وبلاگ تحلیلی یوم الدین

تحلیل های سیاسی اجتماعی با مطالعات شخصی و پژوهشی(همراه با قلت عملایی)

وبلاگ تحلیلی یوم الدین

تحلیل های سیاسی اجتماعی با مطالعات شخصی و پژوهشی(همراه با قلت عملایی)

همیشه انتقاد و تخریب آسانتر از دفاع کردن است ،زیرا در دفاع نیازمند به اندیشیدن و تفکر هستیم .برخلاف انتقاد و یا تخریب که خیال و توهمات نقش اساسی در آن دارند .لذا عدد منتقدین افزون بر مدافعان است . ( مهدی فرش چی )
*
.** تمامی مطالب این وبلاگ تحلیل و تحقیق های خود نویسنده وبلاگ است و هیچ کپی برداری صورت نگرفته است - در حفظ حقوق نویسنده وبلاگ وجدان را در نظر داشته باش **
*
اینجا مطالبی برای اندیشیدن و فکر کردن هست.
.
درواقع این مطالب چکیده هزاران صفحه کتاب است که رو انها فکر و اندیشه شده و به تلخیص برای شما آماده شده.بخوان و باز تو روی انها اندیشه و فکر کن و بنشین پشت میز منتقدین برای جواب دادن.

7-جنگ های اسلام

سه شنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۷، ۰۲:۱۲ ب.ظ

حال جنگ های اسلام را به ترتیب برسی میکنیم :

-         جنگ بدر به دلیل به سرقت اموال مسلمانان توسط مشرکان شکل گرفت. حضرت محمد صلوات الله علیه و آله، با 313 نفر که فقط 20 نفر آنان شمشیر زن بودند و فقط هفتاد شتر و اسب داشتند از شهر بیرون آمد و سپاه ابوسفیان با نهصد نفر به جنگ آنها آمد و البته شکست خورد و مسلمانان پیروز شدند که در قران نیز به تقسیر ایه نازل شده است...

] بالاخره در سال دوم هجرت، نخستین جنگ میان مسلمانان و کفار مکه در زمین بدر اتفاق افتاد. در این جنگ، کفار نزدیک به هزار نفر با تجهیز کامل و ساز و برگ کافی بودند و مسلمانان، معادل یک سوم آنان افراد داشتند و فاقد ساز و برگ و مرکب و توشه بودند، ولی عنایت خدایی، فتح درخشانی نصیب مسلمانان فرموده، به بدترین وضعی کفار را شکست داد. در این جنگ، از کفار هفتاد نفر کشته شد که تقریبا نصف آنان از دم شمشیر امام علی (ع) گذشته بودند و هفتاد نفر اسیر دادند و همه ساز و برگ خود به جا گذاشته، یکسره تا مکه گریختند در دو سوره از قرآن به جنگ بدر اشاره شده است:

1- سوره آل عمران آیات 123 و 124 و 126 و 127 و 128

2- سوره انفال آیات 1- 19.[

-         جنگ احد این جنگ را سران کافر قریش برای جبران شکست جنگ بدر به راه انداختند. آنان پنجاه هزار دینار از سود کاروان تجاری ابوسفیان را به جنگ با رسول الله (ص) اختصاص دادند و سپاهی مرکب از سه هزار نفر با دویست اسب و سه هزار شتر با آذوقه و تجهیزاتی کافی تشکیل دادند. این سپاه در عصر روز چهارشنبه چهارم شوّال سال سوم هجری در درّۀ عقیق نزدیک احد مستقر شدند. پیامبر(ص) بوسیله نامه عموی خود عباس بن عبدالمطلب از حرکت قریش اگاه شده بود .پیامبر اسلام(ص) پس از مشورت با مسلمانان در مورد اینکه در مدینه بمانند و دفاع کنند یا به خارج از مدینه بروند،عازم احد شدند. نیروهای اسلام در این نبرد هفتصد نفر بودند. در این جنگ ابتدا مسلمانان پیروز شدند ولی با تخلف برخی از نیروهای مسلمان از دستور پیامبر اکرم (ص) پیروزی مسلمانان به شکست تبدیل شد.

] در سال سوم، کفار مکه به ریاست ابی سفیان با سه هزار نفر به مدینه تاختند و در بیرون مدینه، در بیابان احد، با مسلمانان مصاف دادند. در این جنگ، پیغمبر اکرم (ص) با هفت صد نفر از مسلمانان، در برابر دشمن صف آرایی کرد. در آغاز جنگ، غلبه با مسلمانان بود ولی پس از ساعتی، در اثر اشتباه بعضی از مسلمانان، شکست به لشکر اسلام افتاد و کفار از هر طرف ریخته، شمشیر در میان آنان گذاشتند. در این جنگ حضرت حمزه (ع) عموی پیغمبر اکرم (ص) تقریبا با هفتاد نفر از یاران آن حضرت – که اکثرشان از انصار بودند – شهید شدند و پیشانی پیغمبر اکرم (ص) زخم برداشت و یکی از دندان های پیشین آن حضرت شکست و یکی از کفار که ضربتی به شانه وی وارد ساخت، فریاد کشید که محمد را کشتم و در نتیجه، لشکر اسلام پراکنده شدند. تنها علی (ع) با چند نفر در گرد پیغمبر اکرم (ص) پابرجا ماندند و همه شان به قتل رسیدند جز علی (ع) که تا آخر جنگ، مقاومت نموده، از آن حضرت دفاع می کرد. آخر روز، دوباره فراریان لشکر اسلام دور پیغمبر اکرم (ص) گرد آمده، مهیای جنگ شدند ولی لشکر دشمن، همان اندازه از موفقیت را غنیمت شمرده، از جنگ دست برداشته، راه مکه را پیش گرفتند.
لشکر کفار پس از پیمودن چند فرسخ راه، از این که جنگ را تا فتح نهایی تعقیب نکردند و زن و بچه مسلمانان را اسیر و اموالشان را غارت نکردند، سخت پشیمان شدند و در نتیجه، مشغول مشاوره بودند که دوباره به مدینه حمله کنند، ولی به ایشان خبر رسید که لشکر اسلام به منظور تعقیب جنگ به دنبالشان افتاده، در راهند. با شنیدن این خبر، مرعوب شده از مراجعت به سوی مدینه منصرف شدند و با عجله رهسپار مکه گردیدند. همین طور نیز بود، زیرا پیغمبر اکرم (ص) به امر خدا لشکری از آسیب دیدگان جنگ تجهیز نموده، به سرپرستی علی (ع) به دنبال جماعت اعزام داشته بود. در این جنگ، اگر چه تلفات سنگینی به مسلمانان رسید ولی در حقیقت، به سود اسلام تمام شد، مخصوصا از این رو که دو طرف متخاصم وقتی که دست از جنگ برداشتند به یک دیگر وعده دادند که سال دیگر همان وقت، در بدر، جنگ دیگری برپا نمایند. پیغمبر اکرم با جمعی از یاران خود سر موعد در بدر حاضر شدند ولی کفار از حضور سرباز زدند. پس از این جنگ، مسلمانان به وضع حاضر خود، سر و سامان بهتری دادند و در داخل شبه جزیره، جز منطقه مکه و طائف، از هر سوی پیشرفت می کردند.[

-         جنگ خندقاین سومین جنگی است که کفار عرب به رهبری ابوسفیان، علیه پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله به راه انداختند. ابوسفیان پس از پیروزی نسبی در جنگ احد، قصد داشت تا با تحمیل جنگ بزرگ دیگری و قتل ایشان، ریشه‌ی اسلام را برای همیشه بخشکاند. البته طوایف یهود نیز با این که با پیامبر اسلام (ص) پیمان عدم تعرض بسته بودند، پنهانی دامن به این آتش می‌زدند و بالاخره، پیمان خود را نقض کرده، با کفار پیمان همکاری بستند.

] جنگ سومی که کفار عرب با پیغمبر اکرم (ص) کرده اند و آخرین جنگی بود که به رهبری اهل مکه واقع شد و جنگ سختی بود، جنگ خندق و احزاب نامیده می شود. پس از جنگ احد، سران مکه – که در رأس آن ها ابوسفیان قرار داشت – در فکر بودند که آخرین ضربت کاری را بر پیغمبر اکرم وارد ساخته، نور اسلام را به کلی خاموش کنند. برای این منظور، قبایل عرب را تحریک کرده، به همکاری و کمک خود، دعوت می کردند. طوایف یهود نیز با این که با اسلام پیمان عدم تعرض بسته بودند، پنهانی دامن به این آتش می زدند و بالاخره، پیمان خود را نقض کرده، با کفار پیمان همکاری بستند. در نتیجه، سال پنجم هجرت، لشکری سنگین از قریش و قبایل متفرقه عرب و طوایف یهود با ساز و برگ کامل به سوی مدینه تاختند.
پیغمبر اکرم (ص) که قبلا از تصمیم دشمن اطلاع یافته بود، با یاران خود به مشاوره پرداخت. پس از گفت و گوی زیاد، به اشاره سلمان فارسی – که یکی از صحابه اکرام بود – دور شهر مدینه خندقی کندند و در داخل شهر متحصن شدند و لشکر دشمن، پس از این که به مدینه رسیدند راهی به داخل شهر یافته، ناگزیر شهر را محاصره کردند و به همان نحو به جنگ پرداختند و محاصره و جنگ، مدتی به طول انجامید. در این جنگ بود که عمروبن عبدود که یکی از نامی ترین سواران و مشهورترین شجاعان عرب بود، به دست علی کشته شد. بالاخره در اثر باد و سرما و خسته شدن اعراب از طول محاصره و اختلاف و جدایی که میان یهود و عرب افتاد، محاصره درهم شکست و لشکر کفار، از دور مدینه متفرق شدند.[

-         جنگ خیبر: پس جنگ خیبر با یهودیان به خاطر پیمان شکنی، خیانت و آغازگری آنان در تحریک، ترغیب و تغذیه کفار عرب و یاری مستقیم آنها در جنگ صورت گرفت. البته حضرت احوال بسیار آنان را رعایت کرد تا هم تلفات ندهند و هم از منطقه‌ی خود اخراج نگردند.

] پس از جنگ خندق – که محرکین اصلی آن یهود بوده و با کفار عرب همکاری کرده، علنا پیمان خود را با اسلام نقض کرده بودند – پیغمبر اکرم به امر خدا به گوش مالی طوایف یهود که در مدینه بودند، پرداخت و جنگ هایی کرد که همه با فتح و ظفر مسلمانان خاتمه یافت. مهم ترین این جنگ ها، جنگ خیبر بود. یهود خیبر، قلعه های مستحکمی در دست داشتند و عده قابل توجه و جنگجویان زبردست و ساز و برگ کافی در اختیارشان بود. در این جنگ، علی (ع) مرحب خیبری، پهلوان نامی یهود را کشته، لشکر یهود را متفرق ساخت و پس از آن، به سوی قلعه تاخته، در قلعه را کنده، با لشکر اسلام، داخل قلعه گردید و پرچم فتح را بر فراز آن به اهتزاز در آورد. و با همین جنگ ها – که در سال پنجم هجرت خاتمه یافت – کار یهودحجاز یکسره شد.[

-         فتح مکه

- حتی فتح مکه که بدون جنگ و خونریزی انجام گرفت، حتی اگر با حمله ایشان صورت می‌پذیرفت نیز دفاعی بود، چرا که این کفار بودند که ایشان و تمامی مسلمانان را پس از قتل و شکنجه و غارت‌ها، از مکه اخراج کردند و آنها را تبعید یا مجبور به مهاجرت نمودند و خانه‌ی خدا را غصب کرده و مرکز بت‌پرستی کرده بودند. پس آنها حق داشتند که به شهر خود برگردند

]در سال ششم هجرت، پیغمبر اکرم (ص) نامه هایی به ملوک و سلاطین و فرمانروایان – مانند شاه ایران و قیصر روم و سلطان مصر و نجاشی حبشه – نوشته، آنان را به اسلام دعوت فرمود. گروهی از نصارا و مجوس به ذمه اسلام در آمدند و آن حضرت با کفار مکه پیمان عدم تعرض بست و از جمله شرایط آن، این بود که کفار به مسلمانانی (که) در مکه هستند آزار و شکنجه ندهند و دشمنان اسلام را به ضرر مسلمانان یاری نکنند. ولی کفار مکه پس از چندی پیمان را نقض نمودند و در اثر آن، پیغمبر اکرم (ص) تصمیم به فتح مکه گرفت و سال ششم هجرت با ده هزار (نیرو) به مکه تاخته، مکه را بدون جنگ و خونریزی فتح نمود و بت های بسیاری که در خانه کعبه بود، همه را سرنگون ساخته و شکست. عموم اهل مکه اسلام را پذیرفتند و سران مکه را که در ظرف 20 سال، آن همه دشمنی با وی نموده، رفتارهای غیرانسانی در حق او و پیروانش روا داشته بودند، احضار فرموده، بی آن که کمترین تندی و ترشرویی کند، با نهایت بزرگواری، همه را مشمول عفو خود قرار داد.[

- حنین و تبوک و جنگ‌های دیگر. قیصر روم لشکری هزار نفری به مرز فرستاده بود تا حمله‌ور شود و جنگ تبوک در گرفت.

] جنگ حنین : پیغمبر اکرم (ص) پس از فتح مکه به تصفیه اطراف – که شهر طائف نیز از آن جمله بود – پرداخت و جنگ های متعددی با اعراب کرد که یکی از آن ها، جنگ حنین می باشد. جنگ حنین یکی از جنگ های مهم پیغمبر اکرم است. این جنگ، در وادی حنین، کمی پس از فتح مکه با طایفه هوازن اتفاق افتاد. لشکر اسلام با دوازده هزار مرد جنگی در مقابل هوازن – که چندین هزار سوار بودند – ایستاد و جنگ سختی میان آنان در گرفت. هوازن، در ابتدای جنگ، شکست فاحشی به مسلمانان دادند، به طوری که جز علی (ع) که پرچم اسلام را در دست داشت و پیشاپیش پیغمبر اکرم (ص) می جنگید و چند نفر انگشت شمار، همه فرار کردند ولی پس از ساعتی چند، اول، انصار و پس از آن، سایر مسلمانان به مراکز خود بازگشته، با جنگ سختی که نمودند، دشمن را شکست دادند. در این جنگ، پنج هزار اسیر به دست لشکر اسلام افتاده بود ولی بنا به درخواست پیغمبر اکرم (ص) مسلمانان همه اسیران را آزاد کردند و چند نفری که ناراضی بودند، آن حضرت نصیب آنان را با پول خریداری نموده، آزاد فرمود.[

] جنگ تبوک : پیغمبر اکرم (ص) در سال نهم هجرت به قصد جنگ با روم، لشکری به تبوک (تبوک جایی است در مرز میان حجاز و شام) کشید، زیرا شایع شده بود که قیصر روم، در آن حدود از رومی ها و اعراب، لشکری تمرکز می دهد و جنگ موته نیز پیش از آن با روم، در همان حدود، اتفاق افتاده و منجر به شهادت سرداران اسلامجعفربن ابی طالب و زیدبن حارثه و عبدالله بن رواحه شده بود. پیغمبر اکرم (ص) با سی هزار لشکر، متوجه تبوک شد ولی با رسیدن لشکر اسلام، جماعتی که آن جا بودند، متفرق شده بودند. سه روز در تبوک توقف نموده، به تصفیه آن نواحی پرداخت و پس از آن به مدینه مراجعت فرمود.[

جنگ های اسلامی دیگر
پیغمبر اکرم (ص) جز جنگ هایی که نام برده شد، در مدت ده سال توقف خود در مدینه، تقریبا هشتاد جنگ بزرگ و کوچک دیگر نیز کرده است و تقریبا در یک چهارم آن ها، خود حضرت شخصا شرکت نموده است. در جنگ هایی که شرکت می نمود، بی آن که مانند سایر فرماندهان در پناهگاهی قرار گرفته، فرمان هجوم و کشتار دهد، خود نیز دوش به دوش سربازان، در حمله ها شرکت می کرد ولی هرگز اتفاق نیفتاد که به قتل کسی مباشرت کند.

 

رحلت 
پیغمبر اکرم (ص) در سال دهم هجرت به زیارت خانه خدا رفت و کیفیت حج تمتع را به مردم یاد داد و در مراجعت، در غدیر خم، علی (ع) را در میان گروه انبوه مردم که ده ها هزار بودند، به ولایت امت و جانشینی خود معین نمود و پس از مراجعت به مدینه، به فاصله کمی، از این جهان رحلت فرمود.



به خواننده پیشنهاد جدی میکنم برای درک زندگی پیامبر حتما کتاب : محمد پیامبری که از نو باید شناخت – نوشته کنستانتین ویرژیل گئورگیو – که خود مسلمان شده بود را بخواند.

 

در نتیجه: اگر چه کشورگشایی یا مرزهای جغرافیایی برای هیچ یک از انبیای الهی اهمیت نداشته است و برای اغلب آنان نیز مرز جغرافیایی که اعتبار ما انسان‌هاست تعیین نشده است، به ویژه برای پیامبری که خاتم الانبیاء و برای جهانیان است، لذا اگر به فراعنه‌ی زمان خود و ظالمین و مستکبرین یورش هم می‌بردند، حق آنها بود، اما می‌بینیم که همیشه توطئه، جنایت، ظلم، خیانت و جنگ‌افروزی از ناحیه کفار بوده و هنوز هم چنین است.
حال آیا کسی سؤال می‌کند که چرا این کفار همیشه جنگ‌افروز بوده و هستند؟!

علت جنگ های متعدد پیامبر اسلام(ص) با کافران چه بود ؟ چرا در دیگر ادیان چنین جنگ هایی نبود ؟

بر خلاف تصور و تبلیغات رایج ، در دین و تاریخ مسیحیت نیز جنگ و مبارزه وجود دارد و در کتاب عهد عتیق که بخشی از کتاب مقدس و مورد قبول مسیحیان است، داستان جنگهای حضرت موسی و برخی از پیامبران الهی فراوان نقل شده است.به عنوان نمونه به برخی از آن ها اشاره می نماییم:

-         «وخداوند مرا گفت: اینک به تسلیم نمودن سیحون و زمین او به دست تو شروع کردم پس بنا به تصرف آن بنما تا زمین او را مالک شوی... و تمام شهرهای او را در آن وقت گرفته، مردان و زنان و اطفال هر شهر را هلاک کردیم و هیچ کدام را باقی نگذاشتیم.»

 

-         «و با مِدیان به طوری که خداوند موسی را امر فرموده بود جنگ کرده همة ذکوران را کشتند... و بنی اسرائیل زنان مدیان و اطفال ایشان را به اسیری بردند و جمیع بهایم و جمیع مواشی ایشان و همة املاک ایشان را غارت کردند و تمامی شهرها و مساکن وقلعه‌های ایشان را به آتش سوزانیدند... و موسی بر رؤسای لشکر یعنی سرداران هزاره‌ها و سرداران صدها که از خدمت جنگ باز آمده بودند غضبناک شد و موسی به ایشان گفت: آیا همة زنان را زنده نگاه داشتید؟... پس الآن هر ذکوری از اطفال را بکشید و هر زنی را که مرد را شناخته با او همبستر شده باشد بکشید و از زنان هر دختری را که مرد را نشناخته و با او همبستر نشده برای خود زنده نگاه دارید» .

 

-         «چون یهوه خدایت تو را به زمینی که برای تصرفش به آن جا می‌روی درآورد و امت‌های بسیار را که حِتیان و جِرجاشیان و اموریان و کنعانیان و فِرِزّیان و حِوّیان و یَبوسیان، هفت امت بزرگتر و عظیم‌تر از تو باشند از پیش تو اخراج نماید و چون یهوه خدایت، ایشان را به دست تو تسلیم نماید و تو ایشان را مغلوب سازی آنگاه ایشان را بالکلّ هلاک کن و با ایشان عهد مبند و برایشان ترحم منما».

 


در انجیل از قول حضرت عیسی آمده است:

-         «گمان مبرید که آمده‌ام تا سلامتی بر زمین بگذارم. نیامده‌ام تا سلامتی بگذارم بلکه شمشیر را.»

 

 


عیسای مسیح در شب آخر از حواریون خواست تا شمشیر تهیه کنند

-         «پس به ایشان گفت: لیکن الان هر که کیسه دارد آن را بردارد و هم چنین توشه دان را و کسی که شمشیر ندارد جامة خود را فروخته آن را بخرد...»


اگر در زمان حضرت عیسی، جنگی گزارش نشده است، این مسئله مربوط به شرایطی است که حضرت عیسی (ع) در آن قرار داشت. مدت تبلیغ دین توسط حضرت عیسی تنها سه سال گزارش شده است
(در سی سالگی مبعوث و در 33 سالگی به غیبت رفتند که یهودا یکی از حواریون-یاران ایشان خیانت کرد و شبیه به مسیح شد و سربازان رومی او را به جای عیسی (ع) گرفتند روز ها شکنجه کردند و بعد به صلیب کشیدند) که در این سه سال طرفداران آن حضرت بسیار در اقلیت بودند که هیچ چشم اندازی از پیروزی در زمانش وجود نداشت و هیچ حکومتی تشکیل نداد. بنا بر این حضرت عیسی به جنگ رو نیاورد. شبیه آن چه که پیامبر اسلام در دوره سیزده ساله خود در مکه انجام داد در این مدت پیامبر و مسلمانان نه تنها به پیچ جنگی رو نیاوردند بلکه پیامبر مسلمانان را از دفاع نیز منع نموده بود تا به جهانیان ثابت گردد که حضرت در پی درگیری و جنگ نیست اگر در دوره مدینه جنگی صورت گرفت ، این بر حضرت تحمیل شده بود.جنگهایی مانند بدر ، احد و خندق و... حالت دفاعی داشت و دفاع ، حکم عقلی است که هیچ انسان عاقلی در آن تردید نمی کند. در واقع پیامبر و مسلمانان با شکنجه ، اذیت و آزار ، مصادره اموال و حمله و تهاجم دشمنان روبرو بودند و مطمئنا اگر حضرت عیسی (ع) و یارانش با چنین موقعیتی مواجه بودند و شرایط نیز برای آنان فراهم بود ، به دفاع از خود می پرداختند ؛زیرا دفاع از خود و خانواده و سرزمین و... حکم عقل است که هیچ تردیدی در آن نیست.
از طرف دیگر نوع جنگ ها و اهدافی را که پیامبر در جنگ ها جستجو می کرد ، با نگاه به مفهوم جهاد در اسلام می توان به خوبی دریافت. جهاد یعنی تلاش و کوشش در راه خدا ، نه جنگ و کشتار و ستیزه جویی. انسانی که مومن به خدا است ، حتی تمام پیامبران الهی مأمور به جهاد و تلاش و کوشش بودند ، اما تلاش و کوشش در هر زمانی می تواند به شکل های مختلف ظهور یابد. در زمان پیامبراسلام دشمنان مانع تبلیغ دین خدا و هدایت انسان ها توسط پیامبر (ص) بودند و حتی در این راه آن حضرت و مسلمانان را آزار و اذیت بسیار می کردند
(این بحث کاملا سیاسی است.کسانی که مانع تبلیغ پیامبر میشدند همه از بزرگان و قدرتمندان قریش و عربستان بودند که برخی حتی با ایشان فامیل هم میشدند.حرف های پیامبر و دین اسلام بهعث خدا پرست شدن مردم و در نتیجه خالی شدن مکه از بت پرستان و حاصل ان خالی شدن بت خانه ها میشد و سود بسیاری برای ان ها از نظر ساخت بت برای مردم و نذورات مردم داشت از طرفی مبنای دین اسلام مبارزه با ظلم-دادن حق حقیقی زنان در اجتماع به ان ها و غیره میشد که در نتیجه کار برده فروشی و حکومت ان ها به زنان برده از بین میرفت از طرفی پیامبر دارای شخصیتی محبوب در جامعه بود و روز به روز مردم جذب ایشان میشدند-مثل امام خمینی که مردم دور ایشان جمع میشدند و شاه پهلوی ایشان به تبعید فرستاد و حتی در اخر حکومت پهلوی بختیار به ایشان هر پستی در دولت را پیشنهاد کرد تا بتواند ایشان را از ادامه فعالیت سیاسی منصرف کند) ؛ بنابراین اصل جهاد در اسلام برای رفع مانع تبلیغ دین خدا است و به طور طبیعی برای رفع مانع گاهی موجب می شود که با سردمداران کفر که به ستیزه جویی با اسلام برمی خیزند ، به جنگ پرداخت و چون هدف اصلی که رفع مانع باشد ایجاد شد ، دیگر جهادی نخواهد بود ؛ به همین خاطر هنگامی که پیامبر (ص) با پیشنهاد صلح حدیبیه مواجه می شود ، با کمال اشتیاق از آن استقبال کرد و فرصت مناسب را برای تبلیغ دین اسلام و گسترش آن در جزیره العرب فراهم دید و تا زمانی که دشمنان پیمان را نشکستند و به مسلمانان حمله نکرد و شبیخون نزدند، بر پیمان صلح خود وفادار ماندند ؛ بنابراین جنگ هدف نبود ، بلکه جهاد و تلاش برای رفع موانع تبلیغ دین الهی بود و بعد از بر طرف شدن موانع حتی در این زمان سر سخت ترین دشمنان که سال ها مبارزره کردند مورد عفو(بخشش) قرار می گیرند و حس انتقام و هیچ چیز دیگر وجود ندارد. این وضعیت در فتح مکه نیز کاملا نمایان است. کسانی که آن حضرت را سال ها اذیت کردند و سخت گرفتند و شکنجه دادند مورد عفو قرار میگیرند ، در حالی که حضرت کاملا بر آنان مسط است.
بنابراین، به طور کلی ادیان الهی در مسائل مهمی مانند صلح و جنگ، تفاوت اساسی ندارند، بدین معنا که مثلا در یک دین الهی مردم به صلح و صفا فرا خوانده شده باشند و در دین دیگر به خشونت ؛ بلکه در همه ادیان الهی هم جهاد و هم دفاع وجود دارد وهم صلح ومحبت و مهربانی. متاسفانه چنین وا نمود شده است که اسلام دین خشونت است وپیامبر اسلام خشونت گرا ودین مسیحیت وحضرت عیسی صلحگرا . حال آن که اسلام دین تسامح(مدارا) است حتی غربی ها نیز بدان اعتراف دارند .


گوستاولوبون فرانسوی می گوید :
«تمام آسانی و سهولت بی نظیر اسلام روی همین توحید خالص است و رمز پیشرفت اسلام نیز در همان سهولت و آسانی آن است ، آن تناقضات و پیچیدگی هایی که غالبا در سایر کیش ها و آیین های دیگر دیده می شود در دین اسلام جود ندارد،همین صاف و سادگی اسلام و دستورات آن کمک زیادی به پیشرفت این دین در جهان نموده و به همین خاطراست که ملت های زیادی از مسیحیان را می بینیم که دین اسلام را می پذیرند و آن را بر مسیحیت ترجیح می دهند، مصریان که در زمان امپراطوران قسطنطنیه مسیحی بودند و به محض آشنا شدن با اصول اسلام یک باره مسلمان شدند و به همین سبب است که هر ملتی مسلمان شد دوباره زیر بار دین نصرانیت نخواهد رفت ، خواه پیروز شوند و یا شکست بخورند، زور وشمشیر موجب پیشرفت قرآن نگشت ؛ زیرا رسم اعراب این بود که هرجا را فتح می کردند مردم آنجا را در دین خود آزاد می گذاردند و این که مردم مسیحی از دین خود دست بر می داشتند و به دین اسلام می گرویدند و زبان عرب را بر زبان مادری خود بر می گزیدند، بدان جهت بود که عدل و داد که از آن عرب های فاتح می دیدند مانندش را از زمامداران پیشین خود ندیده بودند.»


روبرتسون می گوید :
« تنها مسلمانان هستند که با عقیده محکمی که نسبت به دین خود دارند یک روح سازگاری و تسامحی نیز نسبت به ادیان دیگر در آنها هست. »

 


در کتاب جنگ های صلیبی آمده است :
« همان قرآنی که دستور جهاد داده است نسبت به ادیان دیگر سهل انگاری و مسامحه کرده است، هنگامی که مسلمانان بیت المقدس را فتح کردند هیچ گونه آزاری به مسیحیان نرساندند ولی برعکس هنگامی که نصاری این شهر را گرفتند
(در جنگ های صلیبی) با کمال بی رحمی مسلمانان را قتل و عام کردند و یهود نیز وقتی به آن جا آمدند بی باکانه همه راسوزاندند .»
نیز می گوید : « باید اقرار کنم که این سازش و احترام متقابل به ا دیان را که نشانه رحم و مروت ، انسانی است ملت های مسیحی مذهب ازمسلمانان یاد گرفته اند .»


هیچ یک از جنگهای پیامبر جنبه خشونت طلبی و بی رحمی و تهاجم نداشت بلکه یا به سبب فتنه و نقض عهد طرف مقابل بود،مانند جنگ با بنی قنیقاع در مدینه و جنگ با مشرکان درفتح مکه که به سبب نقض عهد قریش در صلح حدیبیه روی داد.یا برای جلوگیری از تجاوز بود مانند جنگ احد و خندق و یا قصاص و معامله به مثل و یا به سبب محاصره اقتصادی بود، مثل جنگ بدر و یا پشگیری از تجاوز و فتنه بود مانند : تجاوزهای پراکنده عمال روم و امپراطوری روم و هم چنین ایران وعوامل آنان در سر حدات و جنگ تبوک . حتی رومیان سفیر پیامبر را کشتند.


جورح سیل انگلیسی می گوید : « آن ها که می پندارند شریعت اسلام با زور شمشیر پیش رفته است ، خیانت و خدعه بزرگی مرتکب شده اند .»

 آرنولد(مورخ تاریخ جهان)  می گوید : « پیروزی اسلام عمدتاً بدون شمشیر بود و جز در موارد کمی متوسل به شمشیر می شد. »


رفتار اخلاقی و عاطفی پیامبر رحمت در جنگ بادشمنان کینه توز بسیار عجیب است از جمله این که در جنگ حنین نه فقط اکثریت را بخشید و اموال و اسیرانشان را برگرداند بلکه مالک بن عوف رهبر هوازن را نیز عفو کرد و صد اشتر به او داد و بعد از این که مالک اسلام آورد پیامبر او را به رهبری مسلمانان هوازن و بنی سعد که به نوشته ابی هاشم شش هزار نفر بودند گمارد و بنی سعد را بخشید.
در فتح مکه نیز دشمنان دیرینه و کینه توز پیامبر که اسیر شده بودند، برخی از مسلمانان مانند سعد بن عباده فریاد الیوم یوم الملحمه(امروز روز انتقام است) سر دادند. حضرت فرمود:بگویید: الیوم یوم المرحمه(امروز روز رحمت است) و در برابر چشمان وحشت زده مردم مکه و سران جنگ افروز فرمود: بروید همه شما آزاد هستید.
در جنگ خیبر وقتی به او پیشنهاد شد که راه آب را به قلعه یهودیان ببندد یا آب مشروب آنان را مسموم کند ، به شدت مخالفت نمود و ایجاد مسمومیت در شهر دشمنان و به طور کلی در همه جا را نهی کرد.
اسود راعی با گله گوسفندان یهودیان خیبر و به هنگام محاصره خیبر مسلمان و پناهنده شد و پیامبر فرمود
: گوسفندان امانت یهود پیش شما است هر چند در حال جنگیم ولی باید آنها رابرگردانی؛ آن هم با وجود نیاز شدید به آن و وجود صدها سرباز گرسنه در سپاه پیامبر.
در جنگ خندق پس از مرگ عمروبن عبدود به دست علی (ع) نوفل ابن عبدالله سردار دیگر مشرکان به خندق پرت شد و ابوسفیان از ترس تلافی پیامبر (ص) و مثله شدن جسد او به جای جسد حمزه مبلغ ده هزار دینار یا درهم برایش فرستادتا جسد او را برگرداند، اما پیامبر هم پول وهم جسد را برگرداند و فرمود : ما پول مرده نمی خوریم.
وقتی در جنگ احد که دندان رسول خدا شکسته شد و جراحات متعدد و فراوانی بر پیکر نازنین حضرت وارد شد به حضرت گفتند: دشمنان را لعن کن. حضرت فرمود : « انی لم ابعث لعاناً ولکن بعثت داعیا و رحمهً ؛ من به عنوان بدگو و نفرین کننده مبعوث نشده ام بلکه عنوان دعوت کننده و هدایت گر و صاحب رحمت مبعوث شده ام » سپس دست به آسمان بلند کردو گفت : خدایا! این قوم را هدایت کن زیرا که کوته نظر و نادانند .
از این گونه وقایع که دال بر عطوفت و مهربانی و منطق دین مبین اسلام است در تاریخ اسلام بی شمار است .
پی نوشت :
1- سفراعداد،فصل31.
2- سفرتثنیه،فصل2،جملات31- 35.
3- سفرتثنیه، فصل های 7 و 20.
4- انجیل متی فصل10،جمله 34.
5- انجیل لوقا،فصل22،شماره ‌36 و 38.
6- ر.ک: علی ربانی گلپایگانی ، تحلیل و نقد پلورالیسم دینی.
7- برای اطلاع بیشتر ر.ک : علی اکبر حسنی ،تاریخ تحلیلی و سیاسی اسلام .

 

حال که به این قسمت از تاریثخ رسیدیم بگذارید کمی از شبهات را پاسخ دهیم :

جنگ های مسلمانان آیابه اجبار بوده یا برآنهاتحویل میشد ؟
1- چرااسلام به زور جنگ مردم رامسلمان کرد ؟
2-آیاجنگ هارامی توان توجیه کرد که براسلام وارد شده یااینکه مسلمانان شروع کننده جنگ ها بودند ؟
3- آیا کشورگشایی های عمر وابوبکر مورد تایید ائمه بود
4- آیاامام علی ویافرزندان آن حضرت درجنگ های زمان ابوبکر وعمر شرکت داشته اند ؟
(در ادامه کتاب پاسخ داده میشود)
5-آیاامام علی نیز به ایران آمده است یانه
(در ادامه کتاب پاسخ داده میشود)


1- در این که در اسلام پذیرش دین اجباری نیست، جای تردید نیست. قرآن کریم می فرماید:« در دین هیچ اجباری نیست، و راه از بیراهه بخوبی آشکار شده است.» این آیه اشاره به ناممکن و بی نتیجه بودن اجبار و اکراه بیرونی در مورد دین که یک امر درونی و قلبی است دارد؛ اما در هر حال اسلام اجبار در دین را قبول ندارد؛ به همین جهت جنگ ها و برخی فشارهای نظامی صدر اسلام در برابر کفار و... برای تحمیل دین و وادار کردن آنها به پذیرش اسلام نبوده است.
شاهد این سخن آن است که پس از تشکیل حکومت اسلامی در مدینه یهودیان مدینه آزادانه برای خود مکان زندگی و کسب و کار داشتند و حتی با مسلمانان داد و ستد و تعامل داشتند و تا زمانی که به معاهده خود با پیامبر خیانت نکردند مسلمانان به مقابله با آنان برنخواستند. همچنین گروه های مسیحی که به مدینه وارد می شدند آزادانه در مسجد رسول خدا به انجام عبادات خود مشغول شدند و پیامبر نیز مانع کار آنان نگشتند.
اصولاً در اسلام در سه مورد به قدرت نظامی توسل جسته شده است:

-         در مورد محو آثار شرک و بتپرستی، زیرا از نظر اسلام بتپرستی دین و آیین نیست. بلکه انحراف، بیماری و خرافه است. هرگز نباید اجازه داد جمعی در یک مسیر غلط و خرافی پیش روند و به سقوط کشانده شوند. اسلام متوسل به زور شد و بتخانه ها را در هم کوبید.

-         در برابر کسانی که نقشة نابودی و حمله به مسلمانان را می کشند، دستور جهاد دفاعی و توسل به قدرت نظامی داده شده است. بیشتر جنگهای اسلامی در زمان پیامبر(ص) از همین قبیل بودند، به عنوان نمونه جنگ احد، احزاب و حنین را می توان نام برد.

-          برای کسب آزادی در تبلیغ، زیرا هر آیینی الهی حق دارد به طور آزاد به صورت منطقی خود را معرفی کند. اگر کسانی مانع از این کار شوند، می تواند با توسل به زور این حق را به دست آورد. بدینسان جنگ بدر نیز به منظور کشور گشایی و یا تحمیل دین صورت نگرفت، بلکه این جنگ مانند جنگ های دیگر جنبیه دفاعی داشت، هدف پیامبراز این جنگ توقیف کاروان نظامی مال التجاره قریش بود، از آن جا که ثروت مسلمانان مهاجر مقیم مدینه، از طرف قریش مصادره شده بود، با ورود کاروان به سرزمین بدر، بسیار به موقع بود که مسلمانان کالاهای تجاری آن ها را ضبط کنند! اگر قریش، بر عناد و لجاجت خود در مصادره اموال مسلمانان مهاجر استقامت ورزند، مسلمانان متقابلا کالاهای تجاری را میان خود به عنوان غنیمت جنگ تصرف کنند. از این رو رسول خدا رو به اصحاب خود کرد و فرمود:هان، ای مردم این کاروان قریش است. می توانید برای تصرف اموال خویش از مدینه بیرون بروید. شاید گشایشی در کار شما رخ دهد. سخن پیامبر میرساند که رسول گرامی، به آنان نوید گشایش در زندگی داده. وسیله این گشایش، ضبط کالاهایی بود که قریش آن را حمل می کرد. مجوز این مسئله همان بود که قریش کلیه داراییهای مهاجران را در مکه ضبط کرده و به آنان اجازه رفت و آمد به محل زندگی نمی دادند. کلیه اموال منقول و غیر منقول آنان در مکه متروک مانده بود. پیداست که هر انسان عاقل و خردمندی به خود اجازه می دهد با دشمن، همان معامله را انجام دهد که او با وی انجام داده است. علت هجوم مسلمانان به کاروان قریش همان مظلومیت و ستم کشی مسلمانان بود که قرآن نیز متذکر آن است. به همین جهت به آنان اجازه هجوم داده و می فرماید:

-          اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علی نصرهم لقدیر ...
به افرادی که مورد هجوم واقع شده اند، اجازه دفاع داده شده، زیرا آنان مظلوم و ستمدیده اند و خداوند به کمک آنان قادر و توانا است. . حج(22)آیه 39.

-        
پی نوشت ها:
1. بقره (2) آیه 256.
2. گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، نشر تهران 1378 ش، ص231.
3. آیه الله مکارم، تفسیر نمونه، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران 1379ش، ج 2، ص 282.
4. فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، ج1، ص 490، ناشر دفتر انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، سال چاپ 1370 ش.


2- در اسلام جنگ به منظور کشور گشایی و تحمیل عقیده جایز نیست، بلکه اسلام همگان را به صلح و صفا فراخوانده است. البته در اسلام جهاد و دفاع هم مد نظرقرار داده است. به عبارت دیگر از دیدگاه اسلام اهداف جهاد و جنگ عبارتند:
الف- جهاد ابتدایى آزادى بخش.
مى‏دانیم خداوند دستورها و برنامه‏هایى براى سعادت و آزادى و تکامل و خوشبختى و آسایش انسانها طرح کرده است، و پیامبران خود را موظف ساخته که این دستورها را به مردم ابلاغ کنند، حال اگر فرد یا جمعیتى ابلاغ این فرمانها را مزاحم منافع پست خود ببینند و سر راه دعوت انبیاء موانعى ایجاد نمایند آنها حق دارند نخست از طریق مسالمت‏آمیز و اگر ممکن نشد با توسل به زور این موانع را از سر راه دعوت خود بردارند و آزادى تبلیغ را براى خود کسب کنند. به عبارت دیگر: مردم در همه اجتماعات این حق را دارند که نداى منادیان راه حق را بشنوند، و در قبول دعوت آنها آزاد باشند حال اگر کسانى بخواهند آنها را از حق مشروعشان محروم سازند و اجازه ندهند صداى منادیان راه خدا به گوش جان آنها برسد و از قید اسارت و بردگى فکرى و اجتماعى آزاد گردند طرفداران این برنامه حق دارند براى فراهم ساختن این آزادى از هر وسیله‏اى استفاده کنند، و از اینجا ضرورت" جهاد ابتدایى" در اسلام و سایر ادیان آسمانى روشن مى‏گردد. همچنین اگر کسانى مؤمنان را تحت فشار قرار دهند که به آیین سابق باز گردند براى رفع این فشار نیز از هر وسیله‏اى مى‏توان استفاده کرد.
ب- جهاد دفاعى
آیا صحیح است کسى به انسان حمله کند و او از خود دفاع ننماید؟ یا ملتى متجاوز و سلطه‏گر هجوم بر ملت دیگر ببرند و آنها دست روى دست گذارده نابودى کشور و ملت خویش را تماشا کنند. در اینجا تمام قوانین آسمانى و بشرى به شخص یا جمعیتى که مورد هجوم واقع شده حق مى‏دهد براى دفاع از خویشتن به پا خیزد و آنچه در قدرت دارد به کار ببرد، و از هر گونه اقدام منطقى براى حفظ موجودیت خویش فروگذار نکند. این نوع جهاد را،" جهاد دفاعى" مى‏نامند، جنگهایى مانند جنگ احزاب و احد و موته و تبوک و حنین و بعضى دیگر از غزوات اسلامى جزء این بخش از جهاد بوده و جنبه دفاعى داشته است. هم اکنون بسیارى از دشمنان اسلام، جنگ را بر مسلمین تحمیل کرده‏اند و سرزمینهاى اسلامى را اشغال نموده و منابع آنها را زیر سلطه خود گرفته‏اند. چگونه اسلام اجازه مى‏دهد در مقابل آنها سکوت شود؟اوضاع خاورمیانه جلو چشم ما است.


ج- جهاد براى حمایت از مظلومان
شاخه دیگرى از جهاد که در آیات دیگر قرآن به آن اشاره شده، جهاد براى حمایت از مظلومان است، در آیه 75 سوره نساء مى‏خوانیم: چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکانى که (بدست ستمگران) تضعیف شده‏اند پیکار نمى‏کنید، همان افراد (ستمدیده‏اى) که مى‏گویند: خدایا! ما را از این شهر (مکه) که اهلش ستمگرند بیرون ببر، و براى ما از سوى خود، ولى قرار ده، و براى ما از سوى خود یار و یاورى معین فرما". به این ترتیب، قرآن از مسلمانان مى‏خواهد که هم در راه خدا و هم مستضعفان مظلوم، جهاد کنند.
د- جهاد براى محو شرک و بت پرستى
اسلام در عین اینکه آزادى عقیده را محترم مى‏شمرد و هیچ کس را با اجبار دعوت به سوى این آیین نمى‏کند، به همین دلیل به اقوامى که داراى کتاب آسمانى هستند، فرصت کافى مى‏دهد که با مطالعه و تفکر ، آیین اسلام را بپذیرند، و اگر نپذیرفتند، با آنها به صورت یک" اقلیت هم پیمان" (اهل ذمه-پرداخت خراج که برای تامین امنیت انه ا در حکومت اسلامی است – نوعی مالیات است که از مقدار مسلمان ها کمتر نیز هست) معامله مى‏کند و با شرایط خاصى که نه پیچیده است و نه مشکل با آنها همزیستى مسالمت‏آمیز بر قرار مى‏نماید، در عین حال نسبت به شرک و بت پرستى، سختگیر است زیرا: شرک و بت پرستى نه دین است و نه آیین و نه محترم شمرده مى‏شود، بلکه یک نوع خرافه و انحراف و حماقت و در واقع یک نوع بیمارى فکرى و اخلاقى است که باید به هر قیمت که ممکن شود آن را ریشه‏کن ساخت. به همین دلیل اسلام دستور مى‏دهد که بت پرستى به هر قیمتى که شده است. حتى به قیمت جنگ، از جامعه بشریت ریشه کن گردد. بت خانه‏ها و آثار شوم بت پرستى اگر از طرق مسالمت‏آمیز ممکن نشد با زور ویران و منهدم گردند.
پی نوشت:
ناصر مکارم شیرازى، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1374، ج3، ص28-30. (باتلخیص)
پرسش: - آیا کشورگشایی های عمر وابوبکر مورد تایید ائمه بود


3- در مجموع می توان گفت اصل این جنگ ها تا حدودی مورد تایید اسلام می باشد، چون این جنگ هادر مجموع به منظور حمایت مردم ایران و رهایی آنان از قید و بند حاکمان این کشور(ساسانیان) صورت گرفت، از سوی دیگر حاکمان ایرانی، اجازه نمی دادند پیام الهی که توسط پیامبر (ص) برای رهایی بشر آمده بود، به مردم ایران برسد. با توجه به محتوای دین اسلام (که مشتمل بر جهاد، دفاع، امر به معروف، نهی از منکر، دادخواهی و کمک به مظلومان و استضعاف زدایی و... است) و سیره پیامبر و امامان(ع)، می‏توان به این نتیجه رسید که جهاد و دفاع و شیوه جنگی برای زدودن موانعی که در مسیر گسترش اسلام وجود دارد، با وجود ضوابط و شرایط ،پذیرفته و مورد تأیید اسلام است، اما جنگ‏هایی که به منظور کشور گشایی و بدون رعایت مقررات اسلام صورت گیرند، فاقد ارزش است.در این باره به کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید مطهری مراجعه فرمایید.
پی نوشت:
1. ناصر مکارم شیرازى، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ج2، ص206-207.


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی