وبلاگ تحلیلی یوم الدین

تحلیل های سیاسی اجتماعی با مطالعات شخصی و پژوهشی(همراه با قلت عملایی)

وبلاگ تحلیلی یوم الدین

تحلیل های سیاسی اجتماعی با مطالعات شخصی و پژوهشی(همراه با قلت عملایی)

همیشه انتقاد و تخریب آسانتر از دفاع کردن است ،زیرا در دفاع نیازمند به اندیشیدن و تفکر هستیم .برخلاف انتقاد و یا تخریب که خیال و توهمات نقش اساسی در آن دارند .لذا عدد منتقدین افزون بر مدافعان است . ( مهدی فرش چی )
*
.** تمامی مطالب این وبلاگ تحلیل و تحقیق های خود نویسنده وبلاگ است و هیچ کپی برداری صورت نگرفته است - در حفظ حقوق نویسنده وبلاگ وجدان را در نظر داشته باش **
*
اینجا مطالبی برای اندیشیدن و فکر کردن هست.
.
درواقع این مطالب چکیده هزاران صفحه کتاب است که رو انها فکر و اندیشه شده و به تلخیص برای شما آماده شده.بخوان و باز تو روی انها اندیشه و فکر کن و بنشین پشت میز منتقدین برای جواب دادن.

 

موضوع : چرا حضرت علی و امام حسین و حسن در جنگ ایران شرکت کردند !! ؟؟

           برسی دیگر بر کتاب خانه ها- برسی تاثیرات مثبت اسلام از زبان تاریخ نگاران و خاورشناسان – برسی دانشگاه در ایران در زمان ساسانیان

خلفای راشدین اصطلاحی است که به چهار خلیفه بعد از پیامبر اسلام یعنی ابوبکر و عمر و عثمان و حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام گفته می‌شود. اهل سنت عقیده دارند که پیامبر اسلام شخص خاصی را به عنوان جانشین خود معرفی نکرد و در برابر شیعیان عقیده دارند پیامبر اسلام به فرمان خداوند بارها حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام را به عنوان جانشین خود معرفی کرد. بعد از رحلت پیامبر اسلام درحالی که گروهی از صحابه مانند جناب ابوبکر و حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام مشغول غسل دادن پیکر پیامبر اسلام بودند گروهی از صحابه به نام انصار در محلی به نام ثقیفه جمع شده تا جانشین پیامبر اسلام را تعیین کنند. هنگامی که این خبر به جناب ابوبکر رسید ایشان به همراه جناب عمر به ان محل رفتند در حالی که حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام همچنان مشغول مراسم دفن پیکر پیامبر اسلام بود. در محل ثقیفه...

مناقشاتی رخ داد تا اینکه بر اثر سخنان جناب عمر با جناب ابوبکر بیعت شد و ایشان به عنوان جانشین پیامبر اسلام انتخاب شدند در حالی که بر اساس برخی از کتب تاریخی مانند طبری در همان محل عده‌ای به طرفداری از علی ابن ابی طالب پرداختند. بر اساس متون تاریخی تا زمانی که فاطمه زهرا دختر پیامبر اسلام زنده بود شوهر ایشان علی ابن ابی طالب با جناب ابوبکر بیعت نکرد. در دوران جناب ابوبکر لشکریان مسلمین توانستند مدعیان پیامبری در شبهه جزیره را سرکوب کنند. در دوران خلیفه دوم یعنی عمر لشکریان مسلمین سرزمین ایران و شام را فتح کردند. بعد از آنکه خلیفه دوم بر اثر حادثهٔ به شدت زخمی شدند دستور دادند برای انتخاب خلیفه بعدی شورای تشکیل بشود که اعضای ان شش نفر بودند از جمله جناب عثمان و عبدالرحمن و علی ابن ابی طالب. خلیفه دوم دستور دادند اگر نظرات مساوی شد آن کسی خلیفه بشود که جناب عبدالرحمن ایشان را تأیید کنند. جناب عبدالرحمن به علی ابن ابی طالب پیشنهاد مقام خلافت را با سه شرط داد اول پیروی از سنت پیامبر دوم پیروی از قرآن و سوم پیروی از شیوه حکومت خلیفه اول و دوم.حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام شرط سوم را قبول نکرد اما جناب عثمان قبول کرد و به مقام خلافت رسید. در تمامی دوران خلیفه اول و دوم و سوم علی ابن ابی طالب در هیچ‌کدام از فتوحات اسلامی در مرزها شرکت نکردند. دوران خلافت جناب عثمان حدود دوازد سال سال و دوران خلافت علی ابن ابی طالب نزدیک به پنج سال طول کشید.

-         چرا حضرت علی و امام حسن م امام حسین همراه عمر به ایران حمله کردند و مردم یکتا پرست ایران را قتل عام کردند؟

-         حضرت علی را کسی مجبور به این جنگ نکرده بود ودین اسلام هم نباید با زور و لشکر کشی گسترش می یافت.
در اسلام جنگ به منظور کشور گشایی و قدرت گرایی جایز نیست. امام علی علیه السلام در این جنگ حضور نداشته اند و دلیلی وجود ندارد که ایشان اساسا با آغاز این جنگ ها موافق باشد. البته در حین جنگ ها و یا بعد از آن شرایط به گونه ای فراهم می شد که بدان جهت امام با خلفا همکاری می نمود. ( مشورت و راهنمایی )
همکاری امام در راستای مصالح جهان اسلام بود ،نه به معنای تایید حکومت خلفا و تایید مشروعیت جنگ. امام نه به طور مطلق موافق جنگ ها بود و نه به طور مطلق مخالف: امام با بعضی از امور موافق و با بعضی از امور مخالف بود که می توان از آن به عنوان سیاست بی طرفانه یاد کرد. جنگ ها هم آثار مفید و سازنده داشت و هم آثار منفی و زیانبار. از آن جهت که برخی آثار مفید را در پی داشت، مورد تایید امام بود اما از سوی دیگر به دلیل این که جنگ ها برخی از شرایط جهاد و دفاع مورد نظر اسلام را نداشت و برخی پیامد های منفی داشت، امام مخالف بود.
با توجه به محتوای دین اسلام
(که مشتمل بر جهاد، دفاع، امر به معروف، نهی از منکر، دادخواهی و کمک به مظلومان و استضعاف زدایی و... است) و سیره پیامبر و امامان(ع)، می‏توان به این نتیجه رسید که جهاد و دفاع و شیوه جنگی برای زدودن موانعی که در مسیر گسترش اسلام وجود دارد، تا حدودی، آن هم با وجود ضوابط و شرایط پذیرفته است.
جنگ هایی که مورد تأیید اسلام است، جنگ‏های کشور گشایی و فتوحات پادشاهان با انگیزه مادی نیست، بلکه مبارزات رهایی بخش است. شعار پیامبر رستگاری، آزادی و آزادگی بشر بود
(قولوا لا اله الاّ اللَّه تفلحوا) . می‏کوشید با اقدامات فرهنگی مردم را به راه رستگاری رهنمون سازد. جنگ‏های پیامبر تنها برای رفع موانع بود، چون که دشمنان در مسیر فعالیت‏های سازنده حضرت موانع ایجاد می‏کردند، حال اگر پیامبر موانع را از مسیر راه بر نمی‏داشت، نمی‏توانست به هدف‏های والای خویش که هدایت و رستگاری بشر بود، نایل گردد؛ به ناچار از استراتژی جهاد و دفاع بهره می‏گرفت تا مانع‏های مسیر رشد زدوده شده و راه برای سعادت و رستگاری هموار گردد.
اسلام استفاده از قدرت نظامی را تنها در سه مورد روا می‏داند:
1. برای نابودی آثار شرک و بت پرستی. چون از نظر اسلام شرک و بت پرستی، انحراف و بیماری و خرافه است. از این رو پیامبر اوّل بت پرستان را از راه تبلیغ به سوی توحید دعوت می‏کرد، آن گاه که مقاومت کردند، به زور متوسّل شد.
2. برای نابودی نقشه‏های دشمنان، کسانی که نقشه نابودی و حمله به مسلمانان را می‏کشند، اسلام دستور جهاد و توسل به قدرت نظامی بر ضد اینان را صادر کرده است.
3. برای آزادی در تبلیغ، زیرا هر آیینی
(ایین به تفکری الهی و منطقی و عاری از انحراف گفته میشود) حق دارد آزادانه و به صورت منطقی خود را معرفی کند . اگر کسانی مانع این کار شوند، می‏توان با توسل به زور این حق را به دست آورد.(1)
می‏توان همه این موارد سه گانه را در دایره دفاع از رشد و تعالی و کمال انسان‏ها قرار داد. دفاع یکی از ضروریات در زندگی بشر است.دفاع در زندگی بشر همانند غرایز است که از درون انسان می‏جوشد، اسلام این ویژگی را هدایت نموده و با برنامه خاصی، به آن جهت داده است.هر کس دین اسلام را بپذیرد ، بر اساس آن، برنامه دفاعی خود را تنظیم می‏کند. این برنامه دفاعی خردمندانه است و با منطق و برهان می‏توان از آن دفاع نمود.
در مورد حمله اعراب به ایران امام علی(ع) موضع محتاطانه ای داشت . آن جا که اعراب به دفاع مشروع می پرداختند، حضرت موافق بود، اما وقتی که عرب ها به ظلم رو آوردند، امام مخالف این کار بود.


اما در مورد حضور امام حسن و امام حسین در نبرد مذکور، از منابع معتبر استفاده می‌شود که در فتح ایران شرکت نکرده‌اند.
بنابر نقل ابن اثیر، ابن خلدون، سید هاشم معروف الحسنی و همچنین باقر شریف قرشی، حسن و حسین(ع) بعد از پیامبر در هیچ فتحی شرکت نداشتند...(2)
بیشتر مطالبی که مورخان در باره جنگ‌های صدر اسلام نوشته‌اند، از تاریخ طبری می‌باشد، که پذیرش هر کدام نیاز به بررسی دقیق دارد.
طبری مطالب تاریخی را از راویان مختلف نقل می‌کند که برخی دروغگو و غیر موثق بوده‌اند، از جمله سیف بن عمر که خیلی از مطالب مربوط به جنگ‌های ایران و عرب‌ها و مطالبی را که از علی و فرزندان وی در این باره نقل شده، از طریق وی است.جواد علی (از مورخان) معتبر می‌گوید: طبری در استفاده از مآخذ، اصول اهل حدیث را در نظر نگرفته و از چهره‌های ضعیف هم روایت کرده است.او روایات سیف بن عمر را که متهم به زندقه(کفر) است و خود طبری هم نظر مساعدی نسبت به وی ندارد، نقل می‌کند( 3)بر این اساس اگر در برخی از منابع سخن از شرکت امام حسن و امام حسین (ع) در جنگ ایران و مسلمانان آمده است، واقعیت ندارد .
افزون براین مسلمانان مردم ایران را قتل عام
(کشتار عموم مردم) نکردند واین مطلب از دروغ هائی است که دشمنان اسلام مطرح کرده اند و تمامی کشتار ها فقط در جنگ صورت گرفته که نامش مشخص است "جنگ".
منابع:
1. تفسیر نمونه، ج 2، ص 206 و 207.
2. احمد زمانی، حقایق پنهان، ص 117.
3. رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، سیره رسول خدا(ص)، ص 124.

 

نظر امام علی(علیه السلام) درباره حمله اعراب به ایران برای گسترش اسلام چه بوده است و ایشان چه موضعی داشته اند؟

در پاسخ ، دو نکته محوری لازم به ذکر است :
نکته اول : موضع امام علی (ع)

-         در میان نصوص تاریخی مطلبی که دلالت بر مخالفت صریح حضرت(ع) با این سیاست بنماید، دیده نشده است، بلکه از برخی از قراین می توان چنین نتیجه گیری کرد که اصل مسأله فتوحات و گسترش اسلام و پایداری در مقابل کفر و شرک آن زمان به نحو ضمنی مورد تأیید آن حضرت(ع) بوده است .(انچنان که در این کتاب گفتیم و در فصل های بعد هم اشاره خواهیم کرد ظلم و فساد و انحراف در دین و حکومت ساسانی به جایی رسیده بود که برای نجات مردم این جنگ ها لازم بود) این سخن امام به نوعی تایید اصل فتوحات است
‹‹
ان هذا الامر لم یکن نصره و لا خذلانه بکثره و لابقله و هو دین الله الذی اظهره و جنده الذی اعده و امده حتی بلغ ما بلغ و طلع حیث طلع و نحن علی موعود من الله و الله منجز وعده و ناصر جنده؛ شکست و پیروزی در این جنگ با زیادی و کمی نیروهای جنگجو میسر نشده است، زیرا این دین خدا بوده که او آن را آشکار کرده و این سپاهیان لشکریان خداوند هستند که خداوند آنها را مهیا ساخته و یاری رسانده است تا به اینجا رسیده است (اشاره به پیروزی های مسلمانان) و ما با امید به وعده خداوند حرکت کرده ایم (و منتظر انجام آن هستیم) و خداوند حتما وعده اش را وفا کرده و سپاهش را پیروز خواهد گردانید›› (1) 

-          زمانی که خبر آمادگی دولت ساسانی و تدارک هفتصد هزار نفر برای حمله سرزمین ها اسلامی به مدینه رسید ، شورای دفاعی شکل گرفت و کسانی که مورد مشورت قرار گرفتند پیشنهاد حضور مستیقیم خلیفه در میدان نبرد و تخلیه تمام مراکز نظامی و اعزام آنان برای نبرد با ساسانیان را دادند، طلحه و عثمان بن عفان گفتند: همه نیروهای شام، نیروهای یمن, نیروهای مدینه و نیروهای مکه را جمع کن و خودت همه با آنان برو تا بتوانید در برابر نیروهای زیاد حکومت ایران مقاومت کنید و لیکن امیرمومنان (ع) که مورد مشورت قرار گرفت به گونه دیگری طرح خود را ارائه داد. حضرت(ع) ضمن مخالفت با پیشنهادهای ارائه شده ، این نکته را یادآور شد که صلاح آن است که تو به عنوان قطب و مرکز آسیای اسلام در مرکز حضور داشته و از آنجا به چرخاندن سنگ آسیای اسلام به وسیله عرب های مجاهد بپردازی و اگر تو از مرکز خارج شوی از سویی تعدادی از اعراب بادیه نشین که هنوز مسلمانی در میان آنان رسوخ نیافته، طمع تصرف مرکز را در سر پروراند، و به مدینه حمله خواهند کرد و از سوی دیگر ایرانیان با دیدن تو خواهند گفت که این اصل و ریشه عرب است و اگر او را از بین ببریم از شر اعراب راحت خواهیم شد، بنابراین با شدت بیشتری به مسلمانان حمله خواهند کرد. امام فرمود: نیروهای شام را از شام نیاور و الا رومیان حمله می کنند. نیروهای یمن را هم نیاور وگرنه حبشی ها حمله می کنند. نیروهای مدینه و مکه را هم نبر چون اعراب اطراف حمله می آورند. خودت هم نرو و از فراوانی عدد دشمن نترس. ما در زمان پیامبر با فراوانی عدد نمی جنگیدیم. خلیفه نظر علی علیه السلام را پسندید و عده کمی نیرو را با سعدبن ابی وقاص به جبهه فرستاد و این نیروها به نیروهای جبهه ملحق شدند و پیروز هم شدند.(2)(به خواننده پیشنهاد میشود برای فهم جزییات این جنگ حتما فصل اول کتاب دو قرن سکون اقای زرینکوب را بخواند)
نکته ای که در این مشورت خواهی باید به آن توجه کرد این است که علی علیه اسلام کاری کرد که این جنگ با کمترین نیرو و کمترین تلفات پایان یافت.جالب آن است که عمر هنگامی که سخنان درست حضرت علی(ع) را همراه با استدلال های محکم او را شنید، رو به اصحاب کرده و گفت: وای بر شما، همه شما از گفتن سخنانی مانند آنچه ابوالحسن(حضرت علی(ع)) گفت، ناتوان بودید.(3) 

-          عمربن خطاب تلاش کرد که خود علی علیه السلام را به جنگ بفرستد ولی علیه السلام نپذیرفت و نیامد.(4) به گفته مورخان، عمر بن خطاب رفتن به جنگ قادسیه را به علی (ع) پیشنهاد کرد تا فرماندهی عملیات ارتش مسلمانان را بر عهده گیرد . علی (ع) امتناع کرد ؛ ناگزیر سعد وقاص را اعزام نمود(5) 

دوم : اصل فتوحات مسلمانان
درباره لشکر کشی مسلمانان به سرزمین های دیگر بعد ازوفات پیامبر اسلام(ص) نکاتی را یادآوری می کنیم :

-         اگر حرکت ترسیمی از سوی رسول خدا(ص)، پس از فوت ایشان ادامه می یافت و زمام امامت و خلافت به دست وصی ایشان امیرمؤمنان(ع) می افتاد، بی شک دعوت اسلامی پیامبر(ص) به میدان وسیع تری گسترش می یافت و همسایگان دولت اسلامی و سایر ملل خود به پذیرش این دین الهی پیشقدم می شدند و فتوحات خونین و لشکرکشی های دوران خلفا، به گونه ای دیگر رقم می خورد.

-         لازمه هر فتح و پیروزی، توسعه فرهنگ اسلامی است، یعنی به موازات فتح شهرها می باید مردم آن سامان به حقایق، اصول و اهداف اسلام آشنا شوند و هسته و پوسته اسلام را بشناسند، مع الاسف در غالب لشکرکشی های صورت گرفته در عهد ابوبکر، عمر و عثمان این نکته مهم مدنظر حاکمان وقت نبود، آنان اهتمامی در ارشاد مردم، تعلیم، فرهنگ سازی و تربیت ایشان نداشتند! چه در منطقه شام و چه در ایران. آنان فقط در برابر اقبال مردم، شهادتین را بر زبان ایشان جاری می ساختند و به برخی از حرکات و شعائر آنان را تمرین می دادند بدون آن که عقیده باطلی را از ذهن ایشان بزدایند و فکر صحیحی را بر ایشان ترسیم نمایند. نتیجه این فتوحات نیز آن بود که:
بسیاری از کشورها و مناطقی که دوره خلفا فتح می شدند، به سمت کفر و نافرمانی بر می گشتند و سپس دوباره به دست مسلمانان فتح می شدند! این نتیجه اکتفا به ظاهر اسلام بود در صورتی که پیامبر اسلام(ص) از مردم اسلام و ایمان را به طور توأم خواستار بود: «و قالت الاعراب آمنا، قل لم تؤمنوا و لکن قولوا أسلمنا و لما یدخل الایمان؛ عرب های بادیه نشین گفتند: ایمان آوردیم بگو: شما ایمان نیاورده اید ولی بگویید اسلام آورده ایم اما هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است.»(6) سوره حجرات، آیه 14.
این نقیصه بزرگ، ریشه در ضعف اعتقادی حاکمان وقت داشت. طبیعی است حاکم و یاران وی که اسلام در نهاد ایشان رسوخ نکرده و آنان در بسیاری از وهمیات و انحرافات گذشته خود باقی اند نمی توانستند سکان دار هدایت مردمی باشند که در اثر این لشکر کشی ها با آئین هدایت بخش چون اسلام مواجه می شوند.(7)

-         فتوحات بزرگ و پیروزی مسلمانان در گرو عوامل چندی بود؛ ایمان و اعتقاد شخصی بسیاری از جهادگران مسلمان را در سرعت فتوحات مؤثر بود. همچنین وقتی به پیروزی مسلمانان در ایران دقت کنید می توانید به ناخشنودی مردم از حکومت ساسانی، وجود امتیازات طبقاتی بسیار خشن در جامعه، بی روح شدن آئین زرتشتی و آشفتگی نظام حکومتی ساسانی دقت کنید. دکتر عبدالحسین زرین کوب در فصل اول کتاب دو قرن سکوت می گوید:
«
سقوط دولت ساسانی به دست عرب شد ولی نه به خاطر قدرت عرب بلکه به خاطر ضعف و فساد دولت ساسانی و در موقع حمله عرب، ایران از پای در آمده بود. دولت ساسانی در آن زمان مانند مرده حضرت سلیمان بود که بر عصا تکیه داشت و موریانه آن را خورد و زمین افتاد.»(8)

-         حضور برخی از چهره های نامی و پیرو امیرمؤمنان(ع) در میان مدت و دراز مدت توانست بن مایه هایی از اصول و مبانی اسلام را در برخی از مناطق فراهم آورد. از این رو حضور و تلاش شخصیت هایی چون سلمان فارسی، حذیفه بن یمان، هاشم مرقال و عمار یاسر ستودنی است.(این افراد در میان مردم میرفتند و احکام و فلسفه و عقیده و باور دست اسلام ره به مردم میاموختند)
در مجموع، اسلام یک دین جهانی بوده و هست و نمی توانست هدایت خود را در مهد اسلام و شهر مکه و یا نهایتا جزیره العرب محصور کند، اما لشکر کشی های انجام شده در عهد خلفای نخست کاستی ها بسیاری را در پی داشت. آثار این ضعف هم در کشورهای مفتوحه و هم در مرکز و گستره دولت اسلامی آشکار بود البته در هر یک به نوعی این کاستی ها مورد مطالعه و دقت قرار می گیرد. اما در دراز مدت، به دلیل آشنایی ملل و کشورهایی که اسلام به آنجا راه یافته بود با حقیقت و روح دین اسلام، تاریخ شکل گیری تمدنی یاد می کند که آثار و ثمرات آن، قرن ها جهان را برخوردار کرده بود.

-         فتوحات خلفای سه گانه، پیامدهای ناهنجار بسیاری را در صف پیکار جویان مسلمان بر جای گذاشت از جمله:
الف. پیدایش طبقه جاهل مسلک مقدس مأب که خوارج جزیی از آن ها بود.
ب. انحطاط اخلاق امت اسلام، در پی سرازیر شدن مال و ثروت فراوان به درون سرزمین اسلامی.
ج. کاشت بذر تشتت و اختلاف در جامعه اسلامی بر اثر مستی نعمت ثروت های بی حد و حصر.(9)
منابع:
1.
نهج البلاغه، خطبه 146.
2.
ر.ک: مجلسی ، بحارالانوار، ج40، ص253، خواندمیر، تاریخ روضه الصفا، ج2، بخش دوم ص1771.
3.
موسوعه الامام علی بن ابی طالب(ع)، ج 3، صص91-93
4.
جعفریان، تاریخ خلفاء،ص115 
5.
مسعودی، مروج الذهب ، ج2، ص 309
6.
سوره حجرات، آیه 14.
7.
زندگی سیاسی امام حسن مجتبی(ع)، جعفر مرتضی عاملی، ص 122.
8.
تاریخ ایران بعد از اسلام، ص157.
9.
سیری در سیره ائمه اطهار(ع)، مطهری، ص 50؛ جاذبه و دافعه امام علی(ع)، مطهری، 153؛ سیری در نهج البلاغه، مطهری، 258.

 

جهت آگاهی بیش تر به گفتار زیر توجه نمائید:

پیامبر در سال یازدهم هجری وفات کرد و این جنگ ها پس از وفات پیامبر اکرم راه اندازی شد. پس از پایان گرفتن مشکلات اولیه نصب خلیفه، دستگاه خلافت به فکر حمله به ایران و روم افتاد. حمله نیروهای دستگاه خلافت، از سال دوازدهم هجری شروع شد و ابوبکر در سال سیزدهم هجری درگذشت و پس از او عمر بن خطاب دنباله این حمله ها را گرفت.متاسفانه در این مساله مانور های بسیاری دشمنان ایران داده اند که نابودی تمدن ایران به دست مسلمانان صورت پذیرفته است در صورتی که در هیچ مأخذ و منبع تاریخی نیامده که تمدن ایران در آن عصر نابود شد و همچنین در هیچ مأخذ و منبعی نیامده که مسلمانان تمدن ایران را نابود کردند.به عنوان مثال، نماینده نیروهای جنگی مسلمانان به یزدگرد سوم گفت: «ما آمدیم تا مردم را از عبادت انسان ها به عبادت خداوند و از ظلم به عدالت اجتماعی دعوت کنیم» این جمله نشانگر فهم بالای مسلمانان بود(برای درک بهتر این صحبت ها به کتاب دو قرن سکوت فصل اول در موضوع چهار ماه مذاکره دو سپاه ایران به فرماندهی رستم و مسلمانان مراجعه کنید که رسولانِ مبلغ اسلام در این چهار ماه قبل از جنگ که دو سپاه رو در روی هم اردو زده بودند چه صحبت هایی شده و بسیار جالب اسیت)، ولی خسرو پرویز که پادشاه و شاهنشاه ایران بود، وقتی نامه پیامبر را خواند ،خشمگین شد . از اینکه در نامه نام پیامبر مقدم بر نام او آمده بود برآشفت . دستور جلب پیامبر را صادر و نامه را با خشم پاره کرد . این در زمانی بود که حاکم روم با احترام نامه پیامبر را خواند .به روحانی بزرگ روم داد و یا حاکم مصر نامه را با احترام خواند و با هدایا جواب آن را داد.
وضع ایران پیش از اسلام چنین بود
در کتاب «تاریخ ایرانیان و عرب ها در زمان ساسانیان» ترجمه دکتر عباس زریاب و نوشته تئودور نولد
(یکی از برجسته ترین خاورشناسان المانی و از مترجمان قران به زبان المانی)که آمده است:

مملکت ایران در زمان یزدگرد سوم آخرین شاه ساسانی روی به ناتوانی گذاشت . دشمنان از هر سو به آن دلیر شدند . از کناره های آن یکی پس از دیگری بگرفتند و ویران کردند. پس از آنکه از پادشاهی او دو سال یا چهار سال گذشت، عرب به خاک او حمله کردند. (ص 418)

این جمله می رساند که کشور ایران در اواخر دوره ساسانی در حال ویرانی بود . کشورهای قدرتمند آن زمان به این کشور حمله می کردند . حکومت ساسانی نمی توانست از خود دفاع کند . چون تشکیلات سیاسی و نظامی از درون ویران شده بود(فساد)، به طور طبیعی نمی توانستند در برابر مسلمانان مهاجم از خود دفاع کنند.

در لغتنامه دهخدا آمده است:

دولت هخامنشی در سال 330 قبل از میلاد به دست اسکندر مقدونی منقرض شد . تخت جمشید در آتش بسوخت . ایران جزو امپراطوری مقدونی شد. (لغتنامه، کلمه ایران) مقدونیان تخت جمشید را آتش زدند، در حالی که مسلمانان دست به این بنای باستانی حیرت آور نزدند و آن را حفظ کردند.

دکتر عبدالحسین زرین کوب می گوید:

سقوط دولت ساسانی به دست عرب انجام شد، ولی نه به خاطر قدرت زرهی عرب بلکه ضعف و فساد بر دولت ساسانی غلبه کرده بود. اصلا مقارن هجوم عرب، ایران از پای درآمده بود. دولت ساسانی در آن روزگار مانند مرده حضرت سلیمان علیه السلام بود که بر عصایی تکیه داشت و موریانه عصا را خورد و آن پیامبر به زمین افتاد. ضعف و فساد در همه ارکان کشور راه یافته و دولت ساسانی روی به نکبت و ذلت نهاده بود. (تاریخ ایران بعد از اسلام، چاپ دوم، ص 157)

این جمله می فهماند که حکومت ساسانی در عصر ظهور اسلام، در حال نابودی بود . دیگر نمی توانست به دست ساسانیان حیات تازه بگیرد.(این جمله دقیقا از زبان رستم فرمانده دولت ساسانی در اولین رویارویی اعراب با ایرانیان که 4 ماه مذاکره میکردند هم گفته شد-کتاب دو قرن سکون اقای زرینکوب)

یکی از خصوصیات دولت ساسانی، مخالفت با گسترش علم بود. آنان مردم را به طبقات مختلف تقسیم کردند . برای هر طبقه ای وظیفه ای خاص تعیین کردند .هیچ طبقه ای حق نداشت از امتیازاتی که طبقات دیگر داشته بهره مند شود. به عنوان مثال طبقه دبیران حق داشتند درس بخوانند و با سواد شوند در حالی که طبقات پایین حق نداشتند. دکتر عبدالحسین زرین کوب در تاریخ ایران بعد از اسلام به داستان کفشگری اشاره می کند که آرزو داشت پسرش درس بخواند چون در پسر خود هوش زیاد و استعداد فراوان می دید . او حاضر شد برای این کار، خرج زیادی هم بکند ،ولی وقتی به نوشیروان گفتند که فلان کفشگر حاضر است علوفه فراوانی برای لشگر ایران تهیه کند به شرط اینکه پسرش بتواند درس بخواند، نوشیروان قبول نکرد و علوفه ها را پس دادند. کشوری که در آن علم در اختیار گروه خاصی باشد، کشور ماندگار نخواهد شد و شکست می خورد در حالی که دین اسلام و مسلمانان علم را برای همه می خواستند .در زمان ساسانیان به خاطر طبقاتی بودن علم، به علم توجه زیادی نشد حتی در آن زمان، کتاب کم نوشته شد.(این موضوع در نهضت ترجمه و توجه ویژه مسلمانان به علم کاملا پویا است در حدی که بشریت به پیشبرد علم توسط مسلمانان وابسته است)

مناشه می گوید:

ایرانیان بقایای تمدن تلطیف شده و پرورده ای را به اسلام تحویل دادند که بر اثر حیاتی که این دین در آن دمید، جان تازه گرفت. (خدمات متقابل اسلام و ایران، ص 328، به نقل از تمدن ایرانی، به قلم جمعی از خاورشناسان، ترجمه دکتر عیسی بهنام) این جمله می رساند که با آمدن اسلام به ایران تمدن ایران جان تازه گرفت . پیش از اسلام، این تمدن مرده بود. این سخن گروهی از خاورشناسان است با اینکه خاورشناسان نسبت به اسلام دید خوشی ندارند ولی در برابر واقعیات تاریخی نمی توان کاری کرد.

آیت الله، شهید مرتضی مطهری می گوید:

اسلام به ایران حیاتی تازه بخشید . تمدن در حال انحطاط ایران به واسطه اسلام جان تازه گرفت و شکل تازه ای یافت. (خدمات متقابل اسلام و ایران، ص 336)

آیت الله مطهری به دانشگاه جندی شاپور اشاره می کند و می گوید:

دانشگاه جندی شاپور تا قرن چهارم به حیات خود ادامه داد . پس از آنکه حوزه علمی بغداد تأسیس شد(در نهضت ترجمه-قرن2تا4 ه.ق)، این دانشگاه از رونق افتاد و به تدریج تعطیل شد . خلفای عباسی قبل از تأسیس دانشگاه بغداد از اساتید دانشگاه جندی شاپور استفاده می کردند. ادعای نابودی دانشگاه جندی شاپور در زمان فتح ایران، از بی اطلاعی است. البته دانشگاه جندی شاپور را علمای مسیحی اداره می کردند . علمای مسیحی به روم وابستگی داشتند. روح این دانشگاه، رومی بود، نه ایرانی و مسیحی بود ،نه زرتشتی. (ص 271)

آیت الله مطهری به مسأله کتابسوزی اشاره می کند و می گوید:

در هیچ مدرک و مأخذی نیست که ایران کتابخانه ملی داشت .در زمان فتح ایران مسلمانان هیچ کتابخانه ای در ایران را آتش نزده اند. آتش به کتابخانه زدن و کتابخانه ملی داشتن ایران در آن زمان، افسانه است. در آن زمان نه کتابخانه ملی وجود داشت و نه مسلمانان به آن آتش زده اند. (خدمات متقابل اسلام و ایران، ص 271 به بعد)
برای آشنائی با وضع ایرا ن قبل ا زاسلام و چگونگی اسلام آوردن ایرانیان و عقائد آنان به کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران از آیت الله شهید مطهری ،مراجعه نمائید .


نظرات  (۲)

بر اساس روایات شما شهربانو دختر یزد گرد سوم به عنوان کنیز به ایشان اهدا شد طبق قاعده کلی هر چیز که از حرام ایجاد شود حرام است پس این جنگ ها فتوحات بوده اگر بگویید به همسری پذیرفته شده اند مخالفت حضرت را با ایه و لا تنکحو... مشخص میکنید چون هیچ مبنی بر اسلام اوردن ابتدایی او ندارید

۲۱ مهر ۹۹ ، ۱۶:۴۴ پدرام زارعی

متن کامل و جامعی بود,البته نیاز به مطالعات بیشتر از منابع معتبر نیز هست,چون تاریخ نویسان یا افراط در نظر میگرفتن ویا تفریط میکردن...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی