وبلاگ تحلیلی یوم الدین

تحلیل های سیاسی اجتماعی با مطالعات شخصی و پژوهشی(همراه با قلت عملایی)

وبلاگ تحلیلی یوم الدین

تحلیل های سیاسی اجتماعی با مطالعات شخصی و پژوهشی(همراه با قلت عملایی)

همیشه انتقاد و تخریب آسانتر از دفاع کردن است ،زیرا در دفاع نیازمند به اندیشیدن و تفکر هستیم .برخلاف انتقاد و یا تخریب که خیال و توهمات نقش اساسی در آن دارند .لذا عدد منتقدین افزون بر مدافعان است . ( مهدی فرش چی )
*
.** تمامی مطالب این وبلاگ تحلیل و تحقیق های خود نویسنده وبلاگ است و هیچ کپی برداری صورت نگرفته است - در حفظ حقوق نویسنده وبلاگ وجدان را در نظر داشته باش **
*
اینجا مطالبی برای اندیشیدن و فکر کردن هست.
.
درواقع این مطالب چکیده هزاران صفحه کتاب است که رو انها فکر و اندیشه شده و به تلخیص برای شما آماده شده.بخوان و باز تو روی انها اندیشه و فکر کن و بنشین پشت میز منتقدین برای جواب دادن.

سکولاریزه کردن ایران - رضا شاه

چهارشنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۷، ۰۸:۰۹ ب.ظ

پایان جنگ جهانی دوم ، بسته شدن دست و پای مردم المان و برقراری حکومتی مردمی با طراحی امریکایی انگلیسی ، بازگشت ثبات به اروپا ، انتقال کامل قدرت از بریتانیا به آمریکا برای کدخدایی به جهان ، تشکیل سازمان ملل در آمریکا و عضویت اکثر کشور های جهان ، کنترل همه مردم دنیا توسط حکومت های بدون دین سکولار ...

رضا شاه

بعد از جنگ جهانی دوم دنیا به سمت رسیدن به یک ثبات جهانی که توسط ماسون ها ی یهودی صهیونیسیتی طراحی شده بود پیش میرفت.کشور های مهم جهان تحت نفوذ استعمار پنهان قرار داشتند.دولت های اروپایی تمام قدرت نظامی خود را تحلیل برده بودند و بودجه های نظامی در حد توان دفاع داخلی ان هم نه تماما ، بلکه در حد نیروهایی ذخیره برای ارتش امریکا که اگر امریکا در هر منطقه از جهان نیاز به نیروی بیشتر داشت نیروهای نظامی اروپایی وارد میدان شوند.از طرفی ایجاد پایگاه های نظامی مختلف خود امریکا با سربازان امریکایی در جای جای اروپا اسیا و خاور میانه و حضور کمرنگ در افریقا پایه های نظارزت امریکا بر منطقه را محکم کرد.

در این میان خاور میانه به عنوان مهمترین و استراتژِ ترین منطقه جهان به شمار میرفت.تا قبل از کشف نفت در ایران و اب های خلیج فارس هند مهمترین استعمار بریتانیا بود و بریتانیا به بیش از 80% کشور های جهان ورود و انجا را به تاراج و تحت استعمار داشت.بعد از کشف نفت مهمترین کشور ایران بود که دروازه هند نام گرفت زیرا هم نفت داشت و هم راه ارتباط انگلیس با هند.به مرور پای کشور های دیگری مانند روسیه، پرتقال و امریکا به ایران باز شد و قسمت هایی از ایران را تحت استعمار داشتند و شاهان قاجار بیکافیت کشور را تکه تکه به استعمارگزان میفروختند و با پولش به اروپا سفر میکردند.

ایران به عنوان یک منطقه رو به رشد از تمدن قدین به مدرنیزه منطقه عالی برای فروش محصولات اروپایی و ایجاد عمران برای مهندسین اروپایی بود.قرار داد های بزرگ و ننگینی بین ایران و اروپا بسته شد که برخی حتی حیرت جهانیان را بر انگیخت که چطور ایران حاضر به همچین قراردادی با انگلیس شده.نفوذ ماسون ها در ایران و ایجاد لژ های ماسونی در ایران و عضو گیری از ایرانیان در انها شروع شد که برخی از مهمترین اشخاصی که عضو ماسونی شدند محمد مصدق نخست وزیر رضا شاه در جریان ملی شدن صنت نفت و عامل فرار رضا شاه از ایران و یکی ناصر الدین شاه قاجار بود که هرچند دست اخر سعی کرد ماسون ها به قتل برساند ولی خودش توسط انها به قتل رسید ( در این مورد خواانده باید کتاب "تاریخ فراموشخانه فراماسونری در ایران" را در 3 جلد بخواند ) برای مثال دورانی بود که انگلیس دوران بد اقتصادی را میگزراند و توسط افرادی که در دربار شاهنشاهی ایران بودند و به عضویت فراماسونری در امده بودند قرار داد هایی با ایران بست که تعجب همگان حتی خود انگلیسی ها را بر انگیخت.قرار دادی که طبق ان جاده ها راه ها برق کشی ها مسیر های اصلی و فرعی و بسیاری موارد دیگر انحصارا توسط انگلیس انجام شود.طبق این قرار داد پیمانکار انگلیس است و تمام افراد حتی کارگران این پروژه ها باید انگلیسی باشند و در این صورت ایران تنها پول میداد و انگلیس برای مردم خود در ایران اشتغال ایجاد میکرد و ایران هیچ سودی از این بابت نمیبرد جر تحویل گرفتن پروژه ها.پول های مردم با مالیات های سنگین برای انجام این پروژه ها به انگلیس ها داده میشد.انگلیس ها برای استقرار مهندسین و کارگران خود که برخی با خانواده های خود امده بودند از دولت ایران پول گرفقت و برای انها خانه هایی ساخت و به محله انگلیسی ها نیز معروف میشد.انگلیسی ها خودشان در بریتانیا از چنین قراردادی شکه شده بودند و در روزنامه های خود اعلام میکردند اصلا قابل توجیح نیست ایران چنین قراردادی با انگلستان بسته و این همه پول به بریتانیا میدهد ! در حالی که خود مردم ایران در فقر و اوضاع اقتصادی نامعلوم زندگی میکردند. یا قرار داد های دیگری کثل قرار داد تنباکئو که تمام کشاورزی کشت برداشت و فروش تنباکو انحصار انگلیس شد و فردای این قرار داد روحانی شیعه حاج میرزای شیرازی فتوای حرام بودن تنباکو را میدهد زیرا باعث تصرف زمین های کشاورزان ایرانی توسط انگلیس و ورود کارگران و کشاورزان انگلیسی به ایران گشته بود و فروشندگان و کشاورزان تنباکو در ایران بیکار شده بودند.اوضاع جوری شد که ناصر الدین شاه خواست قلیان بکشد ولی همسرش قلیان های دربار را شکست و گفت کسی که من و تو را به هم محرم کرده حال تنباکو را بر ما حرام کرده و اینچنین شد که با این فتفات خود ناصر الدین شاه هم نتوانست قلیان بکشد و مجبور به لغو قرار داد شدیا حرام شدن قند که دقیقا همین اوضاع را داشت و توسط روحانیون دینی شیعه برای برچیدن استعمار انگلیس قیام کردند کاری که شاهان ایران نه تنها نکردند بلکه قرار داد هایی به نفع انگلیس ها میبستند تا خودشان یک سفر به فرنگ بروند ! بی کفایتی شاهان ایران ایران را در دوران قاجاریه به باد داد و در مقابل قیام های روحانیون دینی در ایران ایران را در پیچ های تاریخی تنها نگذاشت.

اینچنین بود که انگلیسی ها قدرت دین و روحانیت را در ایران دیدند و دیدند تا این افراد در بین مردم ایران اعتبار دارند سود و منفعتی برای انگلیس نخواهد بود و دین از نوع سیاسی باید در ایران کمرنگ میشد و تنها ایران بود در بین مستعمرات انگلیسی که دین با سیاست ارتباط عمیقی داشت و هیچ کشور دیگری اینچنین نبود.روحانیون دینی در ایران همگی سیاسی بودند و در اتمور سیاسی راه را به مردم نشان میدادند.اعتراضات و اقدامات مدنی و اعتراضی داشتند و در راه دزدیدن منابع ایران مانع انگلیس ها میشدند.در طول تاریخ موارد بسیار است که روحانیون با اگاهی دادن به مردم عامه دست انگلیس ها و استعمارگران را در ایران تنگ کردند. برای همین انگلیسی ها باید روحانیون را از سیاست منصرف میکردند و انها را فقط به انجام فرایض دینی تشویق میکردند که در مسجد نمازی بخوانند و قرانی بخوانند و بروند و در مورد مسائل سیاسی چیزی به مردم نگویند بیخبر از این که اسلام دینی سیاسی است و هیچ ظلمی را برای مسلمان جایز نمیداند چه ظلم بکند چه ظلم بپذیرد ! اصلا جدا نشدنی بود.حتی ایه های قران در تفسیر شیعه حرف از سیاست میزد نه داستان خواب شب.

در همین راستای سرکوب روحانیون رضا میرپنج معروف به رضا قلدر از نظامیان دوره قاجار توسط فروغی کشف میشود.فروغی که عضو سازمان ماسونی است و در ایران زیاد زندگی نکرده و بیشتر انگلیس بوده توسط انگلیس مامور میشود تا فردی را با ویژگی هایی که خود در نامه ها و اسنادی که به دست امده برای سرکوب روحانیون و عوض کردن جو ایران پیدا کند و او رضا میرپنج را پیدا و او را سالها اموزش میدهد.اموزشی از نوع با پنبه سر بریدن.او در نوشته های خود اعتراف میکند همیشه از روحانیون جلو رضا شاه بد میگفته و رضا شاه چون فردی بیسواد بوده و هیچ نمیدانسته و زندگی دور از تمدنی داشت حتی دروغ های او را باور میکرد.او در نامه ها و یاد داشت ها اعتراف میکند دروغ هایی از ضربه روحانیون به ایران میگفتم و بعد از چند ماه او خودش به روحانیون فحاشی میکرد.بعد از چند سال که رضا شاه اموزش میبیند فروغی او را به بریتانیا معرفی میکند و او به کمک انگلیس در ایران کودتا میکند که شاه میشود و فامیلی پهلوی را به زور از یک نویسنده تاریخ ایرانی میگیرد که او نام چهلوی را برای فامیلی خود داشت " محمود پهلوی | و پس از این که از او این نام فامیلی را میگیرند او باید نام دیگری در فامیلی خود میداشت و برای اعتراض به رضا شاه نامی انتخاب نکرد و اسم کوچک خود را فامیلی خود قبار داد "محمود محمود" که نوشته های تاریخی او از منابع معتر تاریخی است.

رضا میرپنج شاه ایران میشود و دست اموخته انگلیسی ها توسط معلمی ماسونی.در دوران قاجار دربار ایران پر از ماسون بود و کسی که میخواست به مناسب بالایی برسد باید حتما عضو سازمان ماسونی میشد و ماسون های دیگر که در انجا بودند و همگی دارای مقاماتی بلند پایه بودند به او نیسز مناسب بالا میدادند.مافیای سیاست.در دوران رضا شاه هم اوضاع به همین منوال بود.در پست های کلیدی رد پای ماسونی باید دیده شود زیرا حالا انگلیس ایران را تحت استعمار ندارد بلکه توسط فردی که خود اموزش داده، حاکم ایران است و به ایران حکومت میکندجالب است در طول تاریخ ( در همان زمانی که رضا شاه به حکومت رسید) اکثر کشور های مستقل شده از انگلیس تلاش کردند و استقلال یافتند ولی ایران تنها کشوری بود که در ان انقلابی برای استقلال شکل نگرفت چون حاکم ایران را انگلیسی ها تعیین کردند.رضا شاه از انگلیسی ها دستور میگرفت.او مملکت داری بلد نبود اقتصاد بلد نبود راه داری بلد نبود.فقط دستور دادن بلد بود.پس امور مهم کشور را انگلیسی ها توسط افراد خود میچرخواندند و برای ایران تصمیم میگرفتند و هیچ دستوری مستقیما داده نمیشد چون رضا شاه انجام نمیداد بلکه غیر مستقیم با مشاوران رضا شاه به رضا شاه نفوذ میشد و دستورات انگلیسی به انجام میرسید.

دوران فحاشی به روحانیون دینی در دوران رضا شاه اغاز شد . برای مقابله با دین سیاسی شیعه که در ایران بر خلاف منافع انگلیس بود باید همان کاری را میکردند که در اندلس و اروپا برای خارج کردن اسلام از ذهن مردم کردند.فساد و فحشا و لذت بردن از دنیا. کشف حجاب شروع شد.فروش الکل ازاد شد.سینما وارد ایران شد و به بهانه مدرنیزه کردن ایران و ورود به تمدن جدید (غرب) به مبارزه با دین سیاسی کردند تا بتوانند ایران را مانند تمام کشور های دیگر دنیا سکولاره کنند و ایران خیلی مهم تر بود چون منطقه ایران استراتژِی ترین نقطه در جهان شده بود.با این روش اندلوس و کشور های اروپایی که مسلمان شده بودند اسلام را فراموش کردند و اسلام از اروپا رخت بر بست.این استراتژِ یهودی است که خود یهودی ها نیز به ان اعتراف میکنند که با رواج فساد و فحشا و الگل جوانان گوییم را به زانو در میاوریم.

انگلیسی ها کار های بسیاری در ایران کردند و در خاطرات حسین فردوست میخوانیم که رضا شاه چه قدر به حرف انگلیسی ها گوش میداد و کار های انها را انجام میداد.او حتی نقشه ی بی هویت کردن زبان فارسی را شروع کرد.کاری که در ترکیه توسط اتاتورک انجام شد و امروز میبینیم جوانان ترکی دیگر زبان عثمانی را که روزی حکومت انها بر جهان حکومکت میکرد دیگر نمیتوانند بخوانند.انها گذشته خود را فراموش کردند و نوشتار خود را از عثمانی به لاتین تغییر دادند و زبانشان بی هویت شد.رضا شاه نیز به دستور انگلیس ها همین کار را در ایران میخواست انجام دهد.او دستور داد تا زبان نوشتار فارسی حذف و نوشتار انگلیسی جای نوستار فارسی را بگیرد که خوشبختانه در مجلس اینقدر دعوا شد و رضا شاه مکجبور به لغو این دستور شد وگرنه من و شما دیگر خط فارسی را نمیتوانستیم بخوانیم.

با این حال رضا شاه به پایان دوران خود رسید و انگلیسی ها توانسته بودند مقدار زیادی سیاست خود را پیش برند.کاواره ها به راه الکل فروشی ها به راه و افرادی در ایران ذهنشان شکل گرفته بود که از روحانیون بیزار و فحاشی میکردند چون شاه مملکت فحاشی میکرد.حجاب ها از سر بداشته شده بود و سینمای فحشا انگلیسی مستقر ، مراسم دینی در ایران تعطیل شده بود حتی مرثیه خوانی ده شب عاشورا و عزاداری برای عاشسورا کاملا ممنوع شده بود و هر مراسمی با ورود نیرو های نظامی شاه به خاک خون و حتی کشتار کشیده میشد. " یک دیکتاتوری محض "

در واقع تمام اینها  از زمانی شروع شد که رضا شاه تحت تعلیم فروغی ماسون که از طرف انگلستان مامور بود پرورش یافت و بعد از کودتا و شاه شدن رضا شاه فروغی نخست وزیر او شد و به ترکیه سفر کردند.رضا شاه با توجه نوع پرورشی که داشت میتوان به راحتی نوع فکر و ذهن او را در زمانه ای که زندگی میکرده کاملا متوجه شد و میتوان را راحتی فهمید با ورود خود به ترکیه و دیدن ان کشور تحت اصلاحات انگلیسی تحت تاثیر چه جوزدگی قرار گرفت و با بازگشت به ایران دست به اقدامان عجولانه و بی تدبیرانه کرد که لازمه ان مطالعه تاریخی خواننده است اما تدبیر اینچنین سفری از سوی فروغی ! جای بحث دارد که فروغی رضا شاه را به این سفر میبرد تا رضا شاه ببینید و در ایران اجرا کند بدون این که بداند قصد و هدف چه کسانی را محقق میکند.قانون کشف حجاب از سال 1307 تا 1323 شمسی یکی از مهمترین اقدامات سکولاریزه کردن ایران به نقشه انگلیس با مدیریت فروغی و اجرای رضا شاه انجام شد.قاونی که بیش از 10 سال تشنج افرین در ایران بود و به کشتار مسجد گوهر شاد هم ختم شد.با این که رضا شاه بعد از واقعه بسیار خشم گین شده بود ولی قانون و اقدامات بسیار خشن امیز او این جسارت را به استاندار خ0راسان اسد و نیرو های نظامی داده بود که حالا که زنان را کشف حجاب میکنند،زنان را میزنند، در خانه ها وارد میشوند لباس های زنان را به هم میریزند و چادر ها و پوشه ها را به اتش میکشند، چرا تحصن کنندگان در حرم امام رضا را که در مسجد گوهرشاد هستند به رگبار تیر نگیرند و از صد تا هزار نفر تحسن کننده را یک شب تا صبح نکشند و در گور های دسته جمعی خلاف ایین دینی دفن نکنند.خشم رضا شاه بیهوده بود زیرا اقدامات و اختیارات قبلی او سبب چنین جنایتی شد که در تاریخ در منابع تاریخی در وبسایت ها و حتی فیلم ها و مصاحبه های حضوری مردمی زنده ماندگان از واقعه و ان زمان این ننگ را بزرگتر و تثبیت میکند.اقدام رضا شاه برای دیده شدن زن میتوانست با فرهنگ سازی مردمی و ایجاد اشتغال و همان فعالیت های هنری بدون حجاب ولی همراه با حجاب انجام شود تا ارام ارام ذهنیت ایران از کهنگی با همان قواعد اسلامی دیده شود و زن در اجتماع حضوری دوباره یابد ولی این اقدامات اجبار، کشتار، منع فروش جنس به زنان با حجاب،منع سوار کردن زنان با حجاب در ماشین ها،منع حضور زنان با حجاب در کوچه ها،تعقیب زنان با حجاب توسط مامورین پلیس و وارد شدن به خانه ها و اتش زدن چادر ها و پوشیه ها هرگز روش درستی برای اقدامات اصلاحی نبود، بلکه یک جوزدگی دیکتاتورانه بود.مهره ای که برای انگلیس ها برای سکولاریزه کردن ایران کار میکرد.

درواقع اقداماتی که یهودیان صهیونیسم ماسونی در ایران کردند بسیار شبیه به همان اقدماتی بود که در المان بعد از جنگ جهانی اول کردند و هیتر به شدت از این اقدامات خشمگین و برای مبارزه با انها قیام کرد.ایجاد فساد و فهشا ، تاسیس سینما های پورن و همجنس گرایی ، تصرف بنگاه های اقتصادی و غیره ...

و از طرفی جیب رضا شاه همیشه پر بود و ایرانیان از زمان قاجار عادت به پاچه خواری و رشه گیری داشتند که در اسناد ماسونی کشف شده این موضوع دقیقا ذکر شده.در پروتکل های یهود به صراحت یهودیان میگویند که یکی از راه های نفوذ و فساد در حکومت ها برای به بردگی گرفتن حاکمان دادن مادیات و ثروت به انها است تا در شهوات و لذت ها غرق شوند و نداند چه تصمیماتی باید بگیرند و انجا است که ما افرادمان را به عنوان مشاور ، وزیر و غیره در کنار انها میگذاریم تا به اهدافمان برسیم.

ارام ارام دیگر ترسی از بی حجابی نبود، دیگر چادر مقدس نبود، دیگر فساد داشت عادی میشد،سینما سکس عادی میشد،بیکینی در کنار ساحل عادی میشد،حضور زنان بی حجاب با انواع لباس های غربی ،وسیله های غربی،فرهنگ غربی عادی شده بود. پدیده " الیناسیون " کاملا در ایران در حال اجرا بود : تزریق فرهنگ استعمار گر به استعمار شده تا فرقی بین استعمارگر و استعمار شده نباشد و استعمار شده استعمارگر را مانند خود ببیند و به او اعتراضی نکند و ارام ارام گذشته هویتی خود را فراموش کند و هویت جدید تزریق شده را هویت خود بداند که در این مرحله جامعه برای همیشه از دست میرود اگر کاری انجام نشود. ارام ارام مردم از دین دور شدند و یک روحانی دیگر ارزش قدیم را نداشت.مردم دو دسته شده بودند . عده ای که با روحانیت مشکلی نداشتند و با هر سبک و سلیغه و لباسی هم بودند و عیده ی دیگر که حت تاثیر تبلیغات رضا شاه و اتفاقات چند دهه گذشته در اواخر حکومت رضا شاه و فحاشی هایی که بین انها رواج یافته بود به اخوند ها بدند. فحاشی یه روحانیت اغاز شد و دوری مردم و روحانیون از دین سیاسی کلید خورد.کلیدی که دری به سمت سکولاریزه کردن ایران برای اهداف صهیونیسم جهانی برای حکومت به جهان برای مهمترین منطقه که ثروت و مواد خام و نقاط حساس ساحلی دریایی و خشکی زمین به حساب میامد.خاور میانه به مرکزیت ایران .

دین به طور کامل در سانسور دستورات انگلیس ها شده بود و حالا ایران یک شاه جوان نیاز داشت . شاهی که از کودکی در همین تغییر فرهنگی ایران بزرگ شده باشد،رشد کرده باشد و روشنفکرانه فکر کند ، محمد رضا شاه ... پشر رضا شاه. فردی که منتقدانه فکر کند. دین را قاب عکسی در چهره ی ایت الکرسی به دیوار بداند و قرانی برای زینت تاخچه بپندارد.کسی که از کودکی ای اروپا درس خوانده باشد و فرهنگ غرب را ببینید تا زا برداشت های او در حل منافع خود در ایران استفاده کنند نه این که این فرد برای ابادانی کشورش تلاش کند کسی که سکس و همجنس بازی و تعاریف شهوانی از برلین و امریکا و اروپا برای او تعریف شده باشد خارج رفته باشد تا ایران و مردم خود را به چشم تحقیر و مایع ننگ خود در بین سران جهان بداند و تلاش کند تا ان را تغییر دهد، به سبک انگلیسی !


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی