5-عوامل فروپاشی و شکست ساسانیان قسمت2 : کشتار سیاسیون کشور توسط خسرو پرویز
همیشه در تاریخ نکته هایی مهم است که به ان توجه نمیشود. این که صرفا بدانیم ایران در حدود سال 650 بعد میلاد مسیح(ع) از اعراب شکست خورد و اعراب وارد ایران شدند اصلا نحوه ی صحیح خواندن تاریخ نیست.کسی که میخواهد تاریخ بخواند و از ان میخواهد استفاده کند باید "دلایل" وقوع این اتفاقات را بداند :
قتل سیاسون کشور توسط خسرو پرویز ،شکست در جنگ ذقار (اولین حمله اعراب)
قتل بزرگان کشور به دست خسرو پرویز
رفتار پیش از جنگ خسرو چنان نبود که مردم از او خوشدل باشند. او در طی سلطنت خود، گروهی از سران خاندانهای نامور و آزاده ،هر یک را به بهانهای کشت. به چنین قتلهایی در هنگام سلطنت سی و هشت سالهٔ خسرو فزون و فراوان برمیخوریم. سوءظنهای خسرو، نه فقط ایران را از وجود مردانی که ممکن بود، در هنگام بحران به درد کشور بخورند، محروم کرده بود بلکه خانوادهٔ ساسانی را هم از شاهزادگان لایق و کارآمد تهی ساخت.(هم خسرو پرویز افراد مهعم و شاه زادگان را میکشت هم بعد از مرگ او اخلافات بین افراد نامی سیاسی باعث کشتار بین ان ها شد )
- بندوی
بندوی برادر گستهم و دائی خسرو پرویز بود. او کسی است که از برای بشاهی رساندن خواهرزادهاش که پرویز باشد، کوششها کرده بود. خسرو با اینکه خود نیز از خون پدر، برائتش محقق نبود، به بهانهٔ اینکه بندوی در کشتن پدرش هرمز چهارم دست داشته، او را کشت.
- گستهم
گستهم (دائی خسرو پرویز) بود که در نشاندن خسرو برتخت پادشاهی نقش مهمی داشت. خسرو فرماندهی خراسان را به او داده بود، بعد از مرگ برادرش بندوی او سر به طغیان برداشت و مانندبهرام چوبین تاج شاهی بر سر نهاد و ده سال در خراسان، در برابر لشکریان خسرو پرویز پایداری کرد. عاقبت به نیرنگ خسرو پرویز کشته شد.
- یزدین
یزدین رئیس مالیات ارضی در زمان خسروپرویز بود. او دین نصاری(فرقه ای مسیحیت-نزدیک ترین فرقه به مسیحیت حقیقی) داشت. یزدین هنگام لشکرکشی همراه سپاه میرفت تا از غنیمت جنگ و خراج رعیت، پیوسته خزانه را سرشار از طلا و ارزش نگه دارد. یزدین نظیر این کار را که در انباشتن خزاین پادشاه بکار میبست در حمایت همکیشان خود نیز به کار میگرفت، از این جهت مورخان عیسوی از او جانبداری کردهاند. یزدین کلیساها و دیرهای بسیاری ساخت. در آنوقت که ایرانیان به بیت المقدس دست یافتند، یزدین غنیمتی گزاف به تیسفون فرستاد، من جمله از چیزهایی که در انظار عیسویان بسیار عزت داشت، قطعهای از دار عیسی بود که صلیب راستیننام دارد. یهودیان بیت المقدس که موقع را برای کشیدن انتقام از عیسویان مغتنم شمرده و کلیساها را آتش زده بودند، بنابر پیشنهاد یزدین و فرمان پادشاه به دار آویخته شدند و اموال آنان ضبط شد. پس یزدین بعضی از کلیساها را از نو بنا نهاد اما منزلت یزدین دوامی نیافت. علت سقوط او معلوم نیست اما هنگامی که سپاه هراکلیوس به نواحی مغرب ایران روی نهاد، خسرو فرمان داد تا یزدین را کشتند و زنش را در شکنجه نهادند، شاید بگوید که یزدین گنجهای گرد آورده را کجا نهفتهاست. یکی از فرزندان یزدین، شمطا نام داشت. خسرو با توقیف و اعدام یزدین با بهانهای، پسر وی را چند سال بعد در رأس مخالفان و بدخواهان خویش قرار داد. شمطا در شورشی که منتهی به خلع و قتل پرویز شد، از پیشقدمان بود. شمطا پس از خلع خسرو به فرمان شیرویه همراه با مهرهرمزد پسر مردانشاه که او نیز پدرش به دست خسرو پرویز کشته شده بود، در قلعه فراموشی(این قلعه در خوزستان قرار داشت که زندانی مخوف بود و مجرمان سیاسی در ان بودند.نام بردن از این زندان و زندانیان ان جرم محصوب میشد و باید به کلی افراد داخل ان فراموش میشدند به همین دلیل نام فراموشی را به این زندان دادند-بعد ها این نام الگوی لژ های فراماسونری در ایران شد و نام لژ های فراماسونری در ایران فراموشخانه نام گرفت به این معنی که هر فراماسونی که وارد ان لژ میشد برای مخفی نگه داشتن اسرار و مراسم ماسونی وقتی از لژ بیرون میآمد باید همه چیز را از یاد میبرد-برگرفته از کتاب تاریخ فراموشخانه و فراماسونری در ایران جلد یک نوشته اسماعیل رائین چاپ ایتالیا 1347) را گشودند و جماعتی بسیار از زندانیان سیاسی از زندان نجات یافتند. شیرویه برادران خود را به تحریک شمطا و سایر بزرگان هلاک کرد.
- مردانشاه
بنابر قصهای که در کتاب طبری آمدهاست و واقعیت آن مشخص نیست، مردانشاه، بر ولایت نیمروز در عراق والی و مطیع و نیکخواه خسرو پرویز بود. خسرو دو سال پیش از خلع شدن، سرانجام کار خویش را از منجمان پرسید و به او گفتند که مرگ وی از جانب نیمروز عراق باشد. خسرو به مردانشاه بدگمان شد و از او ترسید که مردی بزرگ بود و کسی چون او در آن ناحیه قدرت نداشت. خسرو فرمان داد تا او را کشتند. کشتن مردانشاه، تنها به مجرد تلقین منجمان، خشم و نارضایتی مردم را نسبت به خسرو برانگیخت.
- نعمان بن منذر
در میان پیش درآمدهای شکست ایرانیان از اعراب آنچه بیش از همه بزیان ایرانیان و سود عربها بود، آزردگی خاندان لخمی بود. لخمیها نام دودمانی عرب بود که در روزگار ساسانیان و میان سدههای سوم تا هفتم میلادی بر حیره(شهری در عراق) فرمان میراندند. نعمان سوم یا نعمان بن منذر آخرین پادشاه از سلسلهٔ لخمیها در حیره بود. لخمیها عیسوی(مسیحی) و پیرو ساسانیان بودند و همواره خدمتگزار اینان و وفاشناس بودند. نعمان سوم به دستور خسرو پرویز زندانی شده و سپس به قتل رسید. همین حادثه عزل و قتل تعمان سبب حوادث مهم بعدی شد که در انقراض دولت ایران تأثیر گذاشت. برکنار شدن خاندان باستانی بنی لخم، دوستی دیرین مردم آن سرزمین با حکومت ساسانیان را به دشمنی تبدیل کرد، این است که با درآمدن عرب به حیره پایداری چندانی از آنان دیده نشد و خود را به عربها سپردند. اگر باز خاندان بنی لخم سرکار بود و به آن دوستی دیرین گزندی نرسیده بود، به این آسانی سپاه اعراب در آنجا رخنه نمیکرد و به تیسفون راه نمییافت. قتل نعمان منجر به سلسله حوادثی شد که در نهایت جنگ ذوقار را در پیداشت.
شکست در جنگ ذقار :
جنگ ذوقار به جنگی گفته میشود که بطور تقریبی بین سالهای ۶۰۲ تا ۶۰۸ میلادی بین سپاه خسرو پرویز و قبایل بکر بن وائل(خاندانی عرب)، در جنوب عراق در گرفت. این جنگ در پی کشته شدن نعمان بن منذر و حوادث مرتبط با آن بود. در این جنگ سپاه ایران که متشکل از چند قشون بود، در نزدیکی پایتخت لخمیها، حیره که امروزه شهر کوفه نامیده میشود، از چند طایفهٔ عربی شکست خوردند.در حالی که اردوهای ایران، همانوقت در داخل خاک روم شرقی فتوحات شایانی کرده بودند، شکست در جنگ ذوقار ظاهراً نبایستی خیلی مهم محسوب شده باشد و در نگاه، دشوار بنظر نیامد. لکن داستان شکست سپاه ایران، در نزدیکی پایتخت، از قبایل عربی، چنان انعکاس عظیمی در تمام عربستان پیدا کرد که در عرض و طول شبه جزیره، نقل مجالس و موضوع حماسهها و افتخارات عرب شد و «یوم ذی قار» از بزرگترین حوادث ایام عرب گردید و هیجان ناشی از این پیروزی، موجب تجری و تشویق اعراب بر ضد ایران گردید. در واقع ننگ سیاسی خسرو پرویز، در برانداختن میانجی و نگهدارنده صلح، بین قلمرو ایران و اعراب بادیه، برخلاف سیاست دیرینه و مستمر دولتهای قبلی، به عقیدهٔ بعضی از مورخین یکی از عوامل درگیری شدید اعراب با مملکت ایران بود که در آخر به نابود شدن دولت ساسانی انجامید.
- محل نامناسب پاستخت
پایتخت ایران در سرحدات جنوب غربی کشور یعنی خاک قدیم بابل قرار داشت به این جهت هم در معرض حملهٔ روم و هم به تاخت عرب نزدیک بود و واضح است که در آن زمان از دست رفتن پایتخت و فرار شاه چقدر موجب پریشانی مردم و سپاهیان و یأس در کشور شدهاست. اگر پایتخت بجای یک ناحیهٔ مرزی در داخل ایران بود، انقراض دولت به این سهولت ممکن نبود. به خصوص جنگ دائمی با روم و توجهٔ عمده به غرب کشور باعث غفلت از حدود شرقی میشد.
- تسلط سرداران لشکر
در نتیجه سیاست نظامی جدیدی که از زمان خسرو انوشیروان در ایران در پیش گرفته شد، تحولاتی رخ داد که کشور را به طرف تسلط سرداران لشکر سوق داد. هر سپهبد یا والی ایالت ،خود را مانند روزگار قدیم از ملوکالطوایف میشمرد، مخصوصاً پس از آنکه خاندان سلطنتی به سقوط کامل افتاد، این تصور قوت گرفت. سردارانی که از دودمان شاهی نبودند، درصدد گرفتن تاج و تخت برآمدند. سپهبد فرخهرمز میخواست با عقد کردن ملکه آزرمیدخت به پادشاهی نایل آید، گرچه این آرزو زندگی او را بر باد داد ولی پسرش رستهم )رستم فرخزاد) انتقام او را کشید. تسلط سرداران آخرین دوره تحولات سیاسی عهد ساسانیان است اما این ملوکالطوایفی جدید وقت پیدا نکرد که کاملاً ریشه فرو برد و ثابت شود و حمله اعراب اساس آنرا برانداخت. باوجود این مرزبانان مرو،مروالرود، سرخس و کهستان در این موقع تقریباً مستقل بودند.
- نظرت مختلف مورخین در مورد دولت ساسانی
دولت ساسانی با وجود تمام معایب و نواقصی که داشت، بنایی عظیم و کاخی باشکوه بود. نویسندگان عرب، دولت ساسانی را که سرمشق سیاست دوَل مشرقی بوده، با تمجید و تحسین میستایند و ملت ایران را به بزرگی نام میبرند. ابو الفداء تاریخدان اهل سوریه میگوید «همه اقوام متفقند که پادشاهان ایران بزرگترین سلاطین جهان بودند، عقل و فکر و تدبیری بکمال داشتند و از حیث جهانداری هیچیک از شاهان جهان را با آنان برابر نتوان کرد.» کریستن سن مینویسد ایرانیان در طی قرون متمادی مقام پیشوایی معنوی خود را در میان ملل اسلامی نگاهداشتند اما نیروی اخلاقی و سیاسی آنان بعد از سقوط دولت ساسانی بسیار ضعیف شد. سبب این ضعف چنانکه بعضی پنداشته اند، این نیست که اسلام از حیث استواری مبانی اخلاقی کمتر از دین پارسی بودهاست، بلکه یکی از علل انحطاط ملت ایران برقراری حکومت عامه بود که با اسلام برقرار شد. طبقهٔ نجیب زادگان رفتهرفته در سایر طبقات توده فرو رفته، محو گردیدند، و صفاتی، که موجب امتیاز آنان بود، ضعیف شد.
منابع :
در اینترنت به راحتی " ساسانیان " را سرچ کنید تمامی مطالب + منابع( در
پانویس ) ذکر شده – کتاب ها و منابع معرفی شده در جستجوی خود را نیز به راحتی
میتوانید بخرید یا در اینترنت اگر موجود باشد دانلود و مطالعه کنید.
مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «Sasanian Empire»، ویکیپدیای انگلیسی، دانشنامهٔ آزاد (بازیابی در ۲۱ نوامبر ۲۰۱۵).
تصویرها از:LIVIUS
شاهنشاهی ساسانی، تورج دریایی
تاریخ ده هزار سالهٔ ایران
شاهنامه فردوسی ج۳ و ج۴ تصحیح جیحونی، مصطفی نشر شاهنامه پژوهی
زریاب، عباس. تاریخ ساسانیان. تهران:دانشگاه آزاد ایران
سمیعی، احمد. ادبیات ساسانی. تهران. انتشارات دانشگاه آزاد ایران، ۱۳۵۵
حقشناس، سید علی، حاکمیت تاریخی ایران بر جزایر تنب و بوموسی، تهران، انتشارات سنا، ۱۳۸۹.
زارعی، محمد ابراهیم. آشنایی با معماری جهان، همدان، نشر فن آوران، ۱۳۷۹.
آرتور آپهم پوپ، معماری ایران، ترجمه کرامت ا... افسر، تهران، فرهنگسرا ،۱۳۶۵.
پیرنیا. شیوههای معماری ایران، تهران، فرهنگسرا، ۱۳۶۵.
فرخ، کاوه، سواره نظام زبده ارتش ساسانی، ترجمه بهنام محمدپناه، چاپ دوم. تهران: انتشارات سبزان، ۱۳۸۹. شابک: ۴–۲۷–۵۰۳۳–۶۰۰–۹۷۸
عبدالحسین، زرینکوب، دو قرن سکوت، چاپ بیست و سوم. تهران: انتشارات سخن، ۱۳۸۹. شابک ۶–۳۳–۵۹۸۳–۹۶۴–۹۷۸
Daryaee، Touraj. Sasanian Persia: The Rise and Fall of an Empire. I.B.Tauris، 2009. 1–240. شابک ۹۷۸۱۸۵۰۴۳۸۹۸۴.