وبلاگ تحلیلی یوم الدین

تحلیل های سیاسی اجتماعی با مطالعات شخصی و پژوهشی(همراه با قلت عملایی)

وبلاگ تحلیلی یوم الدین

تحلیل های سیاسی اجتماعی با مطالعات شخصی و پژوهشی(همراه با قلت عملایی)

همیشه انتقاد و تخریب آسانتر از دفاع کردن است ،زیرا در دفاع نیازمند به اندیشیدن و تفکر هستیم .برخلاف انتقاد و یا تخریب که خیال و توهمات نقش اساسی در آن دارند .لذا عدد منتقدین افزون بر مدافعان است . ( مهدی فرش چی )
*
.** تمامی مطالب این وبلاگ تحلیل و تحقیق های خود نویسنده وبلاگ است و هیچ کپی برداری صورت نگرفته است - در حفظ حقوق نویسنده وبلاگ وجدان را در نظر داشته باش **
*
اینجا مطالبی برای اندیشیدن و فکر کردن هست.
.
درواقع این مطالب چکیده هزاران صفحه کتاب است که رو انها فکر و اندیشه شده و به تلخیص برای شما آماده شده.بخوان و باز تو روی انها اندیشه و فکر کن و بنشین پشت میز منتقدین برای جواب دادن.

20-رد شبهه حضور حضرت علی در جنگ با ایران - بخش دوم

سه شنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۷، ۰۳:۱۱ ب.ظ

 

"قسمت هشتم" از دلایل رد شبههء سرکوب شورش مردم استخر، فارس و کرمان  به دستور علی(ع)!  ** مهم **

روایت زیاد بن ابیه و رفتن او به فارس و کرمان و شهر اصطخر، (از قول مروج الذهب ) که در قسمت قبل بود.

قسمت دوم پاسخ:

آنچه نویسنده مقاله ادعا کرده و خوانندگان مقاله اش را به کتاب "مروج الذهب" اثر مورخ سرشناس اسلامی مسعودی ارجاع می دهد در واقع رفتارهای زیاد بن ابیه در زمان خلافت معاویة بن ابی سفیان است نه در زمان خلافت علی (ع).  و هیچ ربطی به شهر استخر و همچنین کتاب ها و روایت های زیاد در آن مورد ندارد که هم اکنون بیاید!

 

(آدرسی که نویسنده جاعل داده است) روایت مسعودی

"بسال پنجاه و سوم، زیاد بن ابیه در ماه رمضان در کوفه بمرد....

 کنیه وى ابو المغیره بود، وى به معاویه نوشته بود که عراق را بدست راست خود مضبوط داشته و دست چپش فارغ است. معاویه حجاز را نیز بدو داد. وقتى مردم مدینه از حکومت وى خبر دار شدند کوچک و بزرگ در مسجد پیمبر صلى الله علیه و سلم فراهم آمدند و بخداوند استغاثه کردند و سه روز به قبر پیمبر صلى الله علیه و سلم پناهنده شدند، زیرا از ظلم و خشونت وى خبر داشتند، آنگاه در دست زیاد دانه ‏اى پدید آمد که آن رابخارانید که سر گشود و تیره شد و آکله‏اى سیاه شد و از علت آن در گذشت. در این هنگام پنجاه و پنج سال و بقولى پنجاه و دو سال داشت و در ثویه کوفه بخاک رفت.

وقتى زیاد جماعتى از مردم را بر در قصر خود بکوفه فراهم آورده بود و آنها را به لعن "على" ترغیب میکرد و هر که دریغ میکرد سر و کار وى با شمشیر بود!!

عبد الرحمن بن سایب نقل کرده گوید: "من حضور یافتم و بمیدان رفتم و جماعتى از انصار نیز با من بودند، در آن حال که با جماعت نشسته بودم، چشمم گرم شد و بخواب دیدم که چیز درازى میآید گفتم: "این چیست؟" ، گفت: "من نقاد ذو الرقبه هستم و مرا بسوى صاحب این قصر(زیاد) فرستاده اند."

 وحشت زده از خواب بیدار شدم و ساعتى نگذشت که یکى از قصر بیرون آمد و گفت: "بروند که امیر(زیاد) گرفتار است." معلوم شد بلیه ‏اى که گفتیم بدو رسیده است." عبد الله بن سائب ضمن اشعارى در این باب گوید "(زیاد)از قصدى که در باره ما داشت دست بر نمیداشت تا نقاد ذو الرقبه سوى وى آمد و یک نیمه او را بینداخت، و این نتیجه ستمى بود که در باره صاحب میدان روا میداشت."

منظور وى از صاحب میدان در این سخن، على بن ابى طالب رضى الله عنه بود زیرا جماعتى بر آن رفته ‏اند که على را در قصر کوفه بخاک سپرده ‏اند." (مروج ‏الذهب/ترجمه، ج‏2، ص:30،29)

 

---  این بود روایت مسعودی در مروج الذهب و ادعای کتاب ها و روایت های زیاد در مورد جنایات زیاد بن ابیه در استخر (دروغ و غلو بی شرمانه نویسنده نادان)!!!  که نویسنده جاعل خوانندگان خویش را بدان ارجاع می داده است!!

 

"قسمت نهم" و پایانی

سفارش علی (ع) درباره نحوه برخورد با ایرانیان

آیا می دانید دلیل اینکه در زمان علی (ع) زیاد بن ابیه با توجه به شورش مردم فارس و کرمان با آنها به نرمی و خوبی رفتار کرد چه بود؟

 

دلیل این امر دستور و سفارش علی (ع) بوده است. همچنانکه در نهج البلاغه آمده است:

حکمت 468:

علی (ع) به زیاد بن ابیه فرمود، هنگامى که او را به جاى عبد الله بن عباس به فارس و اعمال آن می ‏فرستاد و این سخن دراز است، امام او را از گرفتن خراج پیش از موعد منع می‏کند. و نیز میگوید: عدالت را به کار بند و از ستم و بیداد حذر کن زیرا ستم رعیت را آواره مى‏کند و بیدادگرى(ستم)، شمشیر را فرا مى‏خواند. (=ستم، باعث ایجاد دشمنی و جنگ است) ( ترجمه ‏نهج ‏البلاغه(آیتى)، صفحه‏ ى 1035)

" این است چهره و مرام واقعی امیرمومنان علی (ع) "

کتابنامه های استفاده شده در این مقاله:

*الغارات و شرح حال اعلام آن، ابو اسحاق ابراهیم بن محمد ثقفى کوفى (م 283)،ترجمه عزیز الله عطاردى، انتشارات عطارد، 1373ش.

* فارسنامه ابن بلخى‏،نویسنده: ابن بلخى!‏(م قرن ششم)،ناشر: بنیاد فارس شناسى‏،مکان چاپ: شیراز،سال چاپ: 1374 ش‏،نوبت چاپ: اول‏

*تاریخ طبرى ، محمد بن جریر طبرى (م 310)، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، چ پنجم، 1375ش.

* اخبار الطوال، ابو حنیفه احمد بن داود دینورى (م 283)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، نشر نى، چ چهارم، 1371ش.

*أحسن التقاسیم فى معرفة الأقالیم، أبو عبد الله محمد بن أحمد مقدسى (ق 4)، ترجمه علینقى منزوى، تهران، شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، چ اول، 1361ش.

*مروج الذهب و معادن الجوهر، أبو الحسن على بن الحسین مسعودی (م 346)، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، چ پنجم، 1374ش.

*المسالک و الممالک( اصطخرى)،نویسنده: اصطخرى، ابو اسحاق ابراهیم بن محمد الفارسى‏(م قرن چهارم‏)،ناشر: الهیئه العامه لقصور الثقافه‏،مکان چاپ: قاهره‏

*صورة الارض‏،نویسنده: ابن حوقل، ابو القاسم محمد بن حوقل النصیبى‏،(م بعد 367)،ناشر: دار صادر، افست لیدن‏،مکان چاپ: بیروت‏،سال چاپ: 1938 م‏

*نزهة المشتاق فى اختراق الآفاق‏،نویسنده: الشریف الادریسى، ابو عبد الله محمد بن محمد بن عبد الله بن ادریس الحمودى‏،(م قرن ششم)‏،ناشر: عالم الکتب‏،مکان چاپ: بیروت‏،سال چاپ: 1409 ق‏،نوبت چاپ: اول‏

*معجم البلدان،نویسنده: یاقوت حموى بغدادى‏،(م626)ناشر: سازمان میراث فرهنگى کشور،مکان چاپ: تهران‏،سال چاپ: 1383 ش‏،نوبت چاپ: اول‏

*امامت و سیاست (تاریخ خلفاء)، ابن قتیبة دینوری (276)، ترجمه سید ناصر طباطبایى، تهران، ققنوس، 1380ش.

*نقض‏(نام اصلی کتاب:بعض مثالب النّواصب فى نقض بعض فضائح الرّوافض‏)نویسنده: عبد الجلیل قزوینى رازى‏،(م قرن ششم‏)،ناشر: انتشارات انجمن آثار ملى‏، مکان چاپ: تهران‏،سال چاپ: 1358 ش‏

*آفرینش و تاریخ(البدء و التاریخ‏)، مطهر بن طاهر مقدسى، ترجمه محمد رضا شفیعى کدکنى، تهران، آگه، چ اول، 1374ش.

*نهج البلاغه،نویسنده:رضی سید شریف(م قرن 5)،ترجمه:عبدالمحمد آیتی،ناشر: دفتر نشر فرهنگ اسلامی-بنیاد نهج البلاغه،مکان چاپ: تهران،سال چاپ:1378،نوبت چاپ سوم

* أسد الغابة فى معرفة الصحابة، عز الدین بن الأثیر أبو الحسن على بن محمد الجزرى(م 630)، بیروت، دار الفکر، 1409/1989.

 

دانلود ترجمه تاریخ طبری (اسکن صفحات)، چاپ 1375

http://nazemsara.com/blog/1393/08/30/دانلود-رایگان-متن-کامل-کتاب-تاریخ-طبری

 

از  دلایل رد شبههء حضور حسنین (ع)(امام حسن و حسین) در ایران(طبرستان)

مدعیان این مسئله (حضور حسنین ع در ایران و همکاری ایشان با سعید بن عاص عامل عثمان خلیفه سوم)عده ای از غرض ورزان به اهل بیت عصمت و طهارت (ع) و عده ای از ناآگاهان و کم آگاهان هستند که با استناد به گزارش هائی مخدوش منتسب به ابو جعفر طبری صاحب کتاب الامم و الملوک و بلاذری صاحب کتاب فتوح البلدان و به استناد به  کتاب زندگانی امام حسین ع اثر زین العابدینِ رهنما که برگرفته از همین دو کتاب تاریخی می باشد، برآنند تا حضور حسنین ع را در جنگ های ایران و اعراب مسلمان در زمان عثمان خلیفه سوم و همراهی ایشان با کارگزار عثمان یعنی سعید بن عاص را به اثبات برسانند.

در این مقاله به نقد و بررسی دقیق و همراه با سند این مسئله می پردازیم.تا بی پایه و اساس بودن این ظن و گمان  را ثابت کنیم.و پرده از حقیقت ماجرا برداریم. به یاری ایزد توانا وحکیم

نکته مهم: در کدام تاریخ ثبت شده است که نیروها و سربازان ایران به دست آن دو امام کشته شده اند. تا ما درصدد احقاق حق آنها باشیم!

دلیل اول:

 اهل بیت پیامبرص،از آنجایی که خلفا را غاصب حق الهی خود می دانستند،و همچنین به خاطر جنایات وحشیانه ایی که انجام می دادند،در هیچ کدام از جنگ های خلفا،شرکت نکرده اند.خصوصا زمان عثمان که حتی در حد مشاوره هم با خلیفه وقت،مشارکت نکردند،چه برسد به شرکت در جنگ!(تنها علی (ع) به عمر در اول جنگ فرمود تو به جنگ نرو زیرا در صورت شکست عمر اسلام به خطر میافتاد – همین و بس و دلایل جنگ در صفحات قبل توضیح داده شد)

تاریخ، تصریح دارد که خلفا می‏خواستند على علیه السّلام با آن‏ها همراه باشد، ولی خود حضرت از آن امتناع مى‏ورزید.

 

 

مسعودى مى‏گوید:

 «آن‏گاه که عمر با عثمان بن عفان در مورد جنگ با ایرانیان به شور و مشورت پرداخت، عثمان چیزهایى به وى گفت. از جمله گفت: سپاه اعزام کن و هر کدام را با سپاه بعدى تقویت نما و مردى را بفرست که در کار جنگ، تجربه و بصیرت کافى داشته باشد!

عمر گفت: او کیست؟

- علىّ بن ابى طالب.                      

- پس او را ببین و با وى گفتگو کن! بنگر که آیا به این کار راغب است یا نه؟!

عثمان بیرون شد و على را ملاقات کرد و با او به مذاکره پرداخت، اما على علیه السّلام این را خوش نداشت و رد کرد. عثمان به نزد عمر آمد و جریان را به اطلاع او رساند.» (مروج ‏الذهب/ترجمه،ج‏1،ص:667)

 

در داستان دیگرى می بینیم: آن هنگام که ابوبکر در مورد اعزام امیر المؤمنین علیه السّلام براى جنگ با اشعث بن قیس، با عمر مشورت کرد و گفت:

 «تصمیم گرفته‏ ام على بن ابى طالب را فرمانده این گروه کنم، زیرا وى فرد عادلى است که به جهت فضل و دانش و شجاعت و نیز قرابتى که با رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله دارد، مورد رضاى اکثریت مردم است

عمر گفت:

 «راست گفتى اى خلیفه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله! به درستى که على همان‏طور است که گفتى و بلکه بالاتر از آن است که تو وصف کردى، لکن من از یک خصلت او بر تو خوف دارم.

- آن چه خصلتى است؟

- می‏ترسم على از جنگ با این قوم خوددارى کند و با آنان جهاد نکند، که اگر چنین‏ کرد، هیچ‏کس به طرف آنان حرکت نخواهد نمود، مگر از روى اکراه و اجبار.

نظر من این است که على علیه السّلام را در کنارت در مدینه نگه‏دارى، چه از او بی ‏نیاز نیستى و لازم است در امور مملکت با وى مشورت کنى، به جاى وى عکرمه را بفرست!» (الفتوح ابن اعثم،ج‏1،ص:57)

 

به علاوه، در شام عمر از على علیه السّلام به ابن عباس شکایت کرد و گفت:

 «از عموزاده ‏ات به تو شکایت می‏کنم. از او خواهش کردم که با من از مدینه خارج شود، اما او خواهش مرا رد کرد، اما من هنوز هم او را سزاوار می‏دانم.» (شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 12، ص 78)3

 

بر این اساس می توان گفت چنانکه علی (ع) حاضر به همراهی و همکاری با خلفا نبوده است.و حاضر به قبول دعوت ایشان به جنگ نشده، چگونه ممکن است فرزندان خود را به جنگ تحت لوای ایشان فرستاده باشد؟

از این مساله هم می توان چنین نتیجه گرفت که داستان حضور حسنین (ع) در جنگ بی پایه و اساس است خصوصاً در زمان عثمان! چراکه علی (ع) بیش از همه به عثمان و عمالش اعتراض داشت.

یکی از مهمترین دلایلی که اثبات کننده جعلی بودن داستان حضور حسنین (ع) در ایران است.و کمتر بدان پرداخته شده است.این می باشد که شخصی که مدعی اند علی (ع) فرزندان خود را با او و تحت فرماندهی او به طبرستان ایران فرستاده یعنی سعید بن عاص از عمال عثمان و از تبار بنی امیه دشمن درجه یک علی بن ابی طالب( ع) بوده است!!بدین دلیل که علی ع پدر سعید بن عاص را که از مشرکین به نام قریش بود در روز جنگ بدر در زمان رسول خدا (ص) کشته بود.

همین مسئله یکی از دلایلی بود که باعث شد در زمان به خلافت رسیدن علی( ع) سعید بن عاص از بیعت اولیه با امیرالمومنین علی (ع) خودداری نماید.  ( رجوع شود به: تاریخ‏ یعقوبی_ ترجمه،ج‏2، ص:75/ مروج‏ الذهب_ ترجمه،ج‏1،ص:710/  المغازى_ ترجمه، ص:69/  الطبقات‏ الکبرى_ ترجمه،ج‏

امیرالمومنین علی (ع ) نسبت به سعید بن عاص و تنی چند دیگر از عمال عثمان به مانند عبدالله بن عامر که دست به جنایت در زمان عثمان آلوده کرده بودند، به عثمان در مورد این افراد اعتراض شدیدی داشت و پیاپی تذکر می داد.  این مسئله خود به تنهایی بیانگر جعلی بودن داستان همراهی حسنین( ع) با چنین فرد لاابالی می باشد.

-         سعید بن عاص کسی است که چون به یکی از شهرهای ایران(طمسیه) در آمد.و مردم قلعه ای با او به جنگ ‍پرداختند، دشمن را محاصره کرد که امان خواستند و امانشان داد که یکیشان را نکشد و چون قلعه را گشودند همگى را بکشت بجز یکى!!!، و هر چه را در قلعه بود بگرفت.(تاریخ‏ الطبری/ترجمه پاینده،ج‏5،ص:2117)

منابع :

*فتوح البلدان، أبو الحسن أحمد بن یحیى البلاذرى (م 279)، بیروت، دار و مکتبة الهلال، 1988.

*فتوح البلدان، أحمد بن یحیى بلاذرى (م 279)، ترجمه محمد توکل، تهران، نشر نقره ، چ اول، 1337ش.

*مروج الذهب و معادن الجوهر، أبو الحسن على بن الحسین مسعودی (م 346)، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، چ پنجم، 1374ش.

*کتاب الفتوح، أبو محمد أحمد بن اعثم الکوفى (م 314)، تحقیق على شیرى، بیروت، دارالأضواء، ط الأولى، 1411/1991.

*شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 12،ناشر:کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی،مصحح:محمد ابوالفضل ابراهیم،مکان:قم

*تاریخ یعقوبى، احمد بن ابى یعقوب ابن واضح یعقوبى (م بعد 292)، ترجمه محمد ابراهیم آیتى ، تهران ، انتشارات علمى و فرهنگى ، چ ششم ، 1371ش.

*مغازى تاریخ جنگهاى پیامبر(ص)، محمد بن عمر واقدى (م 207)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، چ دوم، 1369ش.

*طبقات، محمد بن سعد کاتب واقدى (م 230)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، 1374ش.

 

 

در صفحه بعد تصاویر مربوطه را مشاهده کنید.

 

 

 

 

    

    

از دلایل رد شبههء حضور حسنین (ع) در ایران(طبرستان)

سند "فتوح البلدان"

عین متن بلاذری در کتاب فتوح البلدان را خدمت شما ارائه می دهیم:

فتح جرجان و طبرستان و نواحیها

قالوا: ولى عثمان بن عفان رحمه الله سعید بن العاصی بن سعید بن العاصی ابن أمیة الکوفة فى سنة تسع و عشرین فکتب مرزبان طوس إلیه والى عبد الله بن عامر بن کریز بن ربیعة بن حبیب بن عبد شمس و هو على البصرة یدعوهما إلى خراسان على أن یملکه علیها أیهما غلب و ظفر فخرج ابن عامر یریدها و خرج سعید فسبقه ابن عامر فغزا سعید طبرستان، و معه فى غزاته فیما یقال الحسن و الحسین ابنا على بن أبى طالب علیهم السلام، و قیل أیضا أن سعیدا غزا طبرستان بغیر کتان أتاه من أحد و قصد إلیها من الکوفة و الله أعلم...) (فتوح البلدان ص467 چاپ موسسه المعارف بیروت)

 

ترجمه :

جرجان و طبرستان و نواحى آن‏

گویند: عثمان بن عفان سعید بن عاصى بن سعید بن عاصى بن امیه را در سال بیست و نه بر کوفه ولایت داد و مرزبان طوس به او و به عبد الله بن عامر بن کریز بن ربیعة بن حبیب بن عبد شمس والى بصره نامه نوشت و ایشان را به خراسان دعوت کرد که هر یک غالب و پیروز شود خراسان را به تصرف او دهد.ابن عامر به قصد آن دیار رهسپار شد و سعید نیز برفت ولى ابن عامر بر او پیشى گرفت و سعید به غزاى طبرستان رفت. می گویند که حسن و حسیندو پسر على بن ابى طالب علیهم السلام در این جنگ با وى همراه بودند. به قولى سعید بى آنکه از کسى فرمانى دریافت کند، از کوفه به قصد جنگ طبرستان رفت و الله اعلم... ‏) ( فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، تهران، نشر نقره ، چ اول، 1337ش. )

ایرادهایی که بر این روایت وارد است :

1-     در اینجا واژه گفته میشود(قالوا) بکار رفته که ناقل و راوی آن دقیق مشخص نشده و این کار روایت را از اعتبار ساقط می کند چون سلسله سند دقیقا ذکر نشده است. (کی گفته؟ کجا گفته؟!)

2-      اما اگر مو شکافانه روایت را به نقد بکشید میبینید در ابتدای روایت نویسنده میگوید:گویند،  سپس آنگاه که به حضور حسنین در تبرستان رسیده زیرکانه و در یک چرخش مینویسد: میگویند به عبارتی ابتدا فعل قالوا که فعل ماضی-گذشته- است آورده میشود و سپس فعل یقال-فعل مضارع – حال و آینده – آورده شده است یعنی کسانی که نویسنده اصل روایت را از آنها گرفته کسانی بوده اند که در گذشته می زیسته اند و این روایت بدانها منتقل شده اما درباره حضور حسنین(ع) بکار بردن فعل مضارع حاکی از آنست که کسانی هم عصر نویسنده – بلاذری- که هم عصر عباسیان است- به او گفته اند که احتمالا حسنین(ع) حضور داشته اند و این کار بکلی و به یکباره روایت را از هستی ساقط میکند!! چنانکه دانشمندان علم رجال و درایه دقیقا چنین شیوه ای را در آنالیز نهایی صحت یک روایت بکار میبرند. (www.sonnat.net)

مساله ی دیگری که باید نسبت به آن توجه داشت این است که بلاذری می گوید سعید بن عاص بى آنکه از کسى فرمانى دریافت کند، از کوفه به قصد جنگ طبرستان رفت-و این جمله بدین معنا است که هیچ کس از رفتن سعید بن عاص به سوی طبرستان خبر نداشته است. پس چگونه می توان گفت حسنین (ع) او را همراهی کردند! و این را هم اضافه بنمائید که حسنین (ع) در مدینه بوده اند در حالی که بلاذری می گوید سعید بن عاص از کوفه به قصد طبرستان خارج شده است. و همچنین بلاذری با نگاشتن کلمه «والله اعلم» در پایان گزارشش ثابت کرده است.که خود او هم به این مسئله یعنی همراهی حسنین (ع) با سعید بن عاص مشکوک بوده است!!

   

از دلایل رد شبههء حضور حسنین (ع) در ایران(طبرستان)

نقل از کتاب زندگانی امام حسین (ع) زین العابدین رهنما...

عین متن زین العابدین رهنما را خدمت شما ارائه می دهیم ببینیم چه گفته:

در سال سی ام هجری یعنی هفت سال پس از خلافتش سعید العاص آن فرمانده ماجراجوی عرب را با نیروی تازه نفس از کوفه به سوی طبرستان فرستاد.دو فرزند علی(ع) امام حسن و امام حسین هم بسمت مجاهدان اسلامی که این جهاد برای هر خاندان مسلمان وظیفه و شعاری بشمار می آمد زیر دست این فرمانده اموی حرکت کردند.

(زندگانی امام حسین زین العابدین رهنما ج2 فصل 3 ص326  چاپ ششم سال1349 شمسی)

 

حالا به منبع ایشان در توضیحات پایین صفحه نگاه کنید، سندش نقل بلاذری در فتوح البلدان هست!!!  

در مطلب قبل سند فتوح البلدان رو بررسی کردیم و دیگر احتیاج به توضیح نیست.

 

نکته جالب اینکه ایشان در این صفحه گفته امام حسین عاشق مردم ایران بوده، پس چطور ممکن است علیه آنها دست به جنایت بزنه؟؟!!

   

   

   

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی