وبلاگ تحلیلی یوم الدین

تحلیل های سیاسی اجتماعی با مطالعات شخصی و پژوهشی(همراه با قلت عملایی)

وبلاگ تحلیلی یوم الدین

تحلیل های سیاسی اجتماعی با مطالعات شخصی و پژوهشی(همراه با قلت عملایی)

همیشه انتقاد و تخریب آسانتر از دفاع کردن است ،زیرا در دفاع نیازمند به اندیشیدن و تفکر هستیم .برخلاف انتقاد و یا تخریب که خیال و توهمات نقش اساسی در آن دارند .لذا عدد منتقدین افزون بر مدافعان است . ( مهدی فرش چی )
*
.** تمامی مطالب این وبلاگ تحلیل و تحقیق های خود نویسنده وبلاگ است و هیچ کپی برداری صورت نگرفته است - در حفظ حقوق نویسنده وبلاگ وجدان را در نظر داشته باش **
*
اینجا مطالبی برای اندیشیدن و فکر کردن هست.
.
درواقع این مطالب چکیده هزاران صفحه کتاب است که رو انها فکر و اندیشه شده و به تلخیص برای شما آماده شده.بخوان و باز تو روی انها اندیشه و فکر کن و بنشین پشت میز منتقدین برای جواب دادن.

37- تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان 4

دوشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۷، ۰۱:۵۲ ب.ظ

در بخش گذشته تحت عنوان «گرایش اختیاری ایرانیان به اسلام» به بخشی از ادعاهای نویسندگان مقالاتی که تفحص پیرامون فتح ایران توسط اعراب مسلمان را موضوع تحقیق خود قرار داده‏اند پرداخته شد. این نویسندگان در ادامه ادعاهای خود قایل شده‏اند امام علی(ع) به علت مشورت دادن به خلفا، در واقع در فتح ایران و قتل‏عام ایرانیان شرکت داشته است. این گروه به همکاری و روابط خوب علی(ع) با خلفا اشاره کرده و معتقدند حمایت‏های علی(ع) از عثمان، ازدواج عمر با ام کلثوم دختر علی(ع) و این‏که علی(ع) نام فرزند خویش را از نام خلفا اقتباس نمود، نشان‏دهنده این روابط خوب است. به باور آن‏ها امام علی(ع) از کارگزارانی ناشایست در ایران استفاده کرد و این‏گونه ضدیت خود با ایرانیان را به تصویر کشید. علی رغم ادعاهای نویسندگان مغرض، در مقاله بعد تحت عنوان  «علی(ع) و رابطه‏ او با ایرانیان (2)» به علاقه آن حضرت به ایرانیان و عدم دخالت ایشان در قتل‏عام ایرانیان خواهیم پرداخت و در این بخش موضوع همکاری و دوستی امام علی با خلفا را بررسی خواهیم نمود.

 

همکاری امام علی(ع) با خلفا

حضرت علی(ع) هر جا حضور خویش را به نفع اسلام و مسلمین می‏دیده از یاری رساندن به دین خودداری نمی‏کرده است. آن حضرت به‏عنوان یکی از بزرگترین حامیان اسلام و یکی از پایبند‏ترین انسان‏ها به آموزه‏های اسلامی، تنها هدف خویش را حفظ و گسترش اسلام معرفی کرده است و در این راه از هیچ کوششی دریغ نورزیده است. گرچه حضرت علی(ع) به خلفا مشورت داده اما همکاری وی با خلفا تنها در جهت حفظ و تقویت اسلام بوده است. در عین حال، همکاری ایشان با خلفا به‏گونه‏ای نبوده که گمان شود آن حضرت کاملاً از همه تصمیمات و اقدامات خفا راضی بوده است. آن حضرت در موارد لازم از حق و حقوق غصب شده خویش سخن گفته است. حضرت علی(ع) در نامه 62 نهج البلاغه، پس از اشاره به حق غصب شده خویش و کناره‏گیری‏اش از امور حکومتی می‏فرماید:

«من دست [از حکومت] باز کشیدم، تا آنجا که دیدم گروهى از اسلام باز گشته، مى‏خواهند دین محمد(ص) را نابود سازند، پس ترسیدم که اگر اسلام و طرفدارانش را یارى نکنم، رخنه‏اى در آن بینم یا شاهد نابودى آن باشم، که مصیبت آن بر من سخت‏تر از رها کردن حکومت بر شماست.»[1]

 اما از طرفی باید توجه داشت که حضرت علی(ع) به عنوان بزرگ‏ترین سردار اسلام، که در همه جنگ‏های دوره رسول خدا(ص) شرکت داشته است، یک باره پس از رحلت پیامبر و غصب خلافت، خانه‏نشین شد و در هیچ جنگی در دوره خلفای سه‏گانه شرکت نکرد و تنها به مشورت دادن به خلفا اکتفا کرد. این واقعیت از یک طرف، یک نوع نارضایتی آن حضرت را از غصب شدن حقش نشان می‏دهد و از طرف دیگر، مؤید این امر است که علی(ع) چون می‏بیند پای اسلام در میان است، در مشورت دادن به خلفا کوتاهی نمی‏کند.

 نویسندگان مقالات ضد دین تنها به روابط خوب حضرت، با خلفا اشاره دارند و از حمایت‏های امام علی(ع) به عثمان سخن می‏گویند؛ در حالی‏که آن حضرت اعتراضات بسیار شدیدی نیز به هر یک از خلفا داشته است. خطبه سوم نهج‏البلاغه که به خطبه «شقشقیه» معروف است، گوشه‏ای از اعتراضات آن حضرت به خلفا محسوب می‏شود. باید توجه داشت که امام علی(ع) از عثمان، به خاطر سیاست‏های نادرستش بارها اظهار گله و ناراحتی و شکایت کرده است؛[2] اما در عین حال هم نمی‏خواهد عثمان کشته شود، چرا که کشته شدن عثمان (که در منصب خلیفه مسلمین است) از منظر حضرت علی(ع)، یعنی باز شدن باب فتنه، همان فتنه‏ای که با کشته شدن عثمان، دست‏مایه افراد سودجویی هم‏چون معاویه قرار گرفت. حضرت علی(ع) در هر زمان ممکن به عثمان نصیحت می‏کرد.[3]

یکی از نویسندگان برای این‏که دلیلی بر همکاری امام علی(ع) با عثمان ارائه کند به خطبه 240 نهج‏البلاغه اشاره کرده است؛ در حالی‏که در این خطبه حضرت علی(ع) در اعتراض به این که عثمان او را چند بار به «ینبع»[4] فرستاده و باز هم می‏خواهد این عمل را تکرار کند، سخن گفته است. در زمان شورش مردم علیه عثمان، حضرت علی(ع) به ابن عباس می گوید:

«ابن عباس! عثمان می‏خواهد مرا مانند شتر آبکش قرار دهد، گاهی بروم و زمانی برگردم، یک بار پیغام فرستاد از مدینه خارج شوم و دوباره خبر داد که بازگردم، هم اکنون [تو را] فرستاده تا از شهر خارج شوم.»[5]

نویسنده که نتوانسته در این‏جا مقصود علی(ع) را دریابد، گمان کرده که علی(ع) مانند مهره‏ای و مشاوری و زیر دستی، در خدمت عثمان بوده است و عثمان او را با رضایت خودش می‏فرستاده؛ در حالی‏که این سخن، همان‏گونه که بیان شد، اعتراض به عثمان است نه تأیید مشاور بودن امام علی(ع) برای عثمان.

 

ازدواج عمر با امّ کلثوم

 ازدواج "عمر" با "امّ کلثوم" دختر امام علی(ع) نیز از طرف برخی از بزرگان شیعی رد شده است و کسانی که آن را پذیرفته‏اند، معتقدند این کار با اختیار و خواست آن حضرت نبوده است؛ بلکه علی‏رغم نارضایتی وی و به اجبار صورت گرفت. برخی از دانشمندان شیعه از جمله شیخ مفید، این تزویج را انکار نموده و بر این باورند که چنین ازدواجی اساسا رخ نداده است.[6] علامه شیخ محمد جواد بلاغی در رساله‏ای به زبان عربی، تحت عنوان «تزویج امّ‌ کلثوم بنت امیرالمؤمنین(ع) و انکار وقوعه» به رد این ازدواج پرداخته است.[7] دیدگاه دیگر این است که اُمّ کلثوم دختر واقعی علی(ع) نیست؛ بلکه ربیبه ـ دختر خوانده ـ علی(ع) بوده است. بر اساس این دیدگاه، امّ کلثوم دختر واقعی ابوبکر بوده، مادرش أسماء بنت عمیس است. پس از مرگ ابوبکر، أسماء به همسری علی(ع) در آمد و امّ کلثوم همراه مادرش به خانه علی(ع) آمد.[8] دیدگاه دیگر این است که این ازدواج صورت گرفت؛ ولی از روی تهدید و اکراه و اجبار.[9] در منابع حدیثی شیعه روایاتی وجود دارد که نشان‏گر وقوع این ازدواج از روی تهدید و ارعاب است. محمد بن ابی‏عمیر از هشام بن سالم از امام صادق(ع) نقل می‏کند که فرمود: «هنگامی که عمر از اُم کلثوم نزد علی(ع) خواستگاری نمود، حضرت در پاسخ او فرمودند: او کم سنّ و سال است. عمر با عباس ـ عموی علی(ع) ـ ملاقات کرد و گفت: آیا در من عیبی هست؟ »عباس گفت: چه شده؟ عمر گفت: به خواستگاری دختر برادرزاده‏ات رفتم؛ ولی او پاسخ منفی به من داد و من را ردّ نمود. به خداوند سوگند! چاه زمزم را پُر می‏کنم و هیچ نشانه بزرگی و کرامت برای شما نیست، مگر آنکه آن را از بین خواهم برد و هر آینه دو شاهد علیه او اقامه کرده، به اتّهام سرقت، دست راست او را قطع خواهم نمود. پس عباس نزد علی(ع) آمد و او را [از تهدیدهای عمر] آگاه ساخت و از ایشان درخواست نمود تا امر این ازدواج را به او واگذار نماید. علی(ع) نیز مسئله ازدواج امّ کلثوم را به عموی خود، عباس سپرد.[10] در روایت دیگری از امام صادق(ع) نقل شده است ناموسی از نوامیس ما را غصب کردند.[11] بنابراین ازدواجی که آغازش با انکار و مخالفت علی(ع) بود و منجر به تهدیدهای شدید از سوی خلیفه دوم گردید، چگونه می‏تواند نشان‏گر دوستی و روابط حسنه میان علی(ع) و خلیفه دوم باشد؟

 

نام‏گذاری فرزند

اما این‏که آن حضرت نام یکی از فرزندان خویش را عمر یا عثمان گذاشته است، باید به این نکته توجه داشت که حساسیتی که امروزه روی این اسامی در میان شیعیان وجود دارد، به هیچ عنوان در آن زمان وجود نداشته است. در آن زمان نام بسیاری از افراد، هم‏نام یکی از خلفا خصوصاً عمر و عثمان بوده است. "ابن حجر" در کتاب «الاصابة فی تمییز الصحابه» در بابِ «ذکر من اسمه عمر»، بیست و یک نفر از صحابه را نام مى‌برد که اسم‏شان «عمر» بوده است.[12] هم‏چنین تعداد زیادی از صحابه را ذکر مى‌کند که نام‏شان عثمان بوده است.[13] به عنوان نمونه یکی از دوستان حضرت علی(ع) شخصی است به نام «عثمان بن مظعون.» حضرت علی(ع) پس از درگذشت عثمان بن مظعون با توجه به علاقه‏ای که به این فرد داشت نام فرزند خویش را عثمان گذاشت. ابوالفرج اصفهانی در معرفی عثمان بن علی می‏نویسد: «عثمان بن علی کسی است که از علی(ع) روایت شده که فرمود: نام او را به نام برادرم عثمان بن مظعون نهادم.»[14]

 

کارگزاران امام علی(ع)

 نویسندگان ضد دین به علی(ع) اعتراض کرده‏اند که چرا افرادی چون "زیاد بن ابیه"، "اشعث بن قیس"، "قرظة ‌بن کعب انصاری" و امثال این‏ها را به عنوان کارگزاران خویش انتخاب نمود در حالی‏که از سابقه خوبی در برخورد با ایرانیان برخودار نبوده‏اند؟

در پاسخ به این سؤال باید گفت: اولاً حضرت علی(ع) کارگزاران زیادی داشته است که بسیاری از آن‏ها شخصیت‏های بسیار شایسته و لایقی بوده‏اند. نویسندگان ضد دین هیچ اشاره‏ای به آن‏ها نمی‏کنند بلکه تنها، انگشت روی کسانی می‏گذارند که در دوره امام علی(ع) مرتکب اشتباهاتی شده‏اند که البته توسط علی(ع) کنار گذاشته شده‏اند. علاوه بر این، کارگزار ناشایست در هر دولت و هر حکومتی ممکن است وجود داشته باشد. حتی در دوره رسول خدا(ص) هم بعضی از افراد اعزامی آن حضرت مرتکب گناه و حتی قتل می‏شدند که حضرت از آن‏ها برائت می‏جست. ثانیاً افرادی چون "زیاد بن ابیه" و "اشعث بن قیس" از سوء سابقه‏ای برخوردار نبوده‏اند. این افراد تا زمانی که صلاحیت داشته‏اند، حضرت علی(ع) از آن‏ها به عنوان والی و کارگزار استفاده کرده است. در خصوص "زیاد بن ابیه" باید توجه داشت که وی تا زمان حیات امام علی(ع) با معاویه کاملاً دشمن بود. بعد از شهادت حضرت علی بود که معاویه او را فریب داد. در «اخبار الطوال» آمده است: «حضرت علی(ع) "زیاد" را به‏عنوان والی فارس انتخاب کرد. در زمان جنگ صفین وقتی "زیاد" به‏سوی صفین می‏آمد، معاویه در نامه‏ای قصد فریب او و جلب او به طرف خویش را داشت. "زیاد" در بین مردم ایستاد و گفت: پسر هند جگرخوار و سرآمد نفاق و دورویى، براى من نامه نوشته و مرا بیم داده است و حال آن‏که میان من و او پسر عموى رسول خدا(ص) با نود هزار مرد کامل سلاح قرار دارد که همه از شیعیان اویند. به خدا سوگند اگر معاویه آهنگ من کند مرا مردى بسیار شمشیر زننده خواهد یافت. وقتی على‏(ع) کشته شد و کارها براى معاویه روبراه شد "زیاد" در دژ شهر «اصطخر» متحصن شد. معاویه براى او امان‏نامه نوشت تا پیش او بیاید و اگر از آن‏چه معاویه به او خواهد داد راضى شد با او همکارى کند و گرنه او را به پناه‏گاهش در همان دژ برخواهد گرداند. "زیاد" پیش معاویه آمد و کارش بالا گرفت.»‏‏[15] "اشعث بن قیس" نیز که ابتدا از طرف عثمان والی آذربایجان شده بود در ابتدای دوره امام علی(ع) مطیع آن حضرت بود. طبری می‏‏نویسد: «اشعث بن قیس نیز عامل آذربیجان بود و عثمان وى را به آنجا گماشته بود و چون على از بصره به کوفه بازگشت به آن‏ها نامه نوشت و دستور داد از مردم قلمرو خویش براى او بیعت بگیرند و پیش وى آیند. آن‏ها نیز چنین کردند و پیش على آمدند.»[16] در جنگ صفین هم وقتی لشکر معاویه آب را بر یاران علی(ع)‌ بست همین اشعث بود که با کمک یارانش موفق شد معاویه را شکست داده و راه آب را باز کند.[17] سرانجام در همین جنگ بود که او از علی(ع) جدا شده و با دیگر همراهانش خوارج را تشکیل دادند. اما "قرظه بن کعب انصاری" تا به آخر جزو یاران امام علی(ع) بود به‏گونه‏ای که آن حضرت پس از رحلت او بر او نماز خوانده است. ابن سعد می‏نویسد: «قرظة به روزگار خلافت على بن ابى‏طالب که خدایش از او خشنود باد در کوفه درگذشت و على بر پیکرش نماز گزارد.»[18]

 

نتیجه‏گیری

همکاری امام علی(ع) با خلفا در حقیقت به‏منظور حفظ و تقویت اسلام بوده است و با وجود این‏که در دوران رسول خدا(ع) در همه جبهه‏ها پیش قدم بود، در دوره خلفا، تنها به مشورت دادن به آن‏ها اکتفا نمود و به این طریق، نارضایتی خویش را از حق غصب شده‏اش اعلام داشت. ادعای ازدواج عمر با امّ کلثوم دختر حضرت علی(ع) در هاله‏ای از ابهام قرار دارد و نمی‏توان آن را دلیل بر دوستی علی(ع) با خلفا و تأیید اقدامات ایشان دانست. همین‏گونه است نام‏گذاری بعضی از فرزندان خود به اسامی خلفا. ادعای این‏که کارگزاران امام علی(ع) ناشایست و خون‏ریز بوده‏اند، نیز سخنی از سر عناد و دشمنی است؛ چرا که امام علی(ع) کارگزاران حکومتی زیادی داشت و بسیاری از آن‏ها شایستگی‏های خویش را نشان داده بودند و با گروه خطاکار نیز طبق نظر علی(ع) برخورد لازم انجام گرفت.

 

 

 

 

 

فهرست منابع

نهج‏البلاغه

1)     ابن سعد؛ الطبقات الکبری، ترجمه: محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و اندیشه، 1374.

2)    اصفهانی، ابو الفرج؛ مقاتل الطالبیین، بیروت، دار المعرفه، بی تا.

3)     آقا‌ بزرگ تهرانی، محمدمحسن؛ الذریعة الی تصانیف الشیعة، بیروت، دار الاضواء، بی‌تا.

4)    حموی، یاقوت؛ معجم البلدان، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، 1995.

5)     دینوری، ابو حنیفه؛ اخبار الطوال، قم، رضی، 1368.

6)     سید مرتضی؛ ‌رسائل المرتضی، قم، دار القرآن، 1405.

7)     شیخ مفید؛ المسائل السرویه، بی جا، المؤتمر العالمی لالفیه الشیخ المفید، بی تا.

8)     طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الطبری، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387.

9)     عسقلانی، أحمد بن علی بن حجر؛ الإصابة فی تمییز الصحابة، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1415.

10)   کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی، قم، دار الحدیث، چاپ اول، 1429.

11)   مطهری، مرتضی؛ سیری در نهج البلاغه، تهران، صدرا، چاپ سی و چهارم، 1385.

12)   النقدی، شیخ جعفر؛ الانوار العلویه، نجف، الحیدریه، 1381.

 




[1] . نهج‏البلاغه، نامه62.

[2]. به‏عنوان نمونه به خطبه 30و164 نهج‏البلاغه مراجعه شود.

[3]. نهج‏البلاغه، خطبه163.

[4]. مزرعه‏ای متعلق به آن حضرت در بیرون مدینه که وی آن را وقف کرده بود. معجم البلدان، ج5، ص450.

[5]. نهج‏البلاغه، خطبه240. «عثمان مایل بود على در مدینه نباشد تا چشم انقلابیون کمتر به او بیفتد. ولى از طرف دیگر بالعیان مى‏دید خیرخواهانه میان او و انقلابیون وساطت مى‏کند و وجودش مایه آرامش است. از این رو از على خواست از مدینه خارج شود و موقتاً به مزرعه خود در «ینبع» که در حدود ده فرسنگ یا بیشتر با مدینه فاصله داشت برود. اما طولى نکشید که از خلأ ناشى از نبود على احساس ناراحتى کرد و پیغام داد که به مدینه برگردد.» سیری در نهج‏البلاغه، ص174.

[6]. المسائل السرویه، ص88.

[7]. الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج4، ص172.

[8]. الانوار العلویه، ص436.

[9]. ‌رسائل المرتضی، ج3، ‌ص148.

[10]. الکافی، ج10، ص629.

[11]. همان، ج10، ص628.

[12]. الإصابة فی تمییز الصحابة، ج4، ص483-491.

[13]. همان، ج5، ص 48-49 و ص200و201.

[14]. مقاتل الطالبیین، ص89.

[15]. اخبار الطوال، ص219.

[16]. تاریخ طبرى، ج‏6، ص2500.

[17]. همان، ص2508.

 [18]. الطبقات الکبری، ج6، ص464.


 

 


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۱۱/۰۱
مهران جوانشیر مقدم - #رند

اسلام

ام کلثوم

امام علی

حمله اعراب به ایران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی