وبلاگ تحلیلی یوم الدین

رنسانس متروپلِ کاست حاکمان پنهان جهانی

رنسانس دورانی است که از حدود 1300 تا 1600 میلادی را تشکیل میدهد و این دوران ساختار مدرنیته غربی تا به امروز را تشکیل داده و نظام جهانی را تحت تاثیر افکار تفکرات اتفاقات و اهداف خود قرار دادهخ است.درواقع رنسانس اغاز اتفاقات و شروع تفکر جدایی دین از سیاست ( سکولار ) یا درواقع جایی دین از زندگی بشر است که با حذف دین از ذهن بشر جای خالی را با تفکر اومانیستی ریشه میزند و پر میکند. تفکری که خدا را حذف کرده و همه کاره بشر را خود بشر میداند و در پی حذف خدا از زندگی خود بشر را خدا میداند.درواقع اومانیست در معنی انسان خدایی گسترش میابد. این تفکر تحت تاثیر اتفاقات مهمی در ذهن بشر رو به مدرنیته شدن شکل میگیرد.

از مهم ترین این دلایل انتقال علم از شرق (حکومت های اسلامی ) به غرب (اروپا ) است.کلیسا در حدود هزار سال ثبل از رنسانس و درواقع ششصد سال پس از حضرت مسیح علیه السلام در غرب با علم به مقابله میپردازد زیرا جادوگران و شیادانی که در راستای علم در غرب فعالیت میکردند تحت تاثیر عرفان کابالای یهودی قرار گرفته بودند و کلیسا تلاش میکرد با انها مقابله کند برای همین بیک دوره هزار ساله شاهد تعطیلی مراکز علمی در غرب هستیم و در مقابل حضرت محمد (ص) ظهور کرده و اسلام در مرکز خاورمیانه از ایران و افغانستان و تاجیکستان امروزی تا عراق و سوریه و ترکیه و لبنان و فلسطین و اسپانیای امروزی گسترش یافته و یک ابرقدرت در غرب اروپا و روم به حساب میآید.آموزه های اسلام مسلمانان را به کسب علم دعوت میکرد و در نهضت ترجمه در حکومت اسلامی تمام کتاب های شرق و غرب عالم بشری در بغداد گردآوری شده و به زبان عربی ترجمه میشد و در کتابخانه های عظیم بغداد نگهداری میشدند. این نهضت دو قرن به طول انجامید و دلیل خاموشی این نهضت ترجمه شدن تمام کتاب های غرب و شرف از افلاظون و ارسطو تا کتاب های پهلوی ایران و غیره بود طوری که دیگر کتابی نبود ترجمه شود و مترجمان بیکار شده بودند.بعد نهضت ترجمه شاهد ظهور دانشمندانی همچون ابن سینا، ابوریحان بیرونی، خارزمی، ابن هیثم، زهراوی، عباس ابن فرناس، حافظ شیرازی، سعدی، مولانا، ملاصدرا و هزاران دانشمند دیگر هستیم که در تمامی علم های ریاضی ، فیزیک، نجوم، شیمی، صنعت گری، پزشکی، مهندسی، فلسفه، شعر، ادبیات، عرفان و ... ظهور کردند و پایه های علم امروزی بشر و ایده های اولیه اخراعاتی مانند هواپیما، دوربین، ساعت زنگ دار، ربات و ... را گذاشتند.قرن ها به این صورت طی شد تا زمانی که مغول ها از شرق به حکومت های اسلامی حمله کردند و باعث نابودی تماتم و قتل عام مردم شدند.به همین دلیل دانشمندان و صنعتگران برخی همراه با کتاب هایشان به سمت غرب (اروپا) گریختند و علم در انجا کم کم بروز پیدا کرد و منتقل شد.قبل از این جنگ نیر دانشمندانی مانند عباس ابن فرناس اندلوسی و ابن هیثم و دیگر دانشمندان انتقال علم از حکومت های اسلامی به اروپا را انجام میدادند به دلیل این که اروپا بسیار از نظر فرهنگی اجتماعی سیاسی و علم از حکومت اسلامی عقب بود و پتانسیل انتقال علم وجود داشت اما اروپا در دوران قرون وسطی به سر میبرد زمانی که شکنجه ها و کشتار ها و وظعیت بسیار بد فرهنگی اجتماعی به مدت هزار سال ادامه داشت.

تا ان که در قرون 14 تا 17 میلادی پس از حمله مغول ارام ارام علم وارد اروپا شد و خاور میانه در نابودی تقلا میکرد.علم که وارد اروپا شد و پایه های ریاضی و فیزیک و پزشکی و مهندسی و نجوم در یک پکیج عالی به متفکران غربی رسید شروع پیشرفت علم اغاز شد و کم کم انقلاب های صنعتی و اختراع برق تلفن تلسکوپ و هزاران اختراع دیگر از جمله توپ و تفنگ به ظهور رسید.همین امر یکی از دلایل اصلی نشر تفکر اومانیستی یا انسان خدایی در غرب شد که انسانخالق است.انسان خلق میکند.انسان خودش کشف میکند و نیازی به خدا نیست پس خدایی وجود ندارد. انسان خودش میتواند خلق کند خودش میتواند قانون برای خودش تصویب کند خودش میتواند تصمیم بگیرد خودش میتواند عدالت را تشخیص و اجرا کند خودش میتواند صلاح و زیان خود را تشخیص دهد و عمل کند و ...

و با توجه به این که مسیحیت تحریف شده دیگر جوابگوی نیاز معنوی نبود و در دوران قرون وسطی برای مبارزه با کابالیست های یهودی مجبور به رفتار های بسیار خشن با مخالفان خود بود دیگر وجحه خوبی بین مردم نداشت و ارام ارام به حاشیه رفت و تفکر اومانیستی خود را قالب بشر امروز کرد و دوران مدرنیته اغاز شد.

ظهور دانشمندان مختلف و بزرگ که همگی خود را بیخدا معرفی میکردند.درواقع بیخدایی مد بود.دانشمندی که خدا را انکار نمیکرد مورد تمسخر قرار میگرفت و تحت تاثیر روزنامه ها و رسانه ها تخریب میشد مقالاتش مورد تایید قرار نمیگرفت و اعتبار نداشت که البته نقش یهودیت کابالیست و ماسون را هرگز نباید در این چند قرن نادیده گرفت همانطور که در طول تاریخ همیشه رد پایی از انجمن های مخفی وجود دارد. از باستان تا به امروز.

همزمان با دوران رنسانس و اتفاق های مدرنیته و خاص ان، سیاست به شکلی عجیب تغییر شکل میدهد.در دوران رنسان پس از بروز جنگ هایی بین کشور های اروپایی بر سر زمین های خودشان کم کم باب استعمار گری باز میشود و کشور هایی مانند ایتالیا اسپانیا پرتقال انگلیس المان شروع به پیشروی به سمت کشور هایی میکنند که در انها منابع و موارد اولیه وجود دارد.پس با هزینه های بسیار خرج کشتی سازی و تشکیل تیم های تجسس و اکتشاف به سراسر دنیا میکنند تا خشکی ها و سرزمین هایی را از طریق دریا پیدا کنند که در انها منابع وجود دارد و پس از یافتن چنین سرزمین هایی چون تازه با مردم های سیاه پوست و بومی اروپایین رو به رو میشدند تمدن ان ها عقب مانده میدیدند و خود را اقا و سرور انها میدانستند پس انها را میکشتند یا بسیاری را به بردگی میگرفتند و بعد سرزمین انها را اشغال و تمام منابع ان ها را غارت میکردند. تجارت برده کم کم شروع شد و شرکت هایی برای تجارت برده شروع به کار کردند.کشور های افریقایی و اسیایی بازنده این جنگ مدرنیته بودند و تحت ظلم بسیار زیاد اروپاییان غارت شدند.هند استرالیا امریکا شمالی جنوبی و مرکزی همگی به استعمار کشور های اروپایی درامدند و دار و ندار انها توسط اروپاییان غارت میشد. از تلا تا معادن زغالسنگ و مواد اولیه و الماس ...

اروپایین به هر کشوری که پا میگذاشتند مردم انجا را بی تمدن و عقب مانده میدیدند زیرا خودشان کغذ داشتند سلاح باروتی داشتند کشتی داشتند قطب نما واسطرلاب داشتند ( تمام چکیده وسیله ها و علم مسلمانان به دست انها افتاده بود ) ولی مردم بومی هند استرالیا امریکا را از سلاح هایی با چوب میدیدند که زبان گفتاری عجیبی دارند لباس شان بومی است تمدن ندارند برای همین میگفتند ما باید انها را تسخیر کنیم و انها را مدرن کنیم . از ان روز ها " غرب زدگی " اغاز شد و فرهنگ و مد و تمدن غرب به دیگر کشور ها تحمیل گردید.اروپایین جدا از تزریق تمدن خود به کشور های استعمار شده فرهنگ، زبان و دین خود را نیز بین انها ترویج میکردند و افرادی برای اموزش زبان و کشیش هایی برای مسیحی کردن مردم میفرستادند. الیناسیون مدرن ( استعماری) از همین زمان شروع شد.

اوضاع سیاسی در رنسانس به مجموعه ای از کشور های استعمارگر تبدیل شد که کشور های دیگر را مورد غارت قرار میدهند و این شکل تا به امروز اما با تغییراتی بعد از جنگ جهانی دوم ادامه دارد که از ان با نام کشور های متروپل یاد میکنند " کاست حاکمان پنهان جهانی " که حاکمان پنهان یهودیان زرسالار و سرمایه دار هستند.

این نوع رفتار اروپاییان ریشه در تفکرات اومانیستی دارد.انسان خدایی.تفکری که نفس اماره انسان را به شدت تحت تاثی خود قرار داد و مکاتب اخلاقی قدرت گرایی(نیچه) سود گرایی ( جی اسمارت) دستوری (ویلیام اوکامی) احساس گرایی (ایر و اشیون سون) خواست جمع (دور کایم – والز )عاطفه گرایی ( ادام المیت) و ... اومانیست به بشر مدرن القا کرد که تو فقط به فکر سود خود باش.سود تو کجا اسات ؟ برای سود خود دروغ بگو ادم بکش برده بگیر تابود کن ( هدف وسیله را توجیه میکند : ماکیاویلی – بند اول پروتکل 1 از پروتکلهای دانشوران صهیون ) و این رفتار اروپاییان دوران رنسانز و دروازه مدرنیته از تفکر اومانیستی انها ریشه میگیرد که خود اومانیسم از عرفان کابالا یهودیت ریشه دارد.

در این سلسله مقالات به برسی کامل تاثیرات عرفان کابالای یهود در ریشه های فکری بشر از دوران قدیم تا جدید رنسانس و مخصوصا مدرنیته میپردازیم.

 .

پ.ن : معلوم نیست این کتاب چه قدر طول بکشد ولی تمام تلاش خودم را خواهم کرد که در کامل ترین شکل ممکن ولی به صورت کاملا خلاصه مفید و چکیده به مخاطب نکته ها را برسانم تا هم حجم کتاب کم شود هم با کمترین کلمات و توضیحات بیشترین مفاهیم را به مخاب انقال دهم هرچند در بیشتر موارد به دلیل نوع موضوع کتاب شاید این کار امکان پذیر نباشد.