3-عوامل فروپاشی و شکست ساسانیان : جنگ طولانی مدت و فرسایشی با روم
همیشه در تاریخ نکته هایی مهم است که به ان توجه نمیشود. این که صرفا بدانیم ایران در حدود سال 650 بعد میلاد مسیح(ع) از اعراب شکست خورد و اعراب وارد ایران شدند اصلا نحوه ی صحیح خواندن تاریخ نیست.کسی که میخواهد تاریخ بخواند و از ان میخواهد استفاده کند باید "دلایل" وقوع این اتفاقات را بداند :
اوضاع اقتصادی ساسانیان چگونه بود ؟ سیستم مالیاتی چهگونه بود ؟ جنگ های طولانی و فرسایشی بین ایران و روم چه فشار مالی به مردم ایران وارد میآورد ؟ مخارج جنگ ها چگونه تامین میشد ؟
عوامل درونی فروپاشی ساسانیان در حمله اعراب
در این قسمت به عوامل فروپاشی دولت ساسانی و اوضاع سیاسی اجتماعی ان دوران میپردازیم.تا اینجا که خواندیم متوجه شدیم ظلم و فشار زیاد اقتصادی و اجتماعی مدنی به مردم عالی روستاییان مخصوصا زنان جامعه ساسانی و طبقات دیگر و قوانین و احکام و حتی دین تحریف شده زرتشتی باعت نارضایتی های فراگیر انقلابی در مردم ایران شده بود و مقدمات سقوط دولت توسط مردم ایجاد شده بود.
به صورت کلی
آخرین شاهنشاه مقتدر ساسانی خسرو پرویز با وجود معایب و اشتباهاتش شاهنشاه با اراده و نیرومندی بود و در مدت سلطنت سی و هشت سالهٔ خود توانست از حرص و جاه طلبی نجبا جلوگیری کند اما تعدیات و جنگهای او کشور را ضعیف کرد و شکستهای سنوات اخیر جنگ ایران و روم، ضربتی هولناک بر ایران وارد آورد. کشته شدن خسرو در سال ۶۲۸ میلادی موجب غلیان حرص و آز و هرج و مرج و اغتشاش در کشور شد و قدرت دودمان پادشاهی به علت سلطنت بیدوام جانشینان خسرو ضعیف و بیمایه گشت. اوضاع دولت ساسانی بر این منوال بود که در سال ۶۳۴ میلادی به فرمان عمر بن الخطاب( جناب عُمر خلیفه دوم ملسلمین بعد از پیامبر) لشکریان اعراب به ایران روی نهادند و توانستند در ظرف مدت قلیلی(کمی) این دودمان چهارصد ساله را از میان بردارند.در شکست ایرانیان از اعراب چندین عامل بهم پیوسته تأثیر داشتند. برخی از این عوامل بدست خود ایرانیان فراهم شده بود. در این بحث تنها به عوامل درونی فروپاشی ساسانیان بدست اعراب پرداخته شدهاست.
قیام بهرام چوبین :
خسرو پرویز در سال ۵۹۰ میلادی بجای پدرش هرمز چهارم بر تخت نشست. بهرام چوبین یکی از سرداران بزرگ و دلاور ایران و از خاندان مهران اشکانی بود. او در روزگارهرمز چهارم، پدر خسروپرویز ،سرکشی آغاز کرد و چون مردی کارآزموده و دلیر بود، بیشتر سپاهیان ایران بسوی او رفتند. بهرام چوبین به پادشاهی خسرو تن در نداد و خود ادعای شاهنشاهی کرد. خسروپرویز ابتدا خواست با زبان خوش هماورد را براه آورد و با وی بسازد، چون سودی نبخشید خسرو مجبور شد با قیام بهرام چوبین به مقابله بپردازد. در حلوان(قصر شیرین کنونی) دو جنگاور بهم درآویختند و پرویز در این نبرد نتوانست پایداری کند. در تاریخ دودمان ساسانی بهرام چوبین نخستین کسی بود که فرصت پیدا کرد و توانست تاج و تخت را از خاندان ساسانی غضب کند. او در تیسفون خود را پادشاه خواند و به نام خود سکه نیز زد.
پناهندگی خسرو پرویز
خسرو پس از شکست از بهرام چوبین، متواری شد و باوجودیکه سپاه بهرام، او را تعقیب میکرد، از دجله(رودی در عراق نزدیک مرز های ایران کنونی) عبور کرده و با رنج فراوان خود را به قسطنطنیه(در ترکیه) رساند و از امپراتور روم موریکیوس یاری خواست. خسرو در روم با قیصر موریکیوس توافقاتی کرد. (مذاکره کرد-امتیازاتی داد و امتیازاتی برای کمک خواهی از روم گرفت-چون روم و ایران درگیر جنگ های بیست ساله بودند مذاکرات جالبی قطعا بوده است)امپراتور مزبور حاضر شد، خسرو را پسر خود دانسته، از او حمایت کند تا به پایتخت ایران برگردد، بشرط اینکه خسرو در ازای این همراهی ارمنستان ایران و قلعه دارا را به بیزانس واگذار کند. امپراتور روم دختر خود مریم (ماریا) را به عقد او درآورد و خسرو به همراهی هفتاد هزار سپاهی رومی که برای اولین مرتبه فرصت یافته بود تا در امور داخلی ایران مداخله کند و بسرداری پسر قیصر «تئدوسیوس» به ایران بازگشت. خسرو با همیاری نجبای تیسفون و تعدادی از بزرگان اهل ارمنستان که به خسرو پیوسته بودند، در حوالی گنزک آذربایجان با بهرام وارد جنگ شد و او را شکست داد و دوباره بر تخت شاهی ایران نشست. بازگشت خسرو به سلطنت، در سال ۵۹۱ میلادی به وقوع پیوست.
پرویز پس از این کامیابی، پسر امپراتور روم و سپاهش را با هدیههای فراوان و گرانبها بنواخت و به روم بازگردانید. با حمایت پدرانه ای که موریکیوس علیرغم منافع و امکاناتی که شاید خلاف آن را اقتضا داشت، نسبت به خسرو انجام داد، صلح واقعی بین دو کشور برقرار شد و تا وقتی موریکیوس امپراتور روم بود، روابط مابین دو دربار، کاملاً صمیمانه بود ولی در سال ۶۰۲ میلادی، موریکیوس و خانوادهاش، بدست فوکاس امپراتور بعدی بیزانس کشته شدند.
جنگ فرسایشی و طولانی مدت خسروپرویز با امپراتوری روم
فوکاس که در تاریخ بیزانس به بدی از او یاد شدهاست در تاریخ ایران نیز باید پیک اهریمنی بشمار آید چه سرکار آمدن او، موجب جنگهایی بین ایران و روم شد که از سال ۶۰۲ تا ۶۲۷ میلادی، تقریباً بمدت بیست سال، امتداد داشت. بنا بر قولی تنها پسر بجا مانده از امپراتور کشته شده، توانست خود را به ایران برساند و بیدادی را که بر پدر و خانوادهاش رفته بود، از برای خسرو پرویز بازگوید و از او یاری بخواهد. پرویز از شنیدن این پیش آمد برآشفت و فوکاس امپراتور جدید روم را به رسمیت نشناخت طولی نکشید که جنگ مابین دولتین شروع شد. در گیرودار لشکرکشی ایران، خود رومیان فوکاس را در سال ۶۱۰ میلادی کشتند و هراکلیوس (هرقل) را به امپراتوری برداشتند. هراکلیوس در داخل کشور با چنان بحرانی درگیر بود که نمیتوانست به آسانی خود را برای مقابله با سپاه ایران آماده سازد و چندین بار به خسرو پیشنهاد صلح داد اما خسروپرویز که سپاه پیروزش همچنان در خاکهای آسیایی روم پیش میرفتند، برین اندیشید که به شاهنشاهی خود، از سوی باختر گشایش دهد و لشکرکشی خسرو که در آغاز از برای یاری خاندان موریکیوس بود، تغییر ماهیت داده و به نبردهای سهمگینی میان ایران و روم تبدیل شد.
تبدیل جنگ ایران و روم به یک جنگ مذهبی
در نخستین سالهای این جنگ، لشکریان ناتوان روم در برابر سپاهیان پیروزمند ایران نتوانستند پایداری کنند. لشکریان ایران به فرماندهی شهروراز در سال ۶۱۴ میلادی به فلسطین رسیدند. گروه انبوهی از یهودیان که ۲۶۰۰۰ نفر نوشتهاند به لشکریان ایران پیوستند.(یهودیان به دلیل عهد شکنی های فراوانی که با امپراطوری روم داشتند مورد حمله قرار گرفته و از بیت المقدس اخراج شده بودند برای همین قصد فلسطین با لشکر کشی ایران به سرشان زد) پس از دست یافتن به این شهر مقدس لشکر ایران به همراهی و راهنمایی یهودیان دست به غارت گشودند و کلیساها و خود مزار عیسی مسیح را سوزانیدند و گروه انبوهی را کشتند و ۳۵۰۰۰ برده گرفتند(عموما در تاریخ اکثر کشور های جهان یهودیت عامل تخریب و غارت و کشتار های اینچنینی بوده است). در میان این بردگان گروهی از کشیشان از جمله پیشوای بزرگ مسیحیان، «زکریا» نیز بود. در میان چیزهای گرانبهایی که از اورشلیم ربوده شد و شوری در جهان عیسوی افکند صلیب راستین بود که عیسی مسیح بالای آن جان سپرد. این جسم نزد مسیحیان گرامیترین یادگار عیسی مسیح است.
شاهان ساسانی همواره درصدد بودند که مرزهای ایران را بحدود زمان هخامنشی برسانند. تسخیر مصر در سال ۶۱۶ میلادی خاطرهٔ پیروزیهای عهد هخامنشی را زنده کرد و ایران تقریباً بحدود زمان هخامنشیان رسید. با آنکه مالیاتها و تلفات انسانیای که بر اثر این جنگها بر ایرانیان تحمیل میشد، از غنایم و غارتها بسیار گرانتر بود، دلخوشی به این پیروزیها هر گونه ناخرسندی را که درینباره ممکن بود در دلها راه بیابد، محکوم به سکوت میکرد. اگر درینجا نیروی دریایی مجهز، در اختیار سپاه ایران قرار داشت تسخیر قسطنطنیه پایتخت روم قطعی بود اما این پیروزی حاصل نشد. اوضاع روم بقدری بد بود که هرقل )پادشاه)پنهانی به تخلیه قسطنطنیه پرداخت و اندوختههای گرانبهای پایتخت را در کشتی نهاده و بسوی کارتاژ(کشور تونس فعلی) فرستاد. خود امپراتور نیز در ابتدا میخواست از پایتخت فرار کرده و به کارتاژ در افریقا برگردد. پس از اینکه مردم بیزانس دریافتند که امپراتورشان آماده گریز است، بشورش برخاستند. بویژه روحانیون و پیشوایان دینی، مردم را به پایداری تشویق میکردند. پیشوای بزرگ قسطنطنیه، هراکلیوس را به کلیسای سنت صوفیا برد تا سوگند یاد کند که پایتخت را رها نخواهد کرد بالاخره هراکلیوس راضی شد بماند و قرار شد که خزائن و دارائیهای کلیساها بمصرف تهیه اردوگاهای نظامی و جنگی برسد. شور و هیجانی که از ویران شدن شهر مقدس اورشلیم و ربوده شدن صلیب راستین برخاسته بود، بسیار کارگر افتاد و خود مایهٔ دلگرمی امپراتور شکست خورده گردید.(که هم دوباره بیت المقدس را پس بگیرند هم صلیب عسی مسیح را) همه بر آن شدند که از برای آزادی صلیب راستین جانفشانی کنند. ماناندیان، دانشمند ارمنی در کتاب خود زیر عنوان «خط سیر هراکلیوس در جنگ با ایران» لشکرکشی هراکلیوس را نوعی جنگ صلیبی نامیده است که گویا به تلافی حملهٔ سپاه ایران به بیت المقدس صورت گرفته بود.
ویران کردن آتشکده آذرگشسب بدست هراکلیوس
در سال ۶۲۲ میلادی هرقل در نزدیکی ارمنستان با شهربراز سردار ایرانی، جنگی کرد، بنام نبرد ایسوس )۶۲۲( که به فتح رومیها تمام شد. سال بعد هرقل با مردمان شمالی مثل خزرها و غیره همدست شده، بطرف ایران قشونکشی کرد و خسرو با قشونی مرکب از چهل هزار نفر به آذربایجان شتافت ولیکن هرقل فاتح شد. خسرو پرویز در آن هنگام در شهر گنزک )تخت سلیمان کنونی) پایگاه آتشکده آذرگشسب بود. در آن زمان آتشکده آذرگشسب یکی از زیارتگاههای بزرگ ایران زمین بشمار میرفت. در سنت ایرانیان است که این آتش را اهورامزدا از برای نگهبانی پادشاه و گروه رزمیان از آسمان فرو فرستاده، این بود که آذرگشسب، آتشکدهٔ شاهنشاهی بود. با نزدیک شدن دشمن خسرو به ناچار از گنزک بیرون رفت. لشکریان هراکلیوس وارد گنزک شده و به تلافی و کینتوزی ازاورشلیم و مزار عیسی مسیح آتشکده را ویران کردند. اثر روحی واژگون شدن آتشکدهٔ شاهنشاهی ایران چنان شدید بود که بسیاری از رزماوران پرویز همانجا افسرده و دلسرد و پراکنده شدند.
شکست نهایی خسرو از هراکلیوس
در سال ۶۲۷ میلادی هرقل مصمم شد که بطرف دستگرد برود. این محل در نزدیکی تیسفون، پایتخت خسرو بود در نزدیکی نینوای قدیم (بغداد کنونی) جنگی به نام نبرد نینوا ین رومیها و ایرانیها وقوع یافت که به شکست نیروهای ایرانی انجامید. هراکلیوس میتوانست پس از فتح دستگرد، تیسفون(پایتختساسانیان) را نیز بگشاید ولی چون میاندیشید که ممکن است ایرانیان راه برگشتن را بر روی او ببندند بعد از فتح دستگرد به تیسفون حمله نکرد و به سوی گنزک برگشت. شکست از هراکلیوس بنیاد پادشاهی خاندان کهنسال ساسانیان را بلرزاند و بویژه برای خسرو پرویز آبرویی نماند.(اوضاع سیاسی ایران بسیار برآشفته بود-کشور هزینه های بسیار زیادی بابات جنگ های بیست ساله پرداخت کرده بود و روستاییان و مردمان ایرانی بسیاری کشته و کینه حکومت و روحانیون زرتشتی را در دل داشتند.همچنین جانشینان و افراد طمع ورزیده به پادشاهی خسروپرویز نیز از نظر سیاسی دندان تیزکرده بودند) پیداست که شیرازهٔ کارها پس از این شکست مانند هر کشور دیگری از هم گسیخته شد. در این روزهای بحرانی نفوذ ، زن مسیحی خسرو ،( شیرین)، بقدری بود که شاه بالاخره در صدد درآمد به جای پسر بزرگ خویش شیرویه، مردانشاه پسر شیرین را به ولیعهدی انتخاب کند. مسئلهٔ انتخاب ولیعهد، دراین هنگام که پادشاه ضعیف و بیمار بود، نمیتوانست با مداخلهٔ بزرگان و نجبا برخورد نکند. ناخرسندی نجبا از انتخاب مردانشاه با سعی شیرویه جهت نیل به حق خویش، خسرو را مواجه با یک توطئهٔ خونین خانوادگی ساخت. طولی نکشید که بزرگان برکناری او را خواستار شدند و پسرش شیرویه را که مادرش مریم دختر امپراتور سابق روم بود، بر جای او نشاندند.(اولین زنی که به اجبار مسائل سیاسی پادشاه ایران شد.اما فقط به صورت نمادین،چون کسانی که او را به قدرت نشاندند نیز او را تحت امر خود داشتند و از نظر سیاسی در ان زمان این یک امر طبیعی است)
منابع :
در اینترنت به راحتی " ساسانیان " را سرچ کنید تمامی مطالب + منابع( در
پانویس ) ذکر شده – کتاب ها و منابع معرفی شده در جستجوی خود را نیز به راحتی
میتوانید بخرید یا در اینترنت اگر موجود باشد دانلود و مطالعه کنید.
مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «Sasanian Empire»، ویکیپدیای انگلیسی، دانشنامهٔ آزاد (بازیابی در ۲۱ نوامبر ۲۰۱۵).
تصویرها از:LIVIUS
شاهنشاهی ساسانی، تورج دریایی
تاریخ ده هزار سالهٔ ایران
شاهنامه فردوسی ج۳ و ج۴ تصحیح جیحونی، مصطفی نشر شاهنامه پژوهی
زریاب، عباس. تاریخ ساسانیان. تهران:دانشگاه آزاد ایران
سمیعی، احمد. ادبیات ساسانی. تهران. انتشارات دانشگاه آزاد ایران، ۱۳۵۵
حقشناس، سید علی، حاکمیت تاریخی ایران بر جزایر تنب و بوموسی، تهران، انتشارات سنا، ۱۳۸۹.
زارعی، محمد ابراهیم. آشنایی با معماری جهان، همدان، نشر فن آوران، ۱۳۷۹.
آرتور آپهم پوپ، معماری ایران، ترجمه کرامت ا... افسر، تهران، فرهنگسرا ،۱۳۶۵.
پیرنیا. شیوههای معماری ایران، تهران، فرهنگسرا، ۱۳۶۵.
فرخ، کاوه، سواره نظام زبده ارتش ساسانی، ترجمه بهنام محمدپناه، چاپ دوم. تهران: انتشارات سبزان، ۱۳۸۹. شابک: ۴–۲۷–۵۰۳۳–۶۰۰–۹۷۸
عبدالحسین، زرینکوب، دو قرن سکوت، چاپ بیست و سوم. تهران: انتشارات سخن، ۱۳۸۹. شابک ۶–۳۳–۵۹۸۳–۹۶۴–۹۷۸
Daryaee، Touraj. Sasanian Persia: The Rise and Fall of an Empire. I.B.Tauris، 2009. 1–240. شابک ۹۷۸۱۸۵۰۴۳۸۹۸۴.