وبلاگ تحلیلی یوم الدین

تحلیل های سیاسی اجتماعی با مطالعات شخصی و پژوهشی(همراه با قلت عملایی)

وبلاگ تحلیلی یوم الدین

تحلیل های سیاسی اجتماعی با مطالعات شخصی و پژوهشی(همراه با قلت عملایی)

همیشه انتقاد و تخریب آسانتر از دفاع کردن است ،زیرا در دفاع نیازمند به اندیشیدن و تفکر هستیم .برخلاف انتقاد و یا تخریب که خیال و توهمات نقش اساسی در آن دارند .لذا عدد منتقدین افزون بر مدافعان است . ( مهدی فرش چی )
*
.** تمامی مطالب این وبلاگ تحلیل و تحقیق های خود نویسنده وبلاگ است و هیچ کپی برداری صورت نگرفته است - در حفظ حقوق نویسنده وبلاگ وجدان را در نظر داشته باش **
*
اینجا مطالبی برای اندیشیدن و فکر کردن هست.
.
درواقع این مطالب چکیده هزاران صفحه کتاب است که رو انها فکر و اندیشه شده و به تلخیص برای شما آماده شده.بخوان و باز تو روی انها اندیشه و فکر کن و بنشین پشت میز منتقدین برای جواب دادن.

15-شبهه کتاب سوزی اعراب - بخش اول

پنجشنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۷، ۰۶:۴۴ ب.ظ

اتش زدن کتاب خانه

مقدمه :

اتهام کتابسوزی کتابها و کتابخانه های ایران و مصر، افسانه ای بیش نیست و تا قرن ششم هجری و شکست اروپائیان در جنگهای صلیبی و آغاز دروغ پردازی و شایعه سازی علیه اسلام و مسلمین هیچ مسلمان و یا نامسلمانی نگفته و ننوشته که حتی یک کتاب هم بوسیله فاتحین مسلمان سوخته شده باشد.

و در قرن ششم عیسویان اروپا بعد از آنکه در فاجعه اندلس و قتل عام مسلمانان به اعتراف مورخ معروف مسیحی جرجی زیدان در کتاب «تمدن اسلام» (1)هشتاد هزار کتاب را آتش زدند و در حمله به شام و فلسطین نیز سه ملیون کتاب را به آتش کشیدند و در جنگهای صلیبی هم دچار آن شکستها و سرافکندگیها گردیدند یکی به خاطر پوشانیدن ننگ و عار کتابسوزی خویش در اندلس و شام و فلسطین و دیگری بخاطر پوشانیدن ننگ و عار خویش کتابسوزی خویش در اندلس و شام و فلسطین و دیگری بخاطر معیوب نشان دادن فتوحات اسلامی و تبلیغات ناروا علیه مسلمانان و جبران شکستهای روحی و معنوی جهان مسیحیت، برای اولین بار (توجه فرمایید برای اولین بار) یک نفر مسیحی در سال ۶۰۲ هجری بنام عبداللطیف در سفرنامه خود بنام «الافادة و الاعتبار» به هنگام بازدید از عمودی که در محل کتابخانه اسکندریه مشاهده کرد چنین نوشت: ...

« گفته می شود رواقی بر این عمود استوار بوده که ارسطو!! در آن رواق تدریس می کرده است و در اینجا کتابخانه ای بوده که عمرو بن عاص به اشاره خلیفه آن را سوزانیده است» در صورتی که عموم مورخین متفق هستند که ارسطو هرگز به اسکندریه نیامده و در آنجا مورخ نبوده و همچنین اتفاق دارند بر اینکه در زمان فتح مصر بوسیله عمرو بن عاص در این کتابخانه کتابی وجود نداشته است.

بیست و یک سال بعد از عبداللطیف مسیحی ، یک طبیب یهودی نیز بنام ابوالفرج در سال ۶۲۳ در ملطیه آسیای صغیر در کتاب «مختصر الدول» نوشت: به هنگام فتح مصر عمروبن عاص به درخواست یحیی نحوی درباره کتابهای کتابخانه اسکندریه از خلیفه مسلمانان عمر رضی الله عنه کسب تکلیف کرد عمر رضی الله عنه در جواب او نوشت: «اگر این کتابها موافق با قرآن می باشند هیچ ضرورتی به آنها نیست و اگر مخالف با قرآنند تمام آنها را بر باد ده.» بعد از وصول این نامه عمروبن عاص همه کتابها را برای سو زانیدن در بین حمامها تقسیم کرد و کفایت سوخت شش ماه تمام حمامها گردید.(2)

چیز عجیبی است به جای این همه مورخین مسلمان در شش قرن یک طبیب یهودی این مطلب را برای ما می نویسد البته به نقل از عبداللطیف مسیحی زیرا قبل از او هیچ کافر و مسلمانی این مطلب را نگفته و ننوشته بود. و با اضافه کردن اینکه این کتابها برای سوخت همه حمامهای اسکندریه که برخی دوازده هزار و برخی چهارهزار حمام ذکر کرده اند کفایت کرده است؛ حالا اگر حداقل را در نظر بگیریم (چهار هزار حمام) و صورتهای گوناگون مساله را منظور نماییم، اینگونه خواهد بود: سوخت چهار هزار حمام در شش ماه مساوی سوخت دوهزار حمام است در یک سال و این هم مساوی سوخت یک حمام است در دو هزار سال!! یا در هفصد و سی هزار شبانه روز و اگر برای گرم کردن شبانه روزی یک حمام فقط سیصد جلد کتاب متوسط در نظر گرفته شود، باید تعداد کتابها دویست و نوزده ملیون جلد بوده باشند و چنین تعدادی از کتابها حداقل دو ملیون متر قفسه جای می خواهد و چنین ارقام سرسام آوری در آن عصر جز در مخیله ابوالفرج یهودی قابل تصور نیست.

(۱) جرجی زیدان، تمدن اسلام: ۲/۶۵٫

(۲) شبلی نعمانی، کتابخانه اسکندریه، ص:۱۶-۱۸٫

گوشه ای از مقاله ی استاد عبدالله احمدیان مهابادی که در این زمینه نگاشته اند.

پس متوجه می شویم که حادثه کتاب سوزی دروغی بیش نیست ولی برویم ادامه مقدمه از نگاهی دیگر و خلاصه :

کتاب سوزی در کتابخانه های ایران و مصر

🔹معمولا" سلطنت طلبان و باستان گرایان ایرانی همیشه می گویند اعراب به سرزمین پارس آمدند و هزارن جلد کتاب را که ثمره ی صد ها سال مطالعه و پژوهش مردم مشرق زمین بود(به حکم اینکه فقط کتاب خدا کافیست و ما به کتاب های دیگر نیازی نداریم) به آتش کشیدند.

🔹همچنین می گویند اعراب مهاجم در جریان فتح مدائن فرش گرانبهایی را که بهارستان نام داشت با خود بردند.

می گویند اندازه ی آن 60 گز در 60 گز بود و حاشیه هایش کلا" با طلا و ابریشم و یاقوت مزیّن شده بود، خلاصه گوهر گرانبهایی که یادگار عصر ساسانیان و تاریخ شکوه ایران زمین بود،اعراب به عنوان غنیمت بردند و در بین خود تقسیم کردند!

⬅️  اما آیا اصحاب گرامی رسول اکرم(صلی الله علیه و السلم) در جریان فتح ایران همچین کارهایی انجام داده اند؟

پاسخ این است که برای بررسی شبهات تاریخی باید اسناد آنها را بررسی کنیم،در غیر این صورت هر کس هر مفهومی را که بخواهد به مردم القا می کند و می گوید در چند قرن گذشته فلان حادثه اتفاق افتاده است

اما چرا یک مسیحی؟ و چرا در قرن هفتم هجری؟

🔶 همانگونه که می دانید در آن سالها جنگ های خونینی بین مسلمانها و مسیحیان به نام جنگ های صلیبی در جریان بود

مسیحیان هنگام قتل عام مردم اندلس 80 هزار و هنگام حمله به شام و فلسطین 3 میلیون کتاب را آتش زدند.

 منبع :  (جرجی زیدان،تمدن اسلام،جلد دوم،صفحه ی 65)

و مسیحیان برای پوشاندن فجایعی که بار آورده بودند این برچسپ را به مسلمانان زدند.

پس سرچشمه ی این سخن کتاب عبدالطیف بغدادی است و تمام کتابهای دیگری که می گویند مسلمانان کتابسوزی کرده اند عین کلمات عبدالطیف را با تعبیرِ"گفته می شود" (یعنی یک شخصی گفته و معلوم نیست صحیح گفته ...)تکرار کرده اند ، جالب آنکه عبدالطیف هم در کتاب خود از عبارت "و یذکر" (چنین گفته می شود، چنین بر سر زبانها است) استفاده کرده  و خود به مواردی که نوشته مطمئن نیست.و در جهان اسلام هرگز همچین عملی رخ نداده است

--------------------------------------------------------

اما ماجرای فرش بهارستان ( متفرقه و کوتاه در مورد صحت تاریخ طبری)

چهار مورخ مشهور جهان اسلام آن را روایت کرده اند مشاهده بفرمایید:

1.تاریخ الطبری، الطبری، ج 3 ص 129 و 130

2.الکامل فی التاریخ، ابن الأثیر، ج 2 ص 518 و 519

3.البدایة والنهایة، ابن کثیر، ج 7 ص 76 - 78

4.تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، ج 2 ص 101 و102

 

✔️مورخ شماره 2(ابن اثیر) در جلد اول کتابش صفحه ی 3 می گوید منبع تاریخهایی که بنده ارائه داده ام تاریخ طبری است.

✔️مورخ شماره ی 3  (ابن کثیر) در جلد هفتم کتابش صفحه ی 76 می گوید: سند بنده برای روایت وقایع مربوط به فتوحات کلا" از تاریخ طبری است

✔️مورخ شماره ی 4(ابن خلدون) در جلد دوم صفحه ی 187 می گوید: بحث خلافت خلفا و فتوحات و جنگ ها را از تاریخ طبری نقل نموده ام.

🔹پس، از  تعداد چهار مورخ سه تن از آنها در زمینه ی مسائل فوق(فتح ایران) به مورخ اول(طبری) استناد کرده اند.

◀️ حال اگر روایت طبری درست باشد مطالب سه مورخ دیگر هم صحت دارد.ولی اگر برعکس این قضیه روی بدهد تمام روایت ها باطل می شوند.

 

⬅️ولی آیا روایت طبری صحت دارد؟

🌻 قبل از هر چیز باید بدانیم که ایشان خود در مقدمه ی کتاب نوشته اند من هر چه شنیده ام نوشته ام و تحقیق در مورد صحت مطالب به عهده ی آیندگان است.

پس تحقیق در مورد این روایت و تمام مطالبش را به عهده ی ما آیندگان گذاشته است.

 

🌸🍃 ایشان ماجرای فرش بهارستان را از فردی به نام "سیف بن عمر" نقل کرده اند.جالب است بدانیم این شخص از جانب علمای علم رجال مجهول شناخته شده و احادیث و روایات مربوط به او تضعیف شده است.

🌸 امام ترمذی حدیثی از او نقل کرده و بعد خودش او را فردی مجهول می نامد

📚 الجامع الصحیح سنن الترمذی، کتاب المناقب (50)، باب 60، ح 3866 ، ج 5 ص 697 ، دار إحیاء التراث العربی – بیروت

🌷 همچنین ابن حجر او را "ضعیف الحدیث عمدة فی التاریخ" معرفی می کند

📚تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج 4 ص 254 و 255 ، رقم 517

🌹 رازی هم در کتاب جرح و تعدیل خود او را رد کرده است

پس این ادعا که اصحاب پیامبر(صلی الله علیه و السلم) فرش بهارستان را بردند و تکه تکه کردند و ...هیچ اساسی ندارد و کاملا" نادرست می باشد.

و حاشا که شاگردان برجسته ی رسول اکرم،رحمت للعالمین(صلی الله علیه و السلم) مرتکب چنین افعال زشتی شوند.

و حال به مقاله کامل کتاب سوزی در ایران میپردازیم :

قسمت اول " رد شبهه کتابسوزی مسلمانان در اسکندریه " :

👈غالباً مدعیان کتابسوزی در ایران به کتابسوزی اسکندریه نیز استناد می کنند.

"ابوالفرج ابن العبری" در مختصرالدول و "عبد اللطیف بغدادی" در کتاب الافادة و الاعتبار و "قفطی" در تاریخ الحکماء در شرح حال یحیی نحوی، و "حاج خلیفه" در کشف الظنون و "دکتر صفا" در تاریخ علوم عقلی،  از سوختن کتب اسکندریه توسط عرب سخن گفته اند. ( یعنی اگر ثابت شود که اعراب فاتح، کتابخانه ی اسکندریه را سوخته اند، قرینه است که در هر جا کتابخانه ای می یافته اند می سوخته اند. پس بعید نیست در ایران هم چنین کاری کرده باشند!! )

 

👈 تاریخ اسلام و فتوحات اسلامی چه به طور عموم و چه به طور خصوص (یعنی فتوحات یک منطقه ی خاص) از اواخر قرن دوم تدوین شده. راجع به فتح اسکندریه بالأخص، علاوه بر مورخین اسلامی چند نفر مسیحی نیز فتح این شهر را به دست اعراب با تفصیل فراوان نقل کرده اند.

"" در هیچ یک از کتب اسلامی یا مسیحی یا یهودی و غیر اینها که قبل از جنگهای صلیبی تألیف شده، نامی از کتابسوزی اسکندریه یا ایران در میان نیست. ""

بررسی اسناد:

تنها در اواخر قرن ششم هجری و اوایل قرن هفتم است که برای اولین بار "عبد اللطیف بغدادی" (1)که مردی مسیحی است در کتابی به نام "الافادة والاعتبار فی الامور المشاهدة والحوادث المعاینة بارض مصر" (که موضوع آن امور و حوادثی است که شخصاً مشاهده کرده است و در حقیقت سفرنامه است) آنجا که عمودی را به نام «عمود السوادی» در محل سابق کتابخانه ی اسکندریه توصیف می کرده گفته است:

« و گفته می شود که این عمود یکی از عمودهایی است که بر روی آنها رواقی استوار بوده و ارسطو در این رواق تدریس می کرده و دارالعلم بوده و در اینجا کتابخانه ای بوده که عمروعاص به اشاره ی خلیفه آن را سوخته است. »

 

عبد اللطیف بیش از این نمی خواسته بگوید که در افواه مردم (و لابد مسیحیان هم کیش او) چنین شایعه ای بر سر زبانهاست بدون آنکه بخواهد آن را تأیید کند، زیرا سخن خود را با «و یذکر» (چنین گفته می شود، چنین بر سر زبانهاست) آغاز کرده است. همه می دانیم که در نقل روایت تاریخی یا حدیثی، ناقل اگر سندی داشته باشد مطلب را با ذکر سند نقل می کند، بهترین نوع نقل همین نوع است؛ خواننده را امکان می دهد که در صحت و سقم نقل تحقیق کند و اگر سند را صحیح یافت بپذیرد.

و اگر ناقل بدون ذکر سند و مأخذ نقل کند، دوگونه است:

گاهی به صورت ارسال مسلّم نقل می کند، مثلاً می گوید: در فلان سال فلان حادثه واقع شد،

و گاه می گوید: گفته می شود، یا گفته شده است، یا چنین می گویند که در فلان سال فلان حادثه واقع شد.

 

اگر به صورت اول بیان شود نشانه ی این است که خود گوینده به آنچه نقل کرده اعتماد دارد ولی البته دیگران به این گونه نقلها که مدرک و مأخذ و سند نقل نشده اعتماد نمی کنند. حداکثر این است که می گویند فلان شخص چنین نقلی در کتاب خود کرده اما مأخذ و مدرک نشان نداده؛ یعنی اعتبار تاریخی ندارد.

 

اما اگر به صورت دوم بیان شود که خود ناقل به صورت «گویند» یا «چنین می گویند» یا «گفته شده است» و امثال اینها (به اصطلاح با صیغه ی فعل مجهول) بیان [کند] نشان این است که حتی خود گوینده نیز اعتباری برای این نقل قائل نیست.

 

👈 عبد اللطیف این داستان را به صورت دوم که اشاره کردیم نقل کرده، که لااقل نشانه ی آن است که خود او به آن اعتماد نداشته است.

بعلاوه، بعید است که عبد اللطیف این قدر بی اطلاع بوده که نمی دانسته است ارسطو پایش به مصر و اسکندریه نرسیده، تا چه رسد که در آن رواق تدریس کرده باشد!!  بلکه اساساً اسکندریه بعد از ارسطو تاسیس شده، زیرا اسکندریه بعد از حمله ی اسکندر به مصر تأسیس شد. طرح این شهر در زمان اسکندر ریخته شد و شاید هم در زمان او آغاز به ساختمان شد و تدریجاً به صورت شهر درآمد. ارسطو معاصر اسکندر است.

 

👈👈 پس نقل عبد اللطیف، هم ضعف سند دارد زیرا فاقد سند و مدرک است، و هم ضعف مضمونی دارد زیرا مشتمل بر یک دروغ واضح است (تدریس ارسطو در آن محل)، و هم ضعف بیانی دارد زیرا به گونه ای بیان شده که نشان می دهد خود او هم به آن اعتماد ندارد

 

[1]-  در سال 603 از تألیف آن فارغ شده است؛ شبلی نعمان، رساله ی «فتح اسکندریه» ، ص 28.

 

قسمت دوم " رد شبهه کتابسوزی مسلمانان در اسکندریه " :

 

از همه ی اینها بالاتر اینکه تواریخ شهادت می دهند که اساساً کتابخانه ی اسکندریه چندین بار قبل از آنکه اسکندریه به دست مسلمانان فتح شود مورد تاراج و یغما و حریق واقع شده و هنگامی که مسلمین اسکندریه را فتح کردند اساساً کتابخانه ای به صورت سابق وجود نداشت و تنها کتابهایی در دست افرادی بوده که مسلمین در قرنهای دوم تا چهارم هجری از آن کتابها استفاده کردند.

کتابخانه‌های اسکندریه در مصر در مقاطع مختلف تاریخی، تخریب شده‌است.

برخی از معروف‌ترین دستورهایی که برای تخریب این کتابخانه‌ها صادر شده‌است، عبارتند از:

به دستور جولیوس سزار در سال ۴۸ بعد از میلاد

 حملهٔ اورلین در سده سوم میلادی به دستور تئودئوس اول در سال ۳۹۱ میلادی و قتل هیپاتیا

 

👈👈 ویل دورانت(فیلسوف و تاریخ نگار و نویسنده امریکایی) می گوید:

«از جمله دلایل ضعف این روایت (روایت عبد اللطیف) این است که:

1. قسمت مهم کتابخانه ی اسکندریه را مسیحیان متعصب به دوران اسقف «توفینس» به سال 392 میلادی (در حدود 250 سال قبل از فتح اسکندریه به دست مسلمین) سوزانیده بودند.

 

2. در مدت پنج قرن [1]که از وقوع تا ثبت حادثه ی مفروض در کتاب عبد اللطیف فاصله بود، هیچ یک از مورخان درباره ی آن سخن نیاورده اند در صورتی که «اوتکیوس» مسیحی که به سال 322 هجری (933 میلادی) اسقف بزرگ اسکندریه بود، فتح این شهر را به دست عربان با تفصیل فراوان نقل کرده است.

به همین جهت اکثر مورخان این قضیه را نمی پذیرند و آن را افسانه می پندارند. نابودی کتابخانه ی اسکندریه که به تدریج انجام شد از حوادث غم انگیز تاریخ جهان بود. » [2]

 

👈 ویل دورانت مراحل تدریجی نابودی این کتابخانه را بوسیله ی مسیحیان در تاریخ تمدن ذکر کرده است. علاقه مندان می توانند به جلدهای ششم و نهم و یازدهم ترجمه ی فارسی تاریخ تمدن مراجعه کنند.

 

👈👈 گوستاو لوبون در تمدن اسلام و عرب می گوید:

«سوزانیدن کتابخانه ی اسکندریه که آن را به فاتحین اسلام نسبت داده اند جای بسی تعجب است که یک چنین افسانه ی موهومی چگونه در این مدت متمادی به شهرت خود باقی مانده است و آن را تلقی به قبول نموده اند. ولی امروز بطلان این عقیده به ثبوت پیوسته و معلوم و محقق گردیده است که خود نصاری(مسیحیان) پیش از اسلام همچنانکه همه ی معابد و خدایان اسکندریه را با کمال اهتمام منهدم نموده اند، کتابخانه ی مزبور را نیز سوزانیده بر باد دادند، چنانکه در زمان فتح اسلام از کتابهای مزبور چیزی باقی نمانده بود تا آن را طعمه ی حریق سازند.

شهر اسکندریه از زمان بنای آن که در 332 پیش از میلاد صورت گرفته تا زمان فتح مسلمین یعنی تا مدت هزار سال، یکی از شهرهای معظم و مهم دنیا به شمار می رفت.

در عصر ملوک بطالسه تمام حکما و فلاسفه ی دنیا در این شهر جمع شده، مدارس و کتابخانه های مهمی تأسیس کرده بودند ولی آن ترقیات علمی آنقدر دوام پیدا نکرد، چندانکه در سال 48 قبل از مسیح رومیان تحت سرداری «سزار» به اسکندریه حمله برده لطمه ی زیادی به حیات علمی آن وارد ساختند. اگرچه در سلطنت رومیان دوباره این شهر ترقی کرده اهمیتی بسزا پیدا نمود، لکن این ترقی موقتی بوده است، زیرا در اهالی، جنون مناقشات مذهبی پیدا شده و با وجود جلوگیری های سفاکانه ی امپراطوران روم، روزانه بر شدت آن می افزود تا زمانی که دیانت مسیح مذهب رسمی مملکت قرار گرفت.

آن وقت تئودور حکم کرد تمام معابد و مجسمه های خدایان و کتابخانه های بت پرستان [3] را با خاک یکسان نمودند. » [4]

 

منابع:

[1] . بلکه قریب به شش قرن.

[2] . تاریخ تمدن ، ترجمه ی فارسی، ج /11ص 219.

[3] . کتابخانه ی معروف اسکندریه بوسیله ی مردمی که آنها را مشرک و بت پرست می دانستند تأسیس شد.

[4] . تاریخ تمدن اسلام و عرب ، چاپ چهارم، صفحات 263- 265 (خلاصه) .

 

قسمت سوم " رد شبهه کتابسوزی مسلمانان در اسکندریه " :

شهر اسکندریه که هم اکنون از شهرهای معتبر مصر است به وسیله ی اسکندر رومی در چهار قرن قبل از میلاد مسیح ساخته و یا طرح ریزی شد و به همین جهت نام اسکندریه یافت.خلفای اسکندر در مصر که آنها را بطالسه می خوانند، در آن شهر موزه و کتابخانه و در حقیقت آکادمی تأسیس کردند که به صورت یک حوزه ی علمی عظیم درآمد. بسیاری از دانشمندان اسکندریه با اکابر یونان برابری می کنند و از مشاهیر علمی جهان اند.حوزه ی اسکندریه از قرن سوم و دوم قبل از میلاد آغاز شده و تا قرن چهارم بعد از میلاد ادامه یافت. مصر به طور کلی در دوره ی اسکندر و خلفایش زیر نفوذ سیاسی یونان بود.(این زمان با حمله اسکندر به هخامنشیان که قبل از سلسه ساسانی میزیستند و خلفای اسکندر که به ایران حکومت میکردند همزمان است) بعد که تمدن یونانی به افول گرایید و میان روم- که مرکزش رم فعلی در ایتالیا بود- با یونان جنگ درگرفت و روم بر یونان غلبه کرد، مصر و اسکندریه نیز تحت نفوذ سیاسی روم واقع شد.

دولت روم در حدود چهار قرن بعد از میلاد منقسم(تقسیم بندی) شد به روم شرقی که مرکزش قسطنطینیه (استانبول فعلی) بوده و روم غربی که مرکزش رم در ایتالیا بوده است. روم شرقی به مسیحیت گرایید و مسیحیت(تحریف شده)، هم روی تمدن یونان و هم روی تمدن روم اثر منفی گذاشت، و قرون وسطای غربی که دوره ی انحطاط غرب است تقریباً از همین وقت (از انقسام روم به شرقی و غربی) آغاز می شود.

پس از گرایش روم شرقی به مسیحیت، سایه ی مسیحیت _ که تدریس علوم و فلسفه را برخلاف اصول دین مسیح می دانست و علما و فلاسفه را کافر و گمراه و گمراه کننده می شمرد _ بر حوزه ی اسکندریه سنگینی کرد و دستبردها و تاراجها و سوزانیدنهای متناوب این کتابخانه بار دیگر بعد از حمله ی سزار در سال 48 میلادی آغازگشت.

قسطنطین اول، امپراطور روم شرقی اولین امپراطوری است که به مسیحیت گرایید. ژوستی نین از اخلاف قسطنطین، در قرن ششم میلادی حوزه ی آتن را رسماً تعطیل کرد و قبلاً در قرن چهارم حوزه ی اسکندریه تعطیل و یا تضعیف کامل شده بود.تعطیلی حوزه ی آتن در سال 529 میلادی صورت گرفت، یعنی چهل و یک سال قبل از تولد رسول اکرم و هشتاد و یک سال قبل از بعثت ایشان و نود و چهار سال قبل از هجرت و صد و پنج سال قبل از رحلت ایشان و صد و بیست و اندی سال قبل از فتح اسکندریه به دست مسلمین.

از مجموع آنچه گفتیم معلوم شد که این کتابخانه را یونانیان باستان تأسیس کردند و مسیحیان آن را از بین بردند، ولی بعد از جنگهای صلیبی میان مسیحیان و مسلمین که در حدود دویست سال طول کشید (قرن پنجم و ششم هجری) مسیحیان از یک طرف با تمدن و فرهنگ اسلامی آشنا شدند و این تمدن به آنها آگاهی داد، و از طرف دیگر پس از شکست نهایی از مسلمین سخت کینه ی مسلمین را در دلهای خود پختند و به جنگ اعصاب علیه مسلمین دست زدند. آن اندازه علیه اسلام و قرآن و رسول اکرم و مسلمانان شایعه ساختند که موجب شرمساری متمدنهای مسیحی قرون جدید است و می بینیم که به جبران مافات « عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن» [1] می نویسند.

شایعه ی کتابسوزی ها بوسیله ی مسلمین  جزء همین شایعات است که احیاناً برخی از مسلمین نیز از قرن هفتم به بعد بدون اینکه شایعه ها را بدانند، به صورت «شایع است» یا «گفته می شود» یا «چنین روایت می شود» در کتابهای خود منعکس کرده اند، غافل از آنکه سازنده ی شایعه مسیحیان صلیبی می باشند و انگیزه شان بدنام کردن مسلمین است. در قرن اخیر هم امثال پورداوود این افسانه را به صورت یک حادثه ی تاریخی درآوردند و به نقلهایی نظیر نقل "عبد اللطیف" پر و بال دادند و به صورت یک نقل تاریخی به خورد دانش آموزان و دانشجویان بی خبر دادند.[1]-  کتابی به همین نام «جان دیون پورت» تألیف کرد که وسیله ی آقای حاج سیدغلامرضا سعیدی به فارسی ترجمه شد. جان دیون پورت در آن کتاب (صفحه ی 22) موضوع کتابسوزی اسکندریه را طرح و به شدت تکذیب می کند.

 

قسمت چهارم " رد شبهه کتابسوزی مسلمانان در اسکندریه " :

نقد سخن "ابوالفرج ابن العبری"  / قسمت اول :

ابوالفرج یک طبیب یهودی است که در سال 623 هجری در ملَطیه (آسیای صغیر) تولد یافته و پدرش دین یهود را ترک کرده و به نصرانیت گراییده است.ابوالفرج نیز آغاز تحصیلات خود را به فراگرفتن اصول نصرانیت گذرانده است. او به زبان سریانی و عربی آشنایی کامل داشته است. تاریخی مبسوط به زبان سریانی نوشته که مأخذ آن کتب سریانی، عربی، یونانی بوده است.( در آن کتاب ذکری از کتابسوزی مسلمین در اسکندریه وجود ندارد )و خلاصه ای از آن کتاب به عربی به نام مختصرالدول نوشت،  که می گویند همه ی نسخه های آن ناتمام و ناقص است، و عجب این است که می گویند با اینکه مختصرالدول خلاصه ی آن تاریخ مفصل سریانی است مشتمل بر مطالبی است که در اصل مفصل سریانی نیست؛ از جمله ی آنها داستان کتابسوزی اسکندریه وسیله ی مسلمین است.

کتاب مختصرالدول را مردی به نام دکتر پوکوک که پروفسور کالج اکسفورد بوده و از اشخاصی است که در نشر اکاذیب علیه مسلمین دست داشته است، طبع و نشر کرده و به زبان لاتین هم ترجمه نموده است. از آن وقت و به وسیله ی این کتاب و این شخص شایعه ی کتابسوزی مسلمین در اسکندریه در اروپا رواج یافت، تا آنکه در قرون اخیر بوسیله ی محققین اروپایی امثال " گیبون " و " کریل " و " گوستاو لوبون "  و  دیگران این شایعه تکذیب شد [1]

داستان کتابسوزی در کتاب مختصرالدول به این شکل آمده است:

«در آن زمان، یحیی نحوی که به زبان ما به «غرماطیقوس» یعنی نحوی ملقب بوده است، در میان عرب مقام شهرت را حائز گردید. مشارٌالیه ساکن اسکندریه بوده است و مذهباً نصرانی و جزء فرقه ی یعقوبی بود و مخصوصاً عقیده ی ساوری را تأیید می نمود. او در آخر مذهب تنصر را ترک گفته و تمام علمای نصارای مصر نزد او جمع شده نصیحت نمودند که از کفر و زندقه بیرون آید ولی او قبول ننمود. وقتی که علما مأیوس شدند وی را از مناصبی که دارا بود انداختند، و او تا مدتی به همین حال باقی و زنده بود تا آنکه عمرو بن عاص (فرمانده ی مسلمین در فتح مصر) وارد مصر گردید.

روزی یحیی نزد وی حاضر شد. عمرو از مقام علم و فضل او واقف گردیده و خیلی از او احترام نمود. فاضل مشارٌالیه شروع به یک رشته سخنان حکیمانه ای نمود که اعراب ابداً با آن آشنا نبودند. سخنان مزبور در دماغ عمرو فوق العاده مؤثر واقع گردیده فریفته ی وی شد. نظر به اینکه عمرو از اشخاص باهوش و عاقل و فکور بود مصاحبت وی را اختیار نمود و هیچ وقت او را از خودش جدا نمی ساخت.یک روز یحیی به عمرو اظهار داشت که هرچه در اسکندریه هست در تصرف شما می باشد؛ البته آنچه برای شما مفید می باشد ما را به آن کاری نیست ولی چیزهایی که چندان محل حاجت شما نیست خواهش می کنم که آنها را به خود ما واگذار کنید که استحقاق ما به آنها بیشتر می باشد.

عمرو پرسید که آنها چیستند؟

در جواب گفت: کتب حکمت و فلسفه می باشند که در کتابخانه ی دولتی ذخیره شده اند.

عمرو اظهار داشت که من در این باب باید از خلیفه (عمر) دستور بخواهم والاّ از خودم نمی توانم قبلاً اقدامی کنم. چنانکه عین واقعه را به خلیفه اطلاع داده و کسب تکلیف نمود، در جواب نوشت: اگر این کتابها موافق با قرآن می باشند هیچ ضرورتی به آنها نیست و اگر مخالف با قرآن اند تمام آنها را بر باد ده.

بعد از وصول این جواب، عمرو شروع به انهدام کتابخانه نموده مقرر داشت که بین حمامی های اسکندریه کتابها را تقسیم کردند و از این رو در مدت شش ماه تمام کتب را سوزانیده بر باد داد. و آنچه واقع شده بدون استعجاب قبول نما. » [2]

 

👈👈 این نقل قول جناب  ابوالفرج  (اگر واقعاً این قضیه را او خود آورده باشد) و یا استدعای جناب پروفسور پوکوک،  نه با استعجاب و نه بدون استعجاب قابل قبول نیست.

گذشته از آنچه در نقد سخن عبد اللطیف گفتیم _که یک روایت تاریخی بدون ذکر سند و مأخذ و مدرک به هیچ وجه قابل قبول نیست، بویژه که بعد از ششصد سال این نقل بی سند و بی مأخذ مطرح شود و قبلاً احدی از آن ولو بدون سند و مأخذ ذکری نکرده است_  و  بعلاوه گفتیم از نظر محققان این مطلب به ثبوت رسیده که اساساً در موقع فتح اسکندریه به دست مسلمین از کتابخانه چیزی باقی نمانده بود و موضوع از اصل منتفی بوده است.

دلایل و قرائن دیگری نیز علیه این گزارش وجود دارد:

اولاً در این داستان، قهرمان  یحیی نحوی  فیلسوف معروف است. طبق اسنادی که اخیراً تحقیق شده وی در حدود صد سال قبل از فتح اسکندریه در گذشته است!! و ملاقات وی با عمرو افسانه است [3].

عجیب این است که شبلی نعمان (منتقد کتابسوزی اسکندریه) با اینکه می نویسد که وی یکی از حکمای هفتگانه ای است که در اثر فشار ژوستی نین از روم به ایران آمدند و خسرو انوشیروان از آنها پذیرایی کرد، اصل ملاقات  یحیی  با  عمروعاص  را مورد تأیید قرار می دهد؛ توجه نمی کند که از مهاجرت آن حکما به ایران تا فتح اسکندریه بیش از صد و بیست سال فاصله است؛!!

عادتاً امکان ندارد یحیی که در حدود صد و بیست سال قبل از فتح اسکندریه حکیمی نامبردار و معروف بوده است، هنگام فتح اسکندریه به صورت یکی از ندیمان عمرو به حیات خود ادامه دهد.بنابراین نقلهایی که ملاقات یحیی با عمرو را ذکر کرده اند، هر چند نامی از کتابخانه نبرده اند بی اساس است.

منابع:

[1] . این قسمت از رساله ی «کتابخانه ی اسکندریه» تألیف شبلی نعمان، صفحات 14و15و38 اقتباس شد.

[2] . شبلی نعمان، رساله ی «کتابخانه ی اسکندریه» ، صفحات 16- 18.

[3] . عجیب این است که آقای دکتر ذبیح اللّه صفا با اینکه در صفحه ی 6تاریخ علوم عقلی در اسلام می گوید: «یحیی نحوی از شخصیات بزرگ مدرسه ی اسکندریه در اواخر قرن پنجم و نیمه ی اول قرن ششم (در حدود یک قرن قبل از هجرت نبوی) بوده» و در صفحه ی 18 آن کتاب تصریح می کند: «می گویند تا فتح مصر به دست عمرو بن العاص (641 میلادی) زنده بود و اما چنانکه از قرائن تاریخی برمی آید این مرد از رجال اواخر قرن پنجم و نیمه ی اول قرن ششم میلادی است و زنده بودنش از اواخر قرن پنجم تا اواسط قرن هفتم بکلی دور از عادت و عقل است» ، در عین حال خلاصه ی همین داستان را که دو قهرمانش یحیی نحوی و عمرو بن العاص می باشند به عنوان دلیل بر کتابسوزی اسکندریه آورده است! ! !

 

قسمت پنجم " رد شبهه کتابسوزی مسلمانان در اسکندریه " :

نقد سخن "ابوالفرج ابن العبری"  / قسمت دوم :

ثانیاً در متن قصه آمده است که پس از آنکه دستور خلیفه به نابودی کتابها رسید، عمرو کتابها را به حمامهای اسکندریه تقسیم کرد و تا مدت شش ماه خوراک حمامهای اسکندریه بود!!!! 

و با توجه به اینکه اسکندریه در آن وقت بزرگترین شهر مصر و یکی از بزرگترین شهرهای جهان آن روز بوده است و خود عمرو در گزارشی که با اعجاب فراوان(تعجّب) برای خلیفه از این شهر می دهد می نویسد:

 (در این شهر چهارهزار حمام، چهار هزار عمارت عالی، چهل هزار یهودی جزیه پرداز، چهارصد تفریحگاه دولتی، دوازده هزار سبزی فروش که سبزی تازه می فروشند وجود دارد)

 باید چنین فرض کنیم که در مدت شش ماه چهار هزار حمام از این کتابها گرم می شده اند!!!

-          یعنی آنقدر کتاب بوده است که اگر یک حمام را می خواستند با آن گرم کنند برای قریب به هفتصد هزار روز یعنی در حدود دو هزار سال آن حمام کافی بود.!!!

-          عجیب تر آنکه طبق آنچه در متن گزارش ابوالفرج آمده، همه ی آن کتابها در حکمت و فلسفه بوده نه در موضوع دیگر!!!

اولا اکنون خوب است کمی بیندیشیم آیا از آغاز پیدایش تمدن تا امروز که قرنهاست صنعت چاپ پیدا شده و در شکل سرسام آوری نسخه بیرون می دهد، این اندازه کتاب حکمت و فلسفه که برای سوخت چهارهزار حمام درمدت شش ماه کافی باشد وجود داشته است؟؟؟!!!باز خوب است بیندیشیم چنین کتابخانه ای چه مساحتی را اشغال کرده بوده است؟؟!!!

دوما کتابها به صورت انبارشده مانند انبار کاه گندم نبوده، بلکه به صورت چیده شده در قفسه ها بوده، زیرا مورد استفاده ی مردم بوده است، و لهذا در گزارشی که از یک کشیش مسیحی در قرن چهارم بعد از میلاد رسیده که از ناحیه ی امپراطور وقت مأمور شده بود کتابخانه را از بین ببرد، چنین آمده که: «من قفسه های آن را در آن وقت از کتاب بکلی خالی یافتم» [1].

لذا نویسندگان دائرة المعارف انگلیسی بنا بر نقل شبلی نعمان قصه ی ابوالفرج را جزء فکاهیات(مجلات تخیلی آمریکایی) به حساب آورده اند.

سوما ًهمان طوری که شبلی نعمان و برخی محققان غربی گفته اند، در آن عصر کتابها از پوست بوده و ابداً به درد سوخت نمی خوردند و بدین جهت آنها را برای سوخت به کار بردن یک کار لغو و بیهوده ی دیگری بوده. شبلی نعمان از شخصی به نام مسیو درپیر نقل می کند که گفته: «ما یقین داریم که حمامیان اسکندریه تا وقتی که برای سوخت مواد دیگری حاضر داشتند هیچ وقت کتابهایی را که روی پوست تدوین یافته به مصرف سوخت نمی رسانیدند و سخن اینجاست که قسمت اعظم کتب مزبوره از پوست تشکیل یافته بودند» [2]

چهارما  ًاگر چنین کتابخانه ای در اسکندریه بود، قطعاً عمرو در گزارش خود از این شهر به خلیفه که در تواریخ مضبوط است نامی هم از آن می برد. در آن گزارش از تفریحگاه های دولتی و سبزی فروش های شهر سخن به میان آمده اما از کتابخانه سخنی نیست!!!

پنجما اسکندریه پس از فتح بوسیله ی عمرو عاص، قرارداد صلح با مسلمین بست و مردم آنجا اهل ذمّه به شمار می رفتند و مقررات اهل ذمّه درباره ی آنها اجرا می شد؛ یعنی جان و مال و ناموس و حتی معابد و آزادی عبادتشان محترم بود و حکومت اسلامی خود را ضامن و مسؤول آنها می دانست.(همانطور که در ایران انجام شد.هنوز اتش کده های دو هزار ساله در ایران سوشن هستند و اعراب به ان ها کاری نداشتند) عمرو بن عاص در عهدنامهء خود با مردم مصر چنین نوشت:

این پیمان امنیتی است که عمرو به مردم مصر می دهد که جان و خون و اموال و مساکن و سایر امورشان در امان است [3] 

و طبق آنچه از معجم البلدان نقل شده، تصریح شده است که: زمین مردم مصر، اموال و سرمایه های آن مردم همه متعلق به خودشان است و کسی حق تعرض ندارد [4]

اگر در نقل ابوالفرج آمده بود که مسلمانان هنگام فتح اسکندریه قبل از عقد پیمان صلح با مردم آنجا چنین کاری کرده بودند تا حدی قابل قبول بود، اما گزارش ابوالفرج می گوید این جریان مدتها بعد از فتح اسکندریه، در اثر تذکری که از طرف یحیی نحوی داده شد رخ داده است.

منابع:

[1] . شبلی نعمان، کتابخانه ی اسکندریه، ص 50.

[2] . همان، ص 53- 56.

[3] همان.

[4] همان.

قسمت ششم " رد شبهه کتابسوزی مسلمانان در اسکندریه " :


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی