وبلاگ تحلیلی یوم الدین

تحلیل های سیاسی اجتماعی با مطالعات شخصی و پژوهشی(همراه با قلت عملایی)

وبلاگ تحلیلی یوم الدین

تحلیل های سیاسی اجتماعی با مطالعات شخصی و پژوهشی(همراه با قلت عملایی)

همیشه انتقاد و تخریب آسانتر از دفاع کردن است ،زیرا در دفاع نیازمند به اندیشیدن و تفکر هستیم .برخلاف انتقاد و یا تخریب که خیال و توهمات نقش اساسی در آن دارند .لذا عدد منتقدین افزون بر مدافعان است . ( مهدی فرش چی )
*
.** تمامی مطالب این وبلاگ تحلیل و تحقیق های خود نویسنده وبلاگ است و هیچ کپی برداری صورت نگرفته است - در حفظ حقوق نویسنده وبلاگ وجدان را در نظر داشته باش **
*
اینجا مطالبی برای اندیشیدن و فکر کردن هست.
.
درواقع این مطالب چکیده هزاران صفحه کتاب است که رو انها فکر و اندیشه شده و به تلخیص برای شما آماده شده.بخوان و باز تو روی انها اندیشه و فکر کن و بنشین پشت میز منتقدین برای جواب دادن.

6-تاریخ اعراب قبل از اسلام

سه شنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۷، ۰۲:۰۵ ب.ظ

تاریخ اعراب پیش از اسلام

       شبه جزیره عربستان 

 عربستان ،شبه جزیره بزرگی است که در جنوب غربی آسیا قرار دارد و مساحت آن سه میلیون کیلومتر است ،یعنی تقریباً دو برابر مساحت ایران و شش برابر فرانسه و ده برابر ایتالیا و هشتاد برابر سویس است . از طرف مغرب و جنوب با دریا واز شمال و مشرق صحرا و خلیج فارس محصور شده است . از زمان های گذشته این سرزمین را به سه بخش تقسیم کرده اند : 1 – بخش شمالی و غربی که (حجاز) می نامند . 2- بخش مرکزی و شرقی که آن را (صحرای عرب) می گویند . 3-بخش جنوبی که (یمن)نامیده می شود . در داخل شبه جزیره ، صحراهای بزرگ و شن زارهای گرم و تقریباً غیر قابل سکونت فراوان است : یکی از آن ها،صحرای (بادیه سماوه) است که امروزه (نفوذ) گفته می شود و دیگری صحرای وسیعی است که تا خلیج فارس امتداد دارد و نام امروزی آن (الربع الخالی) است و سابقا به قسمتی از این صحراها (احقاف) و قسمت دیگر را (دهنا) میگفتند .

هوای شبه جزیره، در صحراها و سرزمین های مرکزی بسیار گرم وخشک و در سواحل ، مرطوب ودر پارهای از نقاط معتدل است و بر اثر بدی آب و هوا ، جمعیت آن به نسبت مساحتش کم است.

 

برای شناختن وضع عرب قبل از اسلام ، می توان از منابع زیر استفاده کرد :

  1- تورات(کتاب مقدس حضرت موسی – یهودیان -با تمام تحریف هایی که در آن انجام گرفته است ).

2-    نوشته های یونانیان و رومیان در قرون وسطی .

3-    تواریخ اسلامی که به قلم دانشمندان اسلامی نگارش یافته است .

4-    آثار باستانی که در حفاری ها و کاوش های خاورشناسان به دست آمده وتا حدّی پرده از روی مطالبی برداشته .

   در تاریخ این سرزمین ، سه قبیله – که تیره هایی نیز از آن ها جدا شده است – بیش از همه نام و نشان دارند :

      1 – باءِده: وآن به معنای نابود شده است ، زیرا این قوم بر اثر نا فرمانیهای پیاپی ، با بلاهای آسمانی و زمینی نابود گشتند . شاید آنان همان قوم عاد و ثمود بودند که در قرآن مجید از آن ها به طور مکرر یاد شده است .

      2 – قحطانیان :فرزندان یعرب بن قحطان که در یمن و سایر نقاط جنوبی عربستان مسکن داشتند و آنان را عرب اصیل مینامند . یمنی های امروزی و قبیله های اوس و خزرج که در آغاز اسلام دو قبیله بزرگ در مدینه بودند ، از نسل قحطانیان اند .

     3 – عدنانیان : فرزندان حضرت اسماعیل ، فرزند ابراهیم خلیل (ع) میباشند . فرزندان عدنان ، به تیره های گوناگونی تقسیم شدند و از میان آنان قبیله ای که مشهور شد ، قبیله قریش و در میان آنان بنی هاشم (خاندان پیامبر(ص) حضرت علی(ع) و امامان معصوم)بودند .

اعراب زمان جاهلی و به خصوص فرزندان عدنان ، طبعاً سخی و مهمان نواز بودند ، کمتر به امانت خیانت می کردند ، پیمان شکنی را گناه غیر قابل بخششی میدانستند ، در راه عقیده فداکار بودند و از صراحت لهجه کاملاً برخوردار بودند ،حافظه های نیرومندی برای حفظ اشعار و خطبه ها در میان آنان پیدا می شد و در فنِّ شعر و سخنرانی سر آمد روزگار بودند ، شجاعت و جرأت آنان ضرب المثل بود ،در اسب دوانی و تیر اندازی مهارت داشتند و فرار وپشت به دشمن را زشت و ناپسندیده می شمردند . در برابر این ها ، یک رشته فساد اخلاق ، دامن گیر آنها شده بود که جلوه هر کمالی را از بین برده بود و اگر روزنه ای از غیب به روی آنان باز نمی شد ،به طور مسلم طومار حیات انسانی آنان در هم پیچیده می شد .

 آیا اعراب قبل از اسلام تمدن داشتند ؟

گوستالوبون (فیلسوف مورخ و جامعه شناس فرانسوی) از بررسی های خود درباره اوضاع عرب جاهلیت ، نتیجه گرفته است که آنان قرن ها صاحب تمدن بودند ،هموچند صفحه ای را برای اثبات یک تمدن عریض و طویل ، برای اعراب قبل از اسلام اختصاص داده است و اتّکای وی روی سه چیز است : الف – داشتن یک زبان عالی(کامل ترین زبان بشر زبان عربی است) ب – ایجاد روابط با ملت های مترقّی ج – ساختمان های شگفت انگیز یمن که"هرودت" و "ارتمیدور" دو مورخ شهیر مسیحی که قبل از میلا می زیستند و مسعودی و دیگران از مورخان اسلام ،نقل کرده اند .

جای تردیدی نیست که در نقاط مختلف عربستان ، اجمالاً تمدن هایی بوده است ، ولی دلیل هایی که "گوستارلوبون" ارایه کرده ،نمی تواند گواه بر وجود تمدن در تمام نقاط عربستان باشد . صحیح است که تکامل یک زبان  همراه با سایر آثار تمدن پیش میرود ، ولی نمی توان زبان عربی را با یک زبان مستقل و غیر مربوط ، به زبانهای عبرانی ، سریانی ، آشوری و کلدانی دانست . با این وضع احتمال میرود که زبان عربی ، تکامل خود را در میان عبرانی(زبان عبری یهودیان) یا آشوری طی کرده و بعد از تکامل به صورت جداگانه ای در آمده است .شکی نیست که داشتن روابط تجاری با ملت های مترقّی جهان ،گواه ترقی وتمدن آنها است ، ولی آیا تمام نقاط عربستان از این روابط بهره ای داشتند ، یا این که غالباً منطقه حجاز از آن بی بهره بود ؟ از طرفی نیز روابط دو منطقه حکومت نشین حجاز (حیره – غسان) با ایران و روم گواه تمدن آنان نیست ، زیرا تمام این حکومت ها جنبه دست نشاندگی داشتند .(ایران و روم قبل از جنگ با یکدیگر این دو قوم عرب را به جنگ با یکدیگر تشویق میکردند که یکی از طرف ایران و دیگری از طرف روم تغذیه میشد.نتیجه این جنگ اهداف ایرانیان و رومیان را در پی داشت-مانند داعش عصر حاضر که توسط آمریکاییان و استعمار گران علیه ایران و کشور های منطقه تغذیه می شدند تا اهداف ان ها را به نتیجه برساند)

 امیر المومنین علی بن ابی طالب (ع) در یکی از خطبه های خود ، اوضاع عرب پیش از اسلام را چنین بیان می کند :

    خداوند ، محمد (ص) را بیم دهنده جهانیان و امین وحی و کتاب خود ، مبعوث کرد و شما گروه عرب در بدترین آیین و بدترین جاها به سر میبردید . در میان سنگلاخ ها و مارهای کر(که از هیچ صدایی نمیرمیدند)اقامت داشتید . آب های لجن را میآشامیدید و غذاهای خشن (مانند آرد هسته خرما و سوسمار) میخوردید و خون یک دیگر را میریختید واز خویشاوندان دوری می کردید ، بُت ها در میان شما سر پا بود ، از گناهان اجتناب نمی کردید .

   مذهب در عربستان

   وقتی حضرت ابراهیم خلیل(ع) ، پرچم یکتا پرستی را در محیط حجاز(عربستان) برافراشت وبا یاری فرزند خود ، اسماییل "کعبه" را تعمیر کرد ، گروهی به او پیوستند واز اشعه خورشید وجودش ، دل هایی روشن گردید .اما درست معلوم نیست که تا چه اندازه آن راد مرد الهی ، توانست آیین توحید را گسترش دهد . حضرت علی (ع) اوضاع ملت های عرب را چنین تشریح می کند :

   مردم آن روز دارای مذهب های گوناگون و بدعت های مختاف و طوایف متفرق بودند : گروهی خداوند را به خلقش تشبیه می کردند( و برای او اعضایی مانند دست و پا و سر و گردن قایل بودند ) وبرخی در اسم او تصرف میکردند (مانند بت پرستان که"لات" را از الله و "عزی" را از عزیز گرفته بودند ) و جمعی به غیر او اشاره می کردند ، خداوند آنان را از طریق رسول اکرم هدایت کرد و به معارف اللهی آشنا ساخت .(لازم به ذکر است که بُت پرستی به معنای بی خدایی نیست.به معنی مشرک بودن یعنی برای خداوند شریک دانستن است.اعراب خدا را با نام الله میدانستند ولی او را به مانند خدایی روی تختش میپنداشتند که هیچ کاری جز نظارت نمیکند و باد و باران و تقدیر و ارزو های بندگان را خدایانی دیگر که در خدایی با او شریکند انجام میدهند.این فکر بسیار به خدایان روم باستان زئوس و خدایان دیگر که شریک او بودند و ان ها هم به مناطقی یا کار هایی خدایی میکردند شبیه است.مانند شیطان و فرزندانش که شیاطین نامیده میشوند.شیطان خودش به شخصه افراد خاصی را در مواقع خاص گمراه میکند ولی برای هر انسان روی زمین شیاطینی بسیار گمارده که همگی فرزندان او هستند و انسان ها را گمراه میکنند.در مورد شیطان و نحوه ی زندگی او و ماهیتش کتاب های فراوانی به چاپ رسیده که همگی منابع فقهی و حدیثی دارند- برای همین است نام پدر پیامبر "عبد الله" است با این پیامبر هنوز به دنیا نیامده بود ولی در نام پدر ایشان کلمه الله دیده میشود که به معنی بنده ی الله است-با ظهور اسلام و اگاهی های پیامبر این انحراف برچیده شد و خداوند به صورت یگانه پرتش شد نه به صورت بت پرستی و دارای شریک)

 طبقه روشن فکر عرب ،ستاره و ماه را می پرستیدند(که در زمان حضرت ابراهیم مرسوم بود) اما طبقه منحط که اکثریت سکنه عربستان را تشکیل میداد ؛ علاوه بر بت های قبیله ای و خانگی به تعداد روزهای سال 360 بت میپرستیدند.کعبه در حقیقت بت خانه خدایان اعراب جاهلی بود و هر قبیله در آنجا بتی داشت و بالغ بر 360 بت به اشکال مختلف در این خانه بود . حتی نصاری هم در آنجا بر روی ستون ها و دیوارها ، صورت مریم و عیسی و تصویر فرشتگان و داستان ابراهیم را نقش کرده بودند .(در زمان حضرت ابراهیم یک بار این بت ها شکسته شد و کعبه خالی از بت ها گشت حتی تخریب شد و خود حضرت ابراهیم با حضرت اسمائیل دوباره این مکان مقدس بشریت را بازسازی کردند و باز طی قرن ها مردم به بت پرستی روی اوردند و کعبه را بت خانه کردند که با ظهور پیامبر اسلام ریشه ی بت پرستی کنده و کعبه برای همیشه خالی از بت شد)

 طرز تفکر اعراب درباره انسان پس از مرگ

 آنان این مشکل فلسفی را چنین تشریح می کردند : روان انسان پس از مرگ به صورت پرندهای ، شبیه بوم از کالبد بیرون میآید و پیوسته در کنار جسد بی روح انسان شیون میکند و ناله های جان خراش و وحشت زا سر می دهد . آنگاه که وابستگان و اقوام ِ مرده ،وی را به خاک سپردند ؛ روح او – بصورتی که گفته شد – به آرامگاه وی وارد می شود و تا ابد در انجا قرار میگیرد ، وگاهی برای اخذ اطلاعات از اوضاع فرزندان ، بر بام خانه فرزندان می نشیند .اگر انسان با مرگ غیر طبیعی ،چشم از این جهان پوشیده باشد ؛پیوسته صدا می زند : اسقونی... اسقونی.... یعنی با ریختن خون قاتل من ،سیرابم کنید و تا انتقام از قاتل گرفته نشود ، خاموش نخواهد شد .

   موقعیت زن در میان اعراب

 زن محرومیت عجیبی در نزد اعراب تقریبا مانند زرتشت تحریفل شده در دوره ساسانی داشته ؛ به طوری که با فجیع ترین وضع زندگی میکرد . آیات قرآنی که در مذمّت اعمال نا شایست آنان نازل گردیده است ، انحطاط اخلاقی آنان را در این قسمت روشن می سازد .قرآن کریم ، عمل ناشایست آنان (کشتن دختران) را چنین بیان کرده و می فرماید ( روز قیامت روزی است که از دختران زنده به گور شده سوال میشود)

زن در نزد اعراب،مانند کالایی خرید و فروش میشد واز هرگونه حقوق اجتماعی و فردی ، حتی حقِّ ارث محروم بود . روشنفکران عرب زن را در شمار حیوانات قرارداده اند؛ از همین رو آنان را جزء لوازم و اثاث زندگی میشمردند. غالباً از بیم قحطی و احیاناً از ترس آلودگی ، دختران خود را روز اول تولد ، سر میبریدند و یا از بالای کوه بلند به دره عمیقی پرتاب میکردند و گاهی در میان آب غرق میکردند . اسف انگیز تر از همه ، نظام ازدواج آنان بود که در جهان نظیری نداشت ؛ مثلاً برای همسر ، حدِّ معینی قایل نبودند وبرای خالی کردن شانه از زیر بار مهریه ،زنان را اذیت میکردند وچنان که زنی بر خلاف عفت رفتاری می کرد ،مهر او به کلی از بین می رفت . گاهی از همین قانون سوء استفاده کرده ،زنان خود را متهم(به زنا) می ساختند تا بتوانند از دادن مهریه امتناع ورزند(که ایاتی از قران به وضع قوانینی برای دفاع شدید از حقوق زنان مخصوصا تهمت زنا نازل شده است) . گرفتن همسرانِ پدر ، در صورت طلاق یا مرگ پدر اشکالی نداشت . هنگامی که از شوهر خود طلاق میگرفتند ، حق ازدواج منوط به اذن شوهر اول بود و اذن شوهر اول هم غالباً با دریافت مهر انجام میگرفت . وارث ها ، زن را نیز مانند اثاث خانه تملک کرده وبا افکندن روسری به سر زن ، مالکیت خود را اعلام میکردند (عموم این نگاه به زن در اعراب با اختلاف زنده به گور کردن و برخی موارد وجه مشترکات بسیار زیادی با ادیان تحریف شده مسیحیت،یهودیت و زرتشت دارد که با ظهور اسلام در دنیای عرب و ایرانیان این نگاه ابزاری ریشه کن شد که در صفحات بعد مفصل توضیح داده میشود)

   سلحشوری اعراب

ابن خلدون درباره آنها میگوید : این قوم بر حسب طبیعت ،وحشی و غارتگر بودند و موجبات وحشی گری ،چنان در میان آنها استوار بود که همچون خوی و سرشت آنان شده بود و از این خوی لذت میبردند ، زیرا در پرتو آن از قیود فرمانبری حکام و قوانین سرباز میزدند و به سیاست کشور داری نافرمانی میکردند و پیداست که چنین خوی و سرشتی ، با عمران و تمدن منافات دارد ... سپس اضافه میکند : خوی آنان غارتگری بود ، هر چه را در دست دیگران می یافتند ، میروبودند و تاراج میکردند و روزی ِ آنان در پرتو نیزه ها فراهم می آمد و در ربودن اموال دیگران ، حد معینی قایل نبودند ، بلکه چشم ایشان به هرگونه ثروت یا ابزار زندگی میافتاد ، آن را غارت میکردند . (همین موضوع دلیل اصلی حمله ان ها به ایران در زمان خلفای بعد از وفات پیامبر بود.ان ها به گنج های خزانه های خسروپرویز و شاهان بعد از او چشم دوخته بودند و اعراب دجله و فرات که قبلا توضیح داده شد و ایرانیان ناراضی از حکومت ساسانیان ان ها به این وسیله تحریک به جنگ با ساسانیان کردند)

 آری غارتگری و جنگ و قتال ، از عادات ثانویه آن قوم بود . اعراب ، آنچنان با خونریزی و غارتگری خو گرفته بودند که هنگام مفاخره ، تاراج اموال دیگران را یکی از افتخارهای خود میشمردند .(این موضوع باعث کشتار در جنگ های اعراب با ساسانیان بود.آن ها با شهر هایی که مقاومت زیاد در جنگ نشان میدادند دست به کشتار میزدند مگر افرادی که تسلیم میشدند - چنگیز خان مغول و تیمور لنگ که ایران را با خاک یکسان میکردند و در جنگ ها حتی یک نفر را زنده نمیگذاشتند حتی اگر تسلیم میشد)

قرآن مجید در این باره میفرماید : (( ای جمعّیت عرب ، قبل از اسلام ، بر لب پرتگاه آتش بودید ، خدا از طریق پیامبر شما را نجات داد .)) آل عمران (3) آیه 103

   اخلاق عمومی عرب جاهلی

در نظر عرب جاهلی اخلاق نوع دیگری تفسیر میشد ؛مثلاً غیرت و شجاعت و مرو ّت را میستودند ، ولی مفهوم شجاعت در نظر آنان عبارت از سفاکی(خون ریزی) و زیادی تعداد مقتولان در جنگ بود . غیرت در نظر آنها طوری تفسیر میشد که زنده به گور کردن دختران ، ار مراتب عالی و نهایی غیرتمندی به حساب میآمد . وفا و یگانگی را در این میدیدند که از هم پیمانان یا افراد قبیله خود در هر حادثه جانب داری کنند ، خواه حق باشد یا باطل . آنان در زندگی فقط به زن و شراب و جنگ دل بستگی داشتند .

 

   خرافات و افسانه پرستی نزد عرب

قرآن کریم ، هدف های مقدس بعثت پیامبر اسلام را با جمله های کوتاهی بیان کرده است . در یکی از آن آیات – که شایان توجه بیشتر است – چنین آمده است (( پیامبر اسلام تکالیف شاق و غل و زنجیرهایی را که بر آن هااست بر می دارد .)) ااعراف آیه157

اکنون باید دید مقصود از غل و زنجیری که در دوران طلوع فجر اسلام ، به دست و پای عرب دوران جاهلیت بود ، چیست ؟ منظور همان اوهام و خرافاتی است که فکر و عقل آنها را از رشد و نمو بازداشته بود و چنین گیر و بندی که به بال فکر بشر بسته شود ، به مراتب از سلسله آهنین ، زیان بخش تر است . این داستان عملکرد وی را در مقابل چنین اوهامی مشخص میکند : یگانه فرزند پسر شش ماهه حضرت پیامبر ، به نام ابراهیم(به یادبود جد حضرت پیامبر حضرت ابراهیم خلیل (ع) ) درگذشت . پیامبر در مرگ وی غمگین و دردمند بود و بی اختیار اشک از گوشه چشمانش سرازیر میشد . روز مرگش آفتاب گرفت (خورشید گرفتگی)، ملّت خرافی و افسانه پسند عرب ، گرفتگی خورشید را نشانه عظمت مصیبت پیامبر دانسته و گفتند : آفتاب برای مرگ فرزند پیامبر گرفته شده است . پیامبر این جمله را شنید ، بالای منبر رفت و فرمود : (  آفتاب و ماه ، دو نشانه بزرگ از قدرت بی پایان خداهستند و سر به فرمان او دارند ، هرگز برای مرگ و زندگی کسی نمیگیرند . هر موقع ماه و آفتاب گرفت ، نماز آیات بخوانید .در این لحظه از منبر پایین آمد و با مردم نماز آیات خواند .) (در اینجا ذکر این نکته بسیار مهم است.کسانی گول خورده مکاتب الحادی و بیخدایی گاهی مشنویم ذکر میکنند حضرت محمد فردی تیزهوش و با استعداد بود که با ساخت یک دین توانست مردم جاهل عرب را به سمت خویش بکشاند و حکومتی تشکیل دهد و برخی نسبت های کاذب به ایشان میزنند.اگر اینطور که میگویند باشد یک فردی که سو استفاده گر است و خود را پیامبر مینامد چرا از این واقعه به نفع خود استفاده نکرد و این خورشد گرفتگی را به نام خودش نگرفت.حتی برعکس این حرف مردم را کاملا تکذیب و به نکوهش مردم میپردازد و ان را یک واقعه طبیعی از قوانین هستی میداند که باید برای پروردگار و خالق این نظم نماز ایات خوانده شود – به راحتی ایشان میتوانست از این واقعه برای محکم کردن شخصیت و ثبات حکومتش استفاده کند که خلاف این موضوع را میبینیم)

  اوضاع اجتماعی عربستان در آستانه ظهور اسلام

 نخستین گامی که بشر برای زندگی جمعی برداشت ، زندگی قبیله ای بود . قبیله ، مجموع چند خانواده و قوم و خویشاوند است که تحت ریاستِ شیخ قبیله به سر می برند وابتدایی ترین صورتِ اجتماعی را بوجود میآورند . زندگی آن روز عرب ، به همین منوال بود . هر قبیله ، گرد هم جمع می شدند و اجتماع کوچکی را تشکیل داده بودند . همه از رییس قبیله فرمان میبردند ، چیزی که آنها را به هم مرتبط ساخته بود ، همان رابطه قومیّت و پیوند قبایلی بود . این قبایل ، از هر لحاظ از هم جدا بودند ، آداب و رسومشان با هم تفاوت داشت ، چون تمام اقوام و قبایل دیگر اصولاً بیگانه به شمار میرفتند . هیچ گونه حقوق و احترامی ، به قبایل دیگر قایل نبودند . غارت اموال و کشتن افراد و دزدیدن و ربودن زنان قبایل دیگر را جزء حقوق قانونی خود میدانستند ؛مگر اینکه با قبیله پیمانی داشته باشند . از طرفی ، به هر قبیله ای تجاوز میشد ، آنان به خود حق میدادند ،حتی تمام افراد متجاوز را از دم شمشیر بگذرانند ، زیرا معتقد بودند که خون را جز خون نمشوید

عرب با قبول اسلام از حکومت قبیله ای به حکومت جهانی قدم گذاشت . پیامبر اسلام توانست از قبایل پراکنده عرب امّتی تشکیل بدهد .اعراب را متحد کرد و حکومتی که خداوند به او نازل کرده بود پایه گزاری کرد.

(نکته بسیار مهم این است که پیامبر اسلام تنها پیامبری است که توانست حکومت دینی الهی در طول تاریخ بشریت تشکیل دهد و هیچ پیامبر دیگری چنین موقعیتی نداشت.برخی پیامبران دیگر مانند حضرت داوود تنها تا زمانی که خود ان ها زنده بودند حکومت برقرار بود و بعد از رحلت حکومت انها سقوط کردوپیامبران دیگر هرچه تلاش کردند چنین موقعیتی نداشتند حتی حضرت نوح که تلاش بسیار زیادی کرد نتوانست حکومت تشکیل دهد و خداوند تصمیم گرفت به دلیل جاهیلیت بسیار زیاد بشر نسل ان ها را قطع و نسلی جدید از پیروان نوح ساکن زمین کند)

   علم و دانش در حجاز

مردم حجاز را اُمّی می خواندند . اُمّی به معنای درس نخوانده است ، یعنی یک فرد به همان حالتی که از مادر زاییده شده است ، باقی بماند . برای شناخت میزان ِ ارزش علم، ریال و ذر میان عرب کافی است بدانید که در دوران طلوع ستاره اسلام ، در میان قریش فقط   17 نفر توانایی خواندن و نوشتن داشتند . در مدینه ، در میان دو گروه ( اوس ) و ( خزرج ) فقط 11 نفر دارای چنین کمالی بودند .

با توجه به این بحث کوتاه و فشرده ، درباره مردم این منطقه ، عظمت ِ تعالیم اسلام ، در کلیّه شؤن اعم از اعتقادی ، اقتصادی ، اخلاقی و فرهنگی نمایان میگردد و پیوسته باید در ارزش یابی تمدنها حلقه قبلی را برسی کرد ، آنگاه عظمت را ارزیابی نمود .(که در کتاب بعد در مورد نهضت ترجمه و ترقی علم بشر در حکومت اسلامی که پایه های علم امروزی از دانشمندان پرورش یافته در دین اسلام هستند و به تعلیمات اسلام توجه داشتند، میباشد مفصل صحبت خواهد شد)

 

 1 – گوستاولوبون – تمدن اسلام و عرب ص 78 – 102

 2 - نهج البلاغه خطبه 26

 3- نهج البلاغه خطبه 1

 4 - سوره تکویر آیه 8

 5 – اسلام و جاهلیت ص 245

 6 – بحار الا نوار ج 22 ص 155

 7 – فتوح البلدان ص 457 و 459

 

 متن بالا بر گرفته از کتاب " فروغ ابدیّت " تألیف آیت ا... جعفر سبحانی می باشد

حال از نگاهی تحلیلی به اعراب نگاه کنیم :

مردم عرب قبل از اسلام به دو دسته تقسیم می‌شوند: عرب بَدوی و عرب حَضَر. عرب بدوی در فارسی به معنای چادرنشین است و عرب حضر به معنی شهرنشین

-         عرب بدوی

قبل از آن که حضرت محمد(ص) دین اسلام در عربستان تبلیغ کند، افراد هر قبیله، اخلاق، آداب و دین مخصوصی داشتند و هر یک پیرو فرمان رئیس قبیلهٔ خود بودند. به دلیل کم بودن آب و مواد اولیهٔ زندگی و منحصر شدن ثروت و دارایی آن‌ها به چند حیوان، نخل و مختصر آبی که در چشمه‌ها جمع می‌شد، قوم عرب را که همه به این مایه‌های حیاتی احتیاج داشتند برآن می‌داشت که پیوسته بر سر دفاع از دارایی‌های اندک‌شان با یکدیگر به جنگ و جدال بپردازند. از این رو اعراب در جنگجویی، تیراندازی، سوارکاری، تعرض، گریز و کلیهٔ آداب جنگ مهارت ذاتی داشتند و چون دارایی زیادی در اختیار نداشتند و پایبند مکانی ثابت نیز نبودند، به دنیا و تعلقات آن بی‌علاقه بودند و دارای وجودی سرکش و آزادمنش و به اعتقاد خودشان دارای نفسی اَبّی که به آسانی زیر بار زور این‌وآن نمی‌رود بودند و قبول ظلم و زور را از دیگران بر خود عار می‌شمارند؛ بنابراین در دفاع از این فضایل تا زمانی که جان داشتند می‌کوشیدند و کشته شدن در این راه را برای خود افتخار می‌دانستند.

نتیجهٔ ویژگی‌هایی که در بالا ذکر شد آن بود که قبایل و خانواده‌های عرب بیشتر زمان‌ها بر سر اموری جزئی یا مسائلی پوچ سال‌ها و حتی نسل‌ها با یکدیگر می‌جنگیدند و هیچ‌کدام از قبال طرف جنگ نیز حاضر به قبول شکست نبودند و پذیرفتن آن را ننگ می‌دانستند. به همین دلیل حالت جنگ و کشتار در میان اعراب دائمی بوده است تا جایی که بزرگان قبایلِ در حال جنگ با هم قرار گذاشتند تا از ۱۲ ماه سال، ۴ ماه که شامل ماه‌های رجب، ذی‌القعده، ذی‌الحجه و محرم بود خصومت‌ها و کینه‌ها را کنار گذاشته و دست از جنگ بردارند.(که البته به قولی این سنت از زمان حضرت ابراهیم از طرف خداوند مرسوم بوده)

به علت هوای صاف و آسمان درخشان و پرستارهٔ سرزمین عربستان و سادگی و کوچک بودن زندگی و دایرهٔ معیشتی آن‌ها که باعث می‌شد مجال فراوانی برای بیکاری بیابند، این قوم، مردمی باذوق، شاعر و ساده‌گو بار آمدند و زمانی که در جنگ بین قبایل شمشیر کارآمد نبود، میدان جنگ را به دست افراد دارای بلاغت و خطیبان و شاعران می‌سپردند تا رجزخوانی کنند.

با این حال که سرزمین عربستان دارای وسعت بسیار بود (تقریباً دو برابر ایران کنونی) اما به دلیل شرایط جوی نامساعد و عدم حاصل خیزی زمین‌ها و نبود آب کافی، باعث می‌شد تا افراد اندکی در آن سرزمین زندگی کنند؛ و به آن دلیل که اقوام برای بدست آوردن آب و شرایط مساعد زندگی، در این سرزمین پهناور پیوسته در حال حرکت از نقطه‌ای به نقطهٔ دیگر بودند باعث می‌شد که از حال یکدیگر بی‌خبر باشند. به همین دلایل هیچ وقت اعراب نمی‌توانستند به دور همدیگر جمع شوند و تشکیل ملتی واحد را بدهند. گذشته از این دلایل؛ وجود جنگ و کینهٔ همیشگی بین این قبایل نیز مانع تشکیل کشوری واحد می‌شد. دولت‌های جهانگیر آن زمان نیز (همانند ایران و روم به دلایل بالا حاضر به تصرف یک همچنین سرزمینی نبودند.

البته با وجود تفاسیر بالا بعضی از قبایل دارای یک رشته آداب و رسومی همانند مهمان‌نوازی، وفای به عهد، کرم، جوانمردی و رشادت بودند و بعضی دیگر آداتی همانند کینه‌جویی، دزدی، غارتگری و زنده به گور کردن دختران داشتند

حضرت محمد (ص) (زادهٔ ۵۷۰ – درگذشتهٔ ۶۳۲ میلادیپیامبر اسلام از حدود سال ۶۱۰ میلادی دعوت مردم مکه به اسلام را آغاز کرد و سپس در سال ۶۲۲ به مدینه هجرت نمود و دولت نوینی را تأسیس کرد. وی موافقت‌نامه‌ای معروف به «میثاق مدینه» را منعقد نمود که فرمی از اتحاد یا فدراسیون (امت) را میان ۸ قبیله مدینه و مهاجران مسلمان از مکه برقرار می‌کند که در آن حقوق و وظیفه‌های هر شهروند و چگونگی رابطه‌های میان گروه‌های گوناگون (دربردارندهٔ گروه مسلمانان و دیگر گروه‌ها به ویژه یهودیان و دیگر اهل کتاب مثل مسیحیان و زرتشتیان – حقوق شهروندی) مشخص شده بود

مسلمانان درگیر جنگ با سایر قبایل عرب بخصوص قبایل مکه شدند. این جنگ با انعقاد صلح حدیبیه در سال ۶۲۸ متوقف شد و طبق این قرارداد مکه، جامعه مسلمانان مدینه را از نظر سیاسی و مذهبی به رسمیت می‌شناختمطابق با منابع تاریخ‌نگاری مسلمانان پس از انعقاد این صلح، محمد نامه‌هایی را برای سران حکومت‌های منطقه از جمله خسروپرویز، امپراتور ساسانی، نوشت و آنها را به اسلام دعوت کرد.(لازم به ذکر است برخورد های حضرت پیامبر در طول زندگی با یهودیان خود خواننده مورد مطالعه قرار دهد همچنین قصد کشتن پیامبر در کودکی توسط یهودیان نیز باید مورد توجه خواننده قرار بگیرد-به صورت خلاصه یهودیان به دلیل لجاجتی که از زمان حضرت موسی در موقع عبور از دریا داشتند در طوئل تاریخ زندگی خود با پیامبران مختلف خودشان این لجاجت را همراه داشتند تا جایی که میخواستند پیامبر بعدی ان ها از نسل اسحاق-پسر دیگر حضرت ابراهیم- باشد ولی حضرت مسیح از نسل اسماعیل از طرف خداوند بر انان ظهور کرد و برای همین کمر به قتل و به صلیب کشیدن او کردند و در ادامه نیز باز متوجه شدند نشانه هایی که از پیامبر جدیدشان-میسا- که حضرت محمد باشد طبق انجیب برنابا،نمایان شده از نسل اسماعیل است و کمر به قتل پیامبر اسلام در زمان کودکی میبندند که با تدبیر عموی پیامبر و اراده خداوند ناکام میمانند. میبینیم که این لجاجت و دشمنی و کینه ی دیرینه همچنان در خون بنی اسرائیل تا به امروز زنده است و چه جنایت هایی علیه بشریت توسط پروتکل های یهود-نظام سرمایه داری-فراماسونری و غیره میاورند و پس از اگاهی کامل در مورد این قوم به ایات قران در مورد دشمنی ان ها با اسلام بیشتر پی میبریم)

پس از نقض صلح حدیبیه توسط مکیان، محمد در سال ۶۳۰ مکه را فتح کرد.سپس اقدام به فتح بقیه شبه جزیره عربستان نمود. وی قبایل مختلف عرب را با ایجاد امت اسلامی در سال‌های آخر عمرش متحد ساخت و با امپراتوری ساسانی هم‌مرز شد. با درگذشت او در سال ۶۳۲، اختلافات راجع به جانشینی او بدون در نظر گرفتن واقعه قدیر خم درگرفت و نهایتاً ابوبکر به عنوان جانشین وی و اولین خلیفه پیامبر انتخاب شد. فوری‌ترین کار ابوبکر رسیدگی به شورش‌های قبایل عرب در جنگ‌هایی که مورخین مسلمان بعدی نام جنگ‌های ارتداد بر آن نهادند، بود. کار فوری دیگر لشکرکشی به سمت امپراتوری روم شرقی (بیزانس) به دلیل شکست پیشین مسلمانان بود. (که برای خلاصه شدن کتاب و جلوگیری از طولانی شدن بحث از توضیح ان ها خود داری میکنیم)

جنگ های مسلمانان

اگر تاریخ اسلام مطالعه شود، معلوم می‌گردد که اگر چه جنگ ابتدایی با حکام ظالم نیز حق یک نبی و یا حتی یک فرمانروای عاقل و عادل است، اما پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، آغازگر هیچ جنگی نبودند. منتهی دشمنان قصد داشته و دارند که شکست خود را در میدان‌ها، در جنگ نرم و تبلیغاتی جبران کنند، لذا او و اسلام را دین جنگ‌طلب خوانده و می‌خوانند. آنها القا کرده و می‌کنند که هر کس مقابل قدرت ظالمانه و منافع ما بایستد و دفاع کند، حتماً جنگ طلب و تروریست است. باید دست روی دست بگذارید و جلوی پای ما فرش قرمز بیاندازید تا انسان‌های فرهیخته و صلح طلب قلمداد گردید!

 

منابع :

تاریخ پیامبر اسلام‏،محمد ابراهیم آیتى‏، دانشگاه تهران‏،1378

کتاب داستانی تاریخی : محمد پیامبری که از نو باید شناخت

 


نظرات  (۱)

تشکر

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی