وبلاگ تحلیلی یوم الدین

تحلیل های سیاسی اجتماعی با مطالعات شخصی و پژوهشی(همراه با قلت عملایی)

وبلاگ تحلیلی یوم الدین

تحلیل های سیاسی اجتماعی با مطالعات شخصی و پژوهشی(همراه با قلت عملایی)

همیشه انتقاد و تخریب آسانتر از دفاع کردن است ،زیرا در دفاع نیازمند به اندیشیدن و تفکر هستیم .برخلاف انتقاد و یا تخریب که خیال و توهمات نقش اساسی در آن دارند .لذا عدد منتقدین افزون بر مدافعان است . ( مهدی فرش چی )
*
.** تمامی مطالب این وبلاگ تحلیل و تحقیق های خود نویسنده وبلاگ است و هیچ کپی برداری صورت نگرفته است - در حفظ حقوق نویسنده وبلاگ وجدان را در نظر داشته باش **
*
اینجا مطالبی برای اندیشیدن و فکر کردن هست.
.
درواقع این مطالب چکیده هزاران صفحه کتاب است که رو انها فکر و اندیشه شده و به تلخیص برای شما آماده شده.بخوان و باز تو روی انها اندیشه و فکر کن و بنشین پشت میز منتقدین برای جواب دادن.

23-آشنایی با سلمان فارسی- از اصحاب پیامبر اسلام

يكشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۷، ۱۱:۳۱ ق.ظ

 

سلمان فارسی -که پیش از مسلمان شدن روزبه نام داشت- از صحابه ایرانی مشهورِ حضرت محمد(ص)، پیامبر اسلام بود که محمد او را از اهل بیت و سلمان محمدی خواند. او با این که پسر یکی از دهقانانایران بود،زرتشتی باقی نماند و سال‌ها در پی حقیقت و دین راستین به سرزمین‌های گوناگون سفر کرد که در همین سفرها در سرزمینی به بردگی درآمد و سپس با کمک محمد(ص) آزاد گشت.سلمان فارسی حکیمی که خرد و دانش‌های ایرانیان و مسیحیان را می‌دانست از مشاوران محمد(ص)، از جمله طراح اصلی حفر خندق در جنگ خندق بوده است. او در سالهای پایانی زندگی خود استاندار مدائن گردید.(بعد از جنگ ایران و اعراب از طرف حضرت علی در زمان حکومت عمر مامور معرفی اسلام  به ایرانیان گشت)

زادگاه و کودکی: سلمان فرزند یک زمین‌دار ایرانی اهل جی نزدیک اصفهان بودهرچند دربارهٔ زادگاه وی اختلاف نظر است و...

 در این باره از شهرهایی چون اصفهان،دشت ارژن استان فارس و رامهرمز خوزستان به عنوان زادگاه سلمان فارسی یاد شده‌است. برخی از محققان او را از خاندانی مزدکی می‌دانند و برخی معتقدند از طبقه برگزیدگان جامعه مانوی بوده‌است.

مدت عمر سلمان فارسی : دربارهٔ مدت عُمر سلمان هم، چون تاریخ وفات وی، اختلاف نظرهای تاریخی زیادی وجود دارد، از جمله:

۱شیخ طوسی، سلمان را از معمرینی دانسته، که حضرت عیسی(ع)  را درک نموده و در این صورت، سلمان بیش از ۶۰۰ سال عُمر کرده است

۲ - در روایتی که از پیامبر وارد شده، سلمان دارای ۴۵۰ سال عُمر، معرفی شده است

۳سید مرتضی، و شیخ طریحی می‌نویسند: از آثار و اخبار استفاده می‌شود، که سلمان ۳۵۰ سال زندگی کرده است

4-در روایات حضرت علی و پیامبر نیز بین 600 تا 900 سال عمر او ذکر شده(میتوان به مجموعه کتاب های 1001 از امیرالمومنین مراجعه کرد)

اندیشه : سلمان در آغاز در ایران با باورهای میترایی آشنا بود و سپس باورهای زرتشتی و سپس باورهای مانوی و بدینگونه با حکمت و خرد ایران باستان آشنا بود. به غرب رفت و با باورهای مسیحی آشنا شد و سالها در آنجا در خدمت کلیسا بود و در کنار آنجا با عقاید یهودی بیشتر آشنا شد. این گونه با اندیشه مسیحی کاملاً آشنا بود. در یثرب محمد(ص) را دید و با عقاید او اسلام آشنا شد. اندیشه سلمان ترکیب است از حکمت ایرانی و اسلامی که تجربه مطالعه و دریافت ادیان و حکمت‌های دیگر را داشته است و اکثر فلاسفه اسلامی ایران امروز، خود را پیرو مکتب سلمان می‌دانندلویی ماسینیون فرانسوی، آثار منسوب به سلمان را، چهار کتاب معرفی می‌کند، که از جمله آنها «خبر جاثلیق» است که ۱۰ سند مکتوب را برای ذکر آن آورده است.

ایمان به مانی: سلمان (روزبه) فارسی از طبقه برگزیدگان جامعه مانوی بوده‌است و چون دین مانی را بر دین زرتشتی ترجیح داده بود مجبور به فرار از ایران شد. سزای مرتد از دین زرتشت مرگ است.در روایت شوامید هیشتان (پرسش و پاسخ 25، صفحه 97 و 17) آمده است: «کسی که دینش را تغییر داده و به دین اسلام بگراید، مرتکب گناه متابوهل شده است و اگر در دوران یکسال به دین اصلی‌اش یعنی زرتشت بازنگردد به مجرد خاتمه سال، سزایش مرگ خواهد بود».

براساس قوانین زرتشتی فرد مرتد، مهدورالدم شمرده می‌شد و پس از دستگیری اعدام می‌گشت. طرز اعدام این افراد نیز به شدیدترین نحو ممکن بود که شامل مثله کردن، قطعه قطعه کردن، سر بریدن، درهم کوبیدن همه استخوان‌ها و انداختن فرد مرتد در زیر پای پیل می‌شد و شرح آن در «وندیداد» موجود است.

 

ایمان به مسیحیت: او در سنین جوانی به مسیحیت روی آورد. او سپس برای تحصیل دین به سوریه رفت.ابوریحان بیرونی در «الآثار الباقیه عن القرون الخالیه» می‌نویسد: «انجیل سبعین (بلامس) نام انجیلی است که سلام پسر عبدالله سلام از زبان سلمان فارسی نوشته‌است.» سلمان پس از فوت استادش همراه با کاروانی رهسپار شبه جزیره عربستان شد-و این مقارن با زمانی بود که محمد بن عبدلله مال التجاره خدیجه یگانه زن متمول جزیرة العرب را مدیریت می‌کرد و خدیجه محمد را نه فقط برای اداره اموال که برای زندگی مشترک می‌آزمود- در راه کاروان مورد حمله قرار می‌گیرد و او به اسارت درآمد و مردی یهودی از یثرب (مدینه) او را به بردگی خرید و با خود به یثرب برد.

ایمان به اسلام:سلمان در مدینه با محمد آشنا شد و به اسلام ایمان آورد.در سفینة البحار آمده‌است هنگامی که محمد به مدینه هجرت کرد با دعوت محمد با دین اسلام آشنا شد و مسلمان شد و محمد با مولای او قراردادی بست که سلمان کار کند و از درآمدهای خود، خود را آزاد کند. پیامبر و مسلمانان مدینه به او کمک کردند که بهای خود را (به مبلغ چهل نهال خرما و چهل وقیه -هر وقیه معادل چهل درهم)- به یهودی بپردازد و آزاد شود. که معتقد است آشنایی وی بعد از پیامبری محمد است اما اشاره‌ای به سال آن نکرده‌است

جنگ خندق: در جنگ خندق، که در سال ۵ هجری رخ داد و به پیشنهاد سلمان، پیرامون شهر خندق کندندواژهٔ خندق عربی شدهٔ واژهٔ پارسی میانه کَندَگ و به معنی کَنده است. در زبان‌های کهن ایرانی چون اوستایی و فارسی باستان، ریشهٔ «کن» به معنی «کندن» امروزی به کار می‌رفته است و «فرکنتن» یعنی آغاز به ساختن ساختمان یا شهرهر گروهی می‌خواست سلمان با آنها باشد؛ مهاجران می‌گفتند: سلمان از ما است و انصار می‌گفتند: سلمان از ما است.

تاریخ مرگ: به نقل از کتاب «سلمان پاک» اثر ماسینیون(شرق شناس و اسلام شناس فرانسوی-یکی از استادان دکتر شریعتی)ترجمه علی شریعتی: تاریخ مرگ سلمان مشخص نیست. «پایان خلافت عمر» یا «در خلافت عثمان» به نقل از واقدی و ابن سعد. زیرا پیش از این در خلافت عثمان وی در کوفه اقامت گزیده بود. در قرن سوم گردآورندگان احادیث سنت تاریخ مرگش را سال ۳۸ هجری معین کردندلویی ماسینیون در کتاب خود حدس می‌زند که: سلمان با مصادره شدن مقرری اهل بیت به نفع بیت‌المال توسط دستگاه خلافت از اقطاعش در مدینه محروم شده بود. مانند هر تازه مسلمان غیر عربی برای حفظ امنیت شخصی‌اش با بنی عبدالقیس که سلمان تا عراق همراه آنان رفت هم پیمان گردیده است. هنگامی که وضع خاص بنی عبدالقیس را مطالعه می‌کنیم به نکاتی برمی‌خوریم که این فرضیه را تقویت می‌کند.

منابع:

 Vida, “Salmān al-Fārisī”, EI.

Richard A. Gabriel, Muhammad: Islam's first great general, University of Oklahama, page 135

 الاعلام زرکلی ج ۳ ص ۱۱۱ و الوفی بالوفیات ج ۵ ص ۹۸

 تاریخ دمشق ابن عساکر

 قبل از ظهور اسلام تاریخ ایران

 ۶٫۰ ۶٫۱ مانی و آیین او از: فرید شالیزاده و سایت روزنامک

ا http://www.hawzah.net/fa/Book/View/45266/23642/

 کتاب نفس الرحمن، ص 650کتاب مجمع البحرین، ص 309

 الآثار الباقیه عن القرون الخالیه دائرةالمعارف بزرگ اسلامی

 شناخت هویّت ایرانی از زمان فردوسی تاکنون مرتضی ثاقب فر - سخنرانی در دانشکده حقوق دانشگاه تهران در «همایش هویّت و حاکمیت ملی ایران «در ۲۷ بهمن ۱۳۸۳، منتشره در ماهنامه ایران‌مهر به تاریخ اسفند ۱۳۸۳

 سابقهٔ تاریخی اسکان قبایل عرب در خوزستان دکتر امیرحسین خنجی - دوشنبه ۳ اسفند ۱۳۸۱ - ایران امروز

 سفینة البحار، ج ۱، ص ۶۴۶.

 کتاب سلمان پاک نوشتهلویی ماسینیون، ص ۷۷.

 کتاب سلمان پاک نوشتهلویی ماسینیون، ص ۸۳.

Vida, G. Levi Della. “Salmān al-Fārisī”. P. Bearman; Th. Bianquis; C.E. Bosworth; E. van Donzel; and W.P. Heinrichs. In Encyclopaedia of Islam. Second ed. Brill Online, 2012.

کتاب نفس الرحمن فی فضائل سلمان، اثر علامه حاج میرزا حسین نوری طبرسی محدث نوری.

کتاب بحارالانوار، اثرعلامه مجلسی، جلد ششم و جلد هشتم.

کتاب سلمان پاک نوشتهلویی ماسینیون.

کتاب: سلمان فارسی استاندار مدائن. نوشته: احمد صادقی اردستانی.

کتاب: خورشید جی

 

 

۲۰ آذر؛ وفات سلمان فارسی

همچو سلمان:

بندگى کن، تا که سلطانت کنند
تن رها کن، تا همه جانت کنند
خوى حیوانى، سزاوار تو نیست
ترک این خو کن، که انسانت کنند
بگذر از فرزند و جان و مال خویش
تا خلیل الله دورانت کنند
سر بنه در کف، برو در کوى دوست
تا چو اسماعیل، قربانت کنند
همچو سلمان، در مسلمانى بکوش
اى مسلمان! تا که سلمانت کنند
تا توانى، در گلستان جهان
خار شو، تا گل به دامانت کنند]1[


سلمان فارسی از بهترین یاران و بزرگ ترین صحابی پیامبر صلی الله علیه و آله به شمار می آید. مورّخان در نام پیش از اسلام وى اختلاف نظر دارند؛ بعضى روزبه ، و برخى بهبود نوشته اند، پیامبر صلی الله علیه و آله او را سلمان نامید. گاهى سلمان الخیر، و گاهى سلمان محمّدى مى گفتند. او خود مى گفت: من سلمان بن الاسلام از بنى آدمم، کنیه اش ابوعبداللَّه،اصلش از شیراز یا رامهرمز و یا شوشتر بود.]2[
مورّخین آورده اند که: سلمان فارسى عیسى بن مریم را ملاقات نموده و تا زمان پیغمبر ما زنده مانده، چنانکه داستان وى در این خصوص مشهور است، و نیز اخبار راجع به وجود اشخاص طویل العمر (معمّرین) در میان عرب و عجم معروف و در کتب و تواریخ مسطور است. ]3[شیخ صدوق رحمه الله مى گوید: اسم سلمان "روزبه" فرزند "خشبوذان" بود و هرگز به مطلع آفتاب سجده نکرد؛ بلکه سجده او براى خداى تعالى بود؛ امّا قبله اى که او بدان سو نمازگزارد، شرقىّ بود و پدر و مادر او مى پنداشتند که مانند آنها به مطلع آفتاب سجده مى کند ]4[
او بدنبال حقیقت بود و حاضر بود برای بدست آوردن آن، سختیهای روزگار را تحمل نماید، تا جایی که روزگارى براى نجات خویش از ضلالت و بت پرستى با وضع رقت بارى از ایران به شام و حجاز گریخت] 5[
سلمان فارسى همواره در سیر و گردش بود و از علما و دانشمندان دربارة پیغمبر آخرالزمان تحقیق می کرد. او همواره در این مورد بحث و مذاکره می نمود، و به اخبار و روایات استدلال می کرد. وى مدت چهارصد سال زندگى نمود و پیوسته انتظار ظهور حضرت خاتم النبیّین را می کشید. ]6[

اسلام سلمان

سلمان مرد آزاده ای بود. او برای کسب علم و دانش و شناخت دین حق و رسیدن به حضرت رسول صلی الله علیه و آله تصمیم گرفت به حجاز سفر کند. در این سفر پر خطر، با تعدادی از اعراب مواجه شد. آنها سلمان را به بردگی گرفتند.
زمانی که به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ایمان آورد و مسلمان شد، حضرت از او خواست برای آزاد شدنش با صاحبش قراردادی بنویسد. زمانی که سلمان با صاحبش صحبت کرد، او در جواب گفت: باید تعداد سیصد نخله خرما بکاری و چهل وقیه (هر وقیه، چهل درهم است) طلا بدهی. هر زمان خرما به بار نشست، آزاد خواهی بود. به دستور رسول الله صلی الله علیه و آله مسلمانان هر چه توانستند نخل دادند، سپس حضرت فرمود: گودال بکنید؛ ولی نخل نکارید. سلمان با تعدادی از مسلمانان گودالها را کندند، سپس حضرت خود نهالها را با دستان مبارکش در گودی قرار داد و به اذن خدا، هر نخلی که می کاشت، بلافاصله خرما می داد. نقل شده است که حضرت رسول صلی الله علیه و آله تمام نهالها به جز یکی را کاشتند و یکی را عمر بن خطاب کاشت. آن یک نهال میوه نداد. حضرت فرمود: چه کسی این نهال را کاشته است؟ گفتند: عمر. حضرت نهال را کندند و دوباره خودشان کاشتند.]7[
پس شرط اول به پایان رسید؛ اما سلمان ثروتی نداشت تا شرط دوم را ادا کند. چیزی نگذشت که رسول الله صلی الله علیه و آله با دادن سنگی از طلا - که برایش هدیه آورده بودند - به سلمان - که دقیقاً به اندازة بدهکاری او بود - او را آزاد ساخت.

سلمان و تشیع

سلمان از پیشگامان تشیع و از اعضای اصلی آن بود. در روایات مختلفی از سلمان به عنوان شیعة واقعی یاد شده است. امام محمد تقی علیه السلام فرمود: ...می دانى شیعة خالص ما کیست؟ (راوی) عرض کرد: نه. فرمود: شیعة خالص ما حزبیل مؤمن، همان مؤمن آل فرعون و صاحب یس است که خداوند متعال می فرماید: مردى شتابان از دورترین نقاط شهر (انطاکیه) فرا رسید و همچنین سلمان، ابوذر، مقداد و عمّار از شیعیان ما هستند. ]8[
سلمان با وجود تمام مشکلات و سختیها، هرگز لحظه ای در حقّانیّت تشیّع شک نکرد. امام صادق علیه السلام فرمودند: سلمان پیوسته بندة صالح، خالص و تسلیم در برابر خداوند بود، و هیچ گاه به وادى شرک و انحراف عقیدتى وارد نشد.] 9[


نقش سلمان در پایه گذاری تشیع

اگر بخواهیم نقش سلمان را در تاریخ تشیع بررسی نماییم، باید وی را از نظر شخصیتی و ایمان از یک سو و سلسله فعالیتهای دینی و تبلیغاتیش از سوی دیگر مورد بررسی قرار دهیم تا گوشه ای از حقیقت پنهان ماندة او را معرفی کرده باشیم. سلمانی که مهم ترین هدفش به حاکمیت رسیدن دین و گسترش تشیع بود. به همین خاطر از هر فرصتی برای رسیدن به این هدف استفاده می کرد.


شخصیت سلمان محمدی

-         از سابقون در ایمان راستین: سلمان جزء اولین مردانی بود که افتخار ایمان آوردن به حضرت رسول صلی الله علیه و آله را به نام خود ثبت نمود. آنان که خداوند متعال درباره آنها می فرماید: (السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنصَارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضىِ اللَّهُ عَنهُمْ وَ رَضُواْ عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُم جَنَّاتٍ تَجْرِى تحَْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیم]10[ پیگشامان نخستین از مهاجرین و انصار، و کسانی که به نیکی از آنها پیروی کردند، خداوند از آنها خشنود گشت، و آنها [نیز] از او خشنود شدند و باغهایی از بهشت برای آنان فراهم ساخته که نهرها از زیر درختانش جاری است؛ جاودانه در آن خواهند ماند و این پیروزی بزرگ است.

 

سابقون الاولون اندر نشان
کان بود انصار و هجرت کردگان
وان کسان کز سابقین تابع شدند
بر قبول امر حق ساعى بُدند
حق از ایشان راضى و ایشان ز حق
نامشان باشد به نیکى بر ورق
بهرشان آماده باشد از خدا
جنتى جارى ز زیرش نهرها
اندر آن باشند جاویدان مقیم
این بود فیروزى وفوزى عظیم]11[

 

حضرت صادق علیه السلام دربارة آیة):أفَمَنْ یَمْشِی مُکِبًّا عَلى وَجْهِهِ أَهْدى( ؛]12[ آیا کسى که بر روى زمین افتاده راه می رود در راه واقعى است فرمود؛ یعنى دشمنان آل محمّد و درباره آیه )أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیًّا عَلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ( یا کسى که راست و استوار در راه مستقیم حرکت می کند؟ فرمود: منظور سلمان، مقداد، عمار و یارانش هستند.]13[

- شیعة واقعیشیعه به معنای یار و پیرو است و جمع آن شیاع و شِیَع می باشد. راغب شیاع را به معنای انتشار و نیرومندى دانسته و می گوید: شیعه کسانى هستند که شخص بواسطه آنها نیرومند می شود. پیرو واقعی کسی است که آنچه مولای خود می گوید، بی کم و کاست انجام داده و نافرمانی نکند؛ شیعة امیرالمؤمنین علیه السلام افرادى چون امام حسن و امام حسین علیهما السلام، ابوذر، سلمان، مقداد، عمّار و محمّد بن ابى بکر هستند که هیچ یک از فرمانهاى خدا را مخالفت نکرده اند. ]14[

- مقام سلمان: حضرت علی علیه السلام فرمود: خداوند [نعمتهای] زمین را در این عصر به خاطر وجود هفت نفر آفرید که انسانها در پرتو وجود آنها روزی می خورند و باران بر آنها می بارد و یاری می شوند، آنها عبارتند از: سلمان، ابوذر، مقداد، عمار، حذیفه، عبدالله بن مسعود و من که امام آنها هستم. و اینها افرادی بودند که در نماز بر جنازة مطهر حضرت زهرا علیها السلام (که شبانه و به طور محرمانه انجام شد) شرکت نمودند.]15[
روایاتی که دربارة شخصیت عرفانی سلمان وارد شده است، ایشان را انسانی عالم، صادق، متقی و مورد اطمینان اهل بیت علیهم السلام و حتی از خود اهل بیت علیهم السلام و دارای کمالات فوق العاده معرفی می نماید، پس شخصیتی چون سلمان کم نظیر است.


مرحوم شیخ عباس قمی رحمه الله درباره شخصیت سلمان فارسی می نویسد: از روایات استفاده می شود که سلمان اسم اعظم را می دانست و تا درجة دهم از درجات ده گانة ایمان را دارا بوده است. وی عالم به غیب و منایا بود و از تـُحـَف بـهـشـت در دنـیـا مـیـل فـرمـوده و بـهـشـت مـشـتـاق و عـاشـق او بـوده و خـدا و رسولش او را دوست مى داشتند. حق تعالى پیغمبر صلی الله علیه و آله را امر فرمود به محبّت چهار نفر که سلمان یکى از ایشان است و آیاتى در مـدح او و اَقـرانش نـازل شـده و هـر وقـت جـبـرئیـل بـر حـضـرت رسـول صلی الله علیه و آله نـازل مـى شـد، از جانب پروردگار امر مى کرد که به سـلمـان سـلام بـرسـاند و مـطـّلع گـردانـد او را بـه عـلم مـنـایـا و بـلایـا و اَنـسـاب. ]16[


بریده اسلمى مى گوید: من شنیده بودم که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده اند: بهشت مشتاق سه نفر است. ، من و افراد مختلفى مایل بودیم که آن حضرت این افراد را معرفى کند و ما آنها را بشناسیم، تا اینکه ابوبکر به جمع ما پیوست و کسى به او گفت: تو صدیق و یار غار پیامبرى. مناسب است تو از رسول خدا صلی الله علیه و آله سؤال کنى که این افراد چه کسانى هستند؟ ابوبکر گفت: من مى ترسم سؤال کنم و خود جزء آنان نباشم و بعد از این جهت مورد ملامت قبیله ام (بنى تیم) واقع شوم. طولى نکشید که عمر به جمع ما پیوست، به او نیز گفته شد که از رسول خدا صلی الله علیه و آله سؤال کند، او نیز گفت: من مى ترسم سؤال کنم و خود از آنان نباشم و بعد بدین خاطر مورد ملامت قبیلة خود (بنى عدى) قرار گیرم.
یار نزدیک پیامبر صلی الله علیه و آله: سلمان تشنة معارف دینی بود و از هر فرصتی که پیش می آمد، از محضر رسول صلی الله علیه و آله استفاده می نمود.
سپس طولى نکشید، على علیه السلام آمد، به او گفته شد: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده: بهشت مشتاق سه نفر است، اگر تو سؤال کنى آنان کیستند، بسیار مناسب خواهد بود. حضرت فرمود: مانعى ندارد، سؤال مى کنم؛ زیرا اگر خود جزء آنان باشم، حمد الهى را انجام مى دهم، (و اگر از آنان نباشم، از خدا مى خواهم که مرا از آنان گرداند) آنگاه حضرت به عرض رسانید: اى رسول خدا! تو گفته اى: بهشت مشتاق سه نفر است، آنها کیستند؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: تو از آنان و بلکه اولین شخص آنان هستى، بعد سلمان فارسى؛ زیرا وى مرد کهنسال و براى تو یاور خیرخواهى است که باید او را یاور خود قرار دهى! و شخص سوم عمار یاسر است که به همراه تو در جنگها شرکت مى کند و خیر او فراوان و نور او درخشان است و اجر و پاداش بزرگى خواهد داشت.]17[


پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: سلمان از ما اهل بیت است و کیست در میان شما مثل لقمان حکیم که عالم علم اولین و آخرین بود این نص است بر آنکه لقمان این امت محمد صلی الله علیه و آله سلمان فارسى است و او عالم و مطلع به علم اولین و آخرین است.]18[


همچنین حضرت به سلمان فرمود: جبرئیل از جانب حق تعالى به من گفت: سلمان و مقداد دو برادرند که در دوستى تو و على - برادر، وصى و همدمت- پاک و خالصند، و آن دو در میان اصحابت همچون جبرئیل و میکائیل در میان فرشتگانند، با هرکه به آن دو فرشته بغض ورزد دشمن، و با هرکه با آن دو و محمّد و على دوستى نمایند دوستند. و چنانچه تمام أهل زمین، سلمان و مقداد را همچون دوستى فرشتگان، پرده ها، کرسى و عرش به آن دو، به خاطر محبّتشان به محمّد صلی الله علیه و آله و على علیه السلام و دوست داشتن دوستانشان و دشمنى دشمنانشان، آن دو را دوست مى داشتند، البتّه خداوند هیچ کس را عذاب نمى کرد.]19[


حضرت رسول صلی الله علیه و آله دست مبارکشان را بر شانة سلمان فارسى - که در میان حاضران بود - نهاد و فرمود: اگر ایمان به ثریّا می بود، مردمى مانند این (فارس) بدان می رسیدند. ]20[

- یار نزدیک پیامبر صلی الله علیه و آله: سلمان تشنة معارف دینی بود و از هر فرصتی که پیش می آمد، از محضر رسول صلی الله علیه و آله استفاده می نمود. امام صادق علیه السلام از سلمان یاد می کردند و دستور می دادند که به او سلمان محمدی ]21[ بگویند. ابن حجر عسقلانى در الاصابة از کتاب مؤتلف الخطیب به سند خود، از انس بن مالک نقل کرده است که: هرگاه ما مى خواستیم راجع به موضوعى از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله سؤالى داشته باشیم، از حضرت على علیه السلام، سلمان و یا ثابت بن معاذ درخواست مى کردیم که سؤال ما را به عرض پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله برسانند و پاسخ بگیرند؛ زیرا آنها از اصحاب دیگر با جرأت تر بودند.]22[

- دریای علمدر احوالات سلمان آمده است: شـبها براى او در خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله مجلس خلوتى بوده و حضرت رسول و امیرالمؤمنین علیه السلام چیزهایى به او تعلیم می فـرمـودنـد از مـکـنـونات و مـخـزونات عـلم خدایی کـه احـدى غـیـر او قابلیت و قوّة تحمّل آن را نداشت؛ لذا به مرتبه اى رسید که حضرت صادق علیه السلام فرمود:اَدْرَکَ سـَلْمـانُ الْعـِلْمَ الاَوَّلَ وَ الْعـِلْمَ الاخـِرَ و هـُوَ بـَحـْرٌ لا یـُنـْزَحُ وَ هـُوَ مـِنـّا اَهـْلَ الْبَیْتِ؛ سلمان دانش اول و آخر را آموخت و او دریایی بود که تمام نمی شد و او از خانواده ما است.]23[


امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: اى ابوذر! سلمان باب اللّه است در زمین. هر که معرفت به حال او داشته باشد، مؤمن است و هر که انکار او کند، کافر است و سلمان از ما اهل بیت است.]24[

لمان از اهل بیت علیهم السلام شد؛ زیرا از غیر دست کشید و عاشق این خاندان شد. تشعشعات نور علم ایشان بر صورت سلمان درخشید و این بود که سلمان از آنها شد.
حضرت سلمان اسم اعظم را از حضرت رسول صلی الله علیه و آله یاد گرفت. حضرت فرمودند: تو آن را به مردمان خبر مده تا آنکه خبر نمایم تو را به اعظم آنچه تو را خبر داده ام و این را از ناس پنهان نماى. پس سلمان گفت: و از چه جهت فرمودید که اینها را پنهان نمایم؟ آن حضرت فرمودند: ازجهت آنکه مى ترسم مردمان همه عبادت را واگذارند وبه این دعا اعتماد نمایند. پس سلمان گفت: خبر مى دهید مرا به آنچه فرمودید؟ آن حضرت فرمودند: بلى، تو را خبر مى دهم... ]25[

از بعضى از ائمّه علیهم السلام مروى است که: سلمان بسیارى از علم اوّل و آخر را ادراک نموده بود. ]26[
خطیب بغدادی به سند خود، از انس روایت کرده است که از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسیدند: یا رسول الله! مطالب علمى را از زبان چه کسى فراگیریم و یادداشت کنیم؟ فرمود: از زبان على و سلمان. ]27[

- دوست داشتن سلمانپیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: چهار تن را باید دوست بدارید و خدا خودش هم آن چهار تن را دوست مى دارد. پرسیدند: یا رسول اللّه! آن چهارتن کیانند؟ حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: على علیه السلام یکى از آنهاست و سه تن دیگر: ابوذر، مقداد و سلمان هستند که باید آنها را دوست بدارید، و خداى تعالى هم آنها را دوست مى دارد. ]28[

عملکرد سلمان

1-      معرفی امام علی علیه السلامسلیم بن قیس از سلمان نقل می کند که می فرمود: إِنَّ عَلِیّاً علیه السلام بَابٌ فَتَحَهُ اللَّهُ مَنْ دَخَلَهُ کَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ خَرَجَ مِنْهُ کَانَ کَافِراً؛]29[ علی علیه السلام دری است که خداوند متعال آن را گشوده است؛ هر کس داخل شود، مؤمن و هر کس خارج شود، کافر است.
بر همین اساس است که سلمان در دفاع از ولایت، هرگونه سختی و خطرات جانی را به خود می خرید.

2-     موقعیت شناسیوقتی عمر بر مسند خلافت نشست، پیشوایان یهود نزد او آمدند و سؤالاتی کردند و عمر از جواب عاجز ماند. آنها گفتند: گواهى مى دهیم که محمد پیغمبر نبوده است و اسلام هم باطل است! سلمان وضعیت را بسیار حساس و خطرناک دید، برخاست و از آنها خواست آرام باشند و لحظاتی را صبر کنند. سپس نزد امیر بیان حضرت علی علیه السلام آمد و جریان را بیان نمود. حضرت تمام سؤالات آن یهودیها را پاسخ گفتند. تعداد یهودیانى که براى پرسش آمده بودند سه نفر بود که دو نفر از آنها با شنیدن فرمایشات حضرت اسلام اختیار کردند و به یکتایى خدا و رسالت محمد مصطفى صلی الله علیه و آله اقرار نمودند؛ ولی یکى از آنها گفت: سخنان شما تأثیر خود را در دل یاران من گذاشت و آنها ایمان آوردند و درستى پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله را تصدیق کردند؛ اما سؤال دیگرى باقى مانده است که اگر اجازه فرمایى، مطرح کنم؟ او سؤال اصحاب کهف را مطرح کرد و جواب شنید و آنگاه مسلمان شد.30

3-      به پا داشتن سنت پیامبر صلی الله علیه و آله: امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه ای در رابطه با ویژگیهای سلمان می فرمایدخدا او را در آنچه آزمایش کرد پاداش خیر دهد، که کجیها را راست، و بیماریها را درمان، و سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله را به پا داشت. ]31[

4-     انجام وظیفهسلمان در دنیا وظیفة خود را به خوبی انجام داد؛ چراکه امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: با دامن پاک، و عیبى اندک درگذشت، به نیکیهاى دنیا رسیده و از بدیهاى آن رهایى یافت، و وظایف خود نسبت به پروردگارش را انجام داد. ]32[

5-     حقیقت یابی: وقتی شنید پیامبری ظهور کرده است، برای اینکه درستی یا نادرستی او برایش ثابت شود، به دنبال نشانه های او می گشت. روزی رسول الله صلی الله علیه و آله بر او وارد شد. او می دانست که یکی از نشانه هاى نبوّت، نپذیرفتن صدقه است؛ لذا موقعیت را مناسب دید، طبق خرمایى را به حضور مبارکش آورد و به عرض رساند: این طبق خرما صدقه اى است که براى شما و یارانتان تقدیم مى شود. حضرت فرمود: صدقه بر من و اهل بیت من حرام است! سلمان طبق را از حضور مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله برداشت. فرداى آن روز که رسول خدا صلی الله علیه و آله به دیدار سلمان رفت، سلمان طبق خرمایى آورد و به عرض رساند: یارسول الله! این طبق خرما هدیه است. حضرت به همراهان خود فرمود: از این طبق بخورید. ]33[ و اینگونه نشانه ای از نبیّ راستین برای سلمان روشن شد.

6-     تبعیّت و محبّت: رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: واللّه اگر براى من مردانى بودند که تابع خدا و رسول باشند، از روى خلوص به عدد این گوسفندان، هر آینه دور می کردم بچه خورنده مگسان را از سلطنت. راوى گوید: چون شب شد، سیصد و شصت نفر با آن حضرت به بیعت برخاستند تا جان بر سر این کار نهند. حضرت فرمود: فردا تمامى سرهاى خود را بتراشید و در احجار زیت که نام محلى در خارج از مدینه است، حاضر شوید. چون حضرت سر مبارک تراشیده به محل حاضر شد، غیر ابوذر و مقداد و حذیفه و عمار و سلمان کسى نیامد.]34[
امام علی علیه السلام فرمود: چون رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رفت، مشغول دفن آن حضرت شدم و پس از فراغ از امرآن حضرت، قسم یاد نمودم که ردا بر دوش نیافکنم؛ مگر براى فریضه نماز، تا آنکه قرآن را جمع نمایم. چون قرآن را جمع آورى نمودم دست فاطمه و دو پسر خود حسن و حسین را گرفته و نزد اهل بدر و آنانکه در اسلام سابقه داشتند رفتم و ایشان را در حق خود قسم دادم و به یارى خود خواندم؛ اما کسى از ایشان اجابت نکرد؛ مگر چهار نفر: سلمان و عمار و مقداد و ابوذر.]35[
مردى به سلمان گفت: چرا دوستى تو نسبت به على شدید است؟پاسخ داد: شنیدم که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مى فرمود: هر که على را دوست بدارد، مرا دوست داشته است، و هر که با او دشمنى کند، مرا دشمن گرفته است. ]36[ سلمان عاشق رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام بود.

7-     نقل روایات در مدح امیرالمؤمنین علیه السلام و ولایت: شیعه و سنی روایتهای مختلفی دارند که در سلسله راویان آن سلمان قرار دارد.
حدیث وصی بودن حضرت علی علیه السلام را طبرانی از سعید از سلمان و همچنین ابن حجر در کتاب تهذیب التهذیب از انس بن مالک از سلمان نقل کرده اند.]37[
همچنین حدیث نور پیامبر صلی الله علیه و آله را ذهبی در میزان الاعتدال با سندی که منتهی به جناب سلمان می شود، نقل کرده است.]38[
حدیث علی بن ابی طالب علیه السلام یعسوب مؤمنان است ؛ را طبرانی و بزاز از سلمان نقل می کنند.]39[
و حدیث اولین کسی که به رسول حق صلی الله علیه و آله ایمان آورد، امیرالمؤمنین علی علیه السلام است. را هیثمى در مجمع ]40[ از ابوذر و سلمان نقل کرده است. همچنین مناوى حدیث مزبور را در شرح فیض القدیر ]41[ نقل کرده و گفته است که طبرانى و بزّاز از ابوذر و سلمان نقل کرده اند و متّقى نیز آن را در کنز العمال ]42[ آورده است و مى گوید: طبرانى از سلمان ، ابوذر ، ابن عدى نقل کرده و بیهقى روایت مزبور را از حذیفه نقل کرده است.

8-     اطاعت محض از ولایت: از خصوصیات بارز سلمان مطیع محض ولایت بودن است.
پس از اینکه ابوبکر به خلافت نشست، تنها چهار نفر به علی بن ابی طالب علیه السلام وفادار مانده و بقیه تمرد کردند. راوى می گوید: من از سلمان پرسیدم: آیا همین چهار نفر بر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام اتفاق کرده اند و سایر مردم از آن امام الامم برگشته شیوة تمرد برداشتند؟ سلمان گفت بلى، در آن روز به غیر از من و زبیر بن عوام و مقداد و اباذر کسى دیگر اتفاق به آن سرور نکرد. ]43[
سلمان می گوید: چون عمر دید که من به موجب حکم ولى مهیمن ساکت گردیدم گفت: اى سلمان! هرگاه تو چنین مطیع و مسلم و منقاد امر و حکم على علیه السلام بودى بایستى که چنانچه اباذر و مقداد که مصاحب تواند و در هنگام بیعت ساکت بودند، تو نیز از امثال این قیل و قال ساکت شده بیعت می کردى.]44[

9-     برگزاری دروس تفسیر قرآن: سلمان که فقیه ترین انسان بعد از اهل بیت علیهم السلام و تحت تعلیم کامل و مستقیم آنان بود، در کاخ کسری (مدائن) درس تفسیر سورة یوسف برگزار کرده بود، و حتی در آنجا، نماز، به خصوص نماز جمعه برگزار می فرمود و در بعضی از منابع آمده است که اندک اندک مردم از برگزاری جلسة تفسیر با خبر شده و در حدود هزار نفر خود را در این درس حاضر کرده بودند.]45[

10-                        انجام مأموریتهای محوله:
الف. ابن حجر در ذیل شرح حال عرفطة بن شمراح جنّى ]46[ از بنى نجاح، به نقل از خرائطى در الهواتف ، حدیث مسندى را از سلمان فارسى نقل کرده است که گفت: در یکى از روزهاى بارانى، در مسجد حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله شرفیاب بودیم که صداى السّلام علیک یا رسول الله به گوش رسید. به دنبال آن، جواب پیغمبر صلی الله علیه و آله را نیز شنیدیم. در این هنگام رسول خدا صلی الله علیه و آله از سلام کننده پرسید: تو کیستى؟ جواب داد: من عرفطه ام و به همان نسبى که نقل کردیم خود را معرفى کرد. اینک درحالى که آیین اسلام را پذیرفته ام به حضورتان آمده ام. رسول خدا صلی الله علیه و آله به او خوش آمد گفت و فرمود: خودت را به همان صورتى که دارى ظاهر کن! سلمان گفته است که در این هنگام، پیرمرد خارپشت شکل پرمویى که چهره اش را موى درشت و پر پشتى فراگرفته بود، ظاهر شد. چشمهایش به درازا شکافته بود، دهانى در سینه داشت و نیشهاى درازى از دهانش بیرون آمده بود و در انگشتانش ناخنهاى تیزى بود مانند نیشهاى درندگان! از دیدن عرفطة ، پوست بدن ما به لرزه درآمد. آن پیرمرد خطاب به رسول اکرم صلی الله علیه و آله عرض کرد: یا نبى الله! شخصى را با من همراه کن تا گروهى از مردم مرا به آیین اسلام دعوت کند. و من تعهد مى کنم که او را پس از انجام مأموریتش به سلامت بازگردانم.
ابن حجر گفته است: خرائطى حکایت طولانى همراهى على علیه السلام با او را نقل کرده است که خلاصة آن این است که: حضرت على علیه السلام بر شتر سوار شد و سلمان را نیز در ردیف خود سوار کرد. به راه ادامه دادند تا قدم به بیابانى خشک و بدون علف و درخت (کویر) گذاشتند. حضرت على علیه السلام همواره ذکر خدا مى گفت. در آن بیابان سلمان نماز صبح را با آن پیرمرد بجاى آورد. پس از نماز، حضرت على علیه السلام از جاى برخاست و خطابه اى بیان کرد. طولى نکشید که جنّیان از اطراف بیابان ظاهر شدند. حضرت به خواندن دعایى طولانى پرداخت. در این هنگام، صاعقه اى از آسمان پدیدار شد و بیشتر آنها را که حاضر به پذیرش دین اسلام نبودند، سوزاند و آنهایى که باقى مانده بودند، به دین مبین اسلام اقرار کردند و حضرت على علیه السلام و سلمان به سلامت بازگشتند. حضرت على علیه السلام ماجرا را به طورى که اتفاق افتاده بود به عرض رسول اکرم صلی الله علیه و آله تقدیم داشت و حضرت فرمود: یا على! آن گروه باقیمانده و نسل آنان تا روز قیامت از هیبت و عظمت تو در هراسند!]47[

ب. راوی می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله به على علیه السلام و سلمان و اباذر و یک نفر دیگر که گمان مى کنم مقداد بود، دستور داد در مسجد با صداى بلند اعلان کنند: ایمان ندارد کسى که همسایه اش از ظلم او در امان نباشد. آنها به مسجد رفته سه مرتبه با صداى بلند گفتند، سپس پیامبر صلی الله علیه و آله با دستش به چهل منزل از روبرو و پشت سر و سمت راست و سمت چپ اشاره کرد (یعنی اینها جزء همسایه محسوب می شوند).]48[

11-                        نشان دادن شجاعت و جرأت در مقابل غیر حقشجاعت و جرأت حضرت سلمان زبانزد خاص و عام است. زمانی که صداها در گلو ایستاده و نفسها در اختناق شدید پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حبس گردیده بود، جناب سلمان در مجلس ابوبکر بر ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام شهادت داد و حمایت جدی خود را از حضرت اعلام کرد.]49[وانگهى سلمان، ابوذر، مقداد و بزرگان صحابه از انصار از بیعت (با ابوبکر) خوددارى کردند.]50[ از سلمان رحمه الله مروى است که آن جمع شوم (عمر، خالد، مغیره و جمعی دیگر) بعد از بیعت زبیر بر سر من هجوم آوردند و دست و پا و گردن مرا مانند سلعه و کالا در هم پیچیدند و به غایت از روى خشم محکم بستند، چنانچه پنداشتم که تمامى اعضاى مرا در هم شکستند. در آن دم با کمال حیرت و الم و غصه و غم یکى از آن مردم دست مرا از بند گشود و گفت: اى سلمان! خواهى نخواهى بیعت باید نمود، و این حکایات و حرکات به هیچ وجه سود ندارد؛ چون دانستم که آن مطیع رسول در آن باب صادق القول است، من نیز کراهتاً در آن محضر با ابابکر بیعت کردم و بعد از من نیز مقداد، اباذر و زبیر با کمال کراهت بیعت کردند.]51[
پس از اینکه سلمان با کراهت و زور بیعت کرد، گفت: امیدوارم که دنیا همیشه بر شما ناخوش و مقطوع و سرور و عیش خوش از شما مرفوع و منزوع باد.]52[

 

نقش سلمان در شیعه بودن ایرانیان

سلمان به جهت ایرانی بودن، ارتباط با ایرانیان را بر عهده داشت و حتی برای نشر دین، ترجمة بخشی از قرآن به زبان فارسی را به عهده گرفت. ایشان نامه های حضرت رسول صلی الله علیه و آله به ایرانیان و بالعکس را مدیریت می کرد و زمانی که ایرانیان برای دیدن پیامبر صلی الله علیه و آله می آمدند، به منزل جناب سلمان می رفتند. این ارتباط برای گسترش مکتب تشیع در ایران رابطه ای کلیدی به شمار می رفت؛ چراکه پس از حضرت رسول صلی الله علیه و آله لحظه ای از مولای متقیان، امیرمؤمنان علی علیه السلام جدا نشد و بدون ترس و با شهامتی بی بدیل در مقابل خلفا ایستاد و جملة معروف فارسی او کردید و نکردید ]53[ زبانزد عام و خاص شد.
سلمان در فتح قادسیه، وقتی که به ایران برگشته بود، در صف مقدم جهاد حاضر شد و مردم هر منطقه را قبل از جنگ، سه بار به دین اسلام دعوت می کرد و می فرمود: من از شما هستم و به شما علاقه مندم. به اسلام بپیوندید.
گرچه بنیان تشیع در زمان رسول حق پایه گذاری شد؛ ولی از مهم ترین عواملی که باعث تحکیم تشیع گردید، وجود شیعیان راستین و مخلصی همچون سلمان بود که خدمت به این سفیر الهی را به جان خریدند و در محضر پیامبر حق از هیچ کمکی فروگذار نکردند.
سلمان الخیر همان سلمانی بود که به فرمودة امیرالمؤمنین علی علیه السلام تمامی وجودش خیر بود، و مسلمانى مخلص، مهربان، عادل، زاهد و عالم، که با شجاعت از تشیع دفاع کرد و حقیقت تشیع را برای جهانیان به تصویر کشید. او مطیع بی چون و چرای امیرالمؤمنین علی علیه السلام بود و امامتش را امری الهی می دانست و به مردم تفهیم می کرد.
موارد بسیاری در زمان خلفا رخ داد که خلفا در برابر سؤالات بیگانگان درمی ماندند و سلمان مردم را به نزد امام علی علیه السلام می برد تا حضرت با پاسخ به سؤالها، آبروی اسلام را حفظ کند و جناب سلمان از این طریق به آگاهی بخشی می پرداخت و مقام علمی امیرالمؤمنین علیه السلام را به مردم نشان می داد. ]54[
چهار عامل اصلی ایمان، معرفت به اهل بیت علیهم السلام ، شجاعت و موقعیت شناسی در وجود شخصیت کم نظیر سلمان توانست ایشان را در صف مقدم تشیع قرار داده و مقام آن جناب را به اوج برساند.
گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود
پیش پایی به چراغ تو ببینم چه شود
یا رب اندر کنف سایة آن سرو بلند
گر من سوخته یک دم بنشینم چه شود

 

 

 

تصویر مقبره سلمان فارسی در 30 کیلومیتری جنوب شرغی بغداد

 

پی نوشت:
1)
کلیات خزائن الاشعار، سیدعباس جوهری، نشر کتابفروشی تهرانی، مشهد، 1364 ش، ص28.
2)
مجموعه ورام، آداب و اخلاق در اسلام، محمدرضا عطایی، دار الکتب الاسلامیة، تهران، ص 285.
3)
مهدى موعود، ترجمه جلد سیزده بحار، علی دوانی، دار الکتب الاسلامیة، تهران، ص 462.
4)
ن، دار الحدیث، قم، ج 1، ص 329.
5)
برگرفته از تاریخ طبرى، محمد بن احمد جریر طبری، انتشارات اساطیر، تهران، ج 3، ص125.
6)
زندگانى چهارده معصوم علیهم السلام، عزیز الله عطاردی، انتشارات اسلامیه، تهران، 1390 ق، ص 14.
7)
فغَرَسَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ذَلِکَ النَّخْلِ کُلَّهُ بِیَدِهِ اِلَّا نَخْلَةً وَاحِدَةً غَرَسَهَا عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ، فَاَطْعَمَ النَّخْلُ کُلُّهُ اِلَّا تِلْکَ النَّخْلَةُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ: صلی الله علیه و آله مَنْ غَرَسَهَا؟ قِیلَ: عُمَرُ. فَقَلَعَهَا وَ غَرَسَهَا رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِیَدِهِ فَاَطْعَمَتْ. ؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، مکتبۀ آیۀ الله المرعشی، قم، 1404 ق، چاپ اول، ج 18، ص 35.
8)
شیعه در پیشگاه قرآن و اهل بیت علیهم السلام، علی تهرانی، کتابخانه مسجد ولیعصر، تهران، ص217.
9)
بحار الانوار، علامه مجلسی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ج 22، ص327.
10)
توبه/100.
11)
تفسیر صفی، صفی علیشاه حسن بن محمد باقر، انتشارات منوچهری، تهران، 1378 ش، چاپ اول، ص 30.
12)
الملک/ 22.
13)
بخش امامت، ترجمه جلد هفتم بحار الانوار، موسی خسروی، نشر اسلامیه، تهران، ج 2، ص15.
14)
شیعه در پیشگاه قرآن و اهل بیت علیهم السلام، علی تهرانی، ص 215.
15)
مقاله: سلمان فارسی و پیدایش تشیع در ایران، محمد یاسر شافعیان، بانک مقالات عمومی و تخصصی فارسی به آدرس: www.Irarticles.net، ص 8.
16)
منتهی الامال، شیخ عباس قمی، مؤسسه انتشارات هجرت، قم، 1373 ش، چاپ هشتم، قسمت 344.
17)
سلمان فارسی استاندار مدائن، احمد صادقی اردستانی، نشر دفتر تبلیغات، قم، 1376 ش، ص52.
18)
احتجاج، طبرسی، ترجمه غفارى مازندرانى، نشر مرتضوی، تهران، چاپ اول، ج 2، ص 492.
19).
همان، ج 1، ص 89.
20)
نهج الفصاحة، مجموعه کلمات قصار حضرت رسول صلی الله علیه و آله، ابوالقاسم پاینده، نشر دنیای دانش، تهران، ص 136.
21)
طرائف الحکم یا اندرزهاى ممتاز، میرزا احمد آشتیانی و شاگردان، نشر کتابخانه صدوق، تهران، چاپ سوم، 1362 ش، ج 2، ص 344.
22)
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، محمدباقر ساعدی، انتشارات فیروز آبادی، تهران، 1374 ش، ج 2، ص 4.
23)
أمالی، صدوق، نشر اعلمی، بیروت، ص253؛ و روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، فتال نیشابوری، انتشارات رضی، ج2، ص 282.
24)
منتهی الامال، شیخ عباس قمی، قسمت 344.
25)
مهج الدعوات و منهج العبادات، سید بن طاوس، ترجمه طبسى، انتشارات دار الذخائر، قم، چاپ اول، 1411 ق، ص 216.
26)
همان، ص 483.
27)
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، محمدباقر ساعدی، ج 3، ص 27، به نقل از: تاریخ بغداد، خطیب بغدادى، ج 4، ص 158.
28)
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، محمدباقر ساعدی، ج 2، ص 461.
29)
کتاب سلیم بن قیس الهلالی، موضوع تاریخ صدر اسلام، نشر الهادی، قم، چاپ اول، 1405ق، ص 861.
30)
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، محمدباقر ساعدی، ج 3، ص 129.
31)
نهج البلاغه، سیدرضی، نشر هجرت، قم، چاپ اول، 1414 ق، خطبه 228.
32)
همان.
33)
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، محمدباقر ساعدی، ج 1، ص 141.
34)
نهج الخطابة، سخنان پیامبر و امیرالمؤمنین علیه السلام، فارسى، ج 2، ص 49.
35)
همان، ص 416.
36)
نهج الحق و کشف الصدق، علامه حلی، ترجمه کهنسال، ص 269.
37)
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، محمد باقر ساعدی، ج 2، ص 217.
38)
برگرفته از: همان، ج 1، ص 291.
39)
همان، ج 1، ص 325.
40)
همان، ج 9، ص 102.
41)
همان، ج 4، ص 358.
42)
همان، ج 6، ص 156.
43)
احتجاج، طبرسی، ترجمه غفارى مازندرانى، ج 1، ص 327.
44)
همان، ص 353.
45)
سلمان فارسی و پیدایش تشیع در ایران، محمد یاسر شافعیان، ص 12.
46)
الاصابه، ابن حجر، عسقلانی، دارالکتب علمیّه، بیروت، ج 4، قسم 1، ص 235.
47)
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، محمدباقر ساعدی، ج 3، ص222.
48)
وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، آل البیت، قم، ج 12، ج 3، ص 126، ح 15837.
49)
احتجاج، طبرسی، ترجمه غفارى مازندرانى، ج 1، ص 298.
50)
نهج الحق و کشف الصدق، علامه حلی، ترجمه کهنسال، ص 285.
51)
احتجاج، طبرسی، ترجمه غفارى مازندرانى، ج 1، ص 349.
52)
همان، ج 1، ص 350.
53)
یعنی ناشایسته ای را انتخاب کردید و شایسته‌ای را انتخاب نکردید.
54)
مقاله: سلمان فارسی و پیدایش تشیع در ایران، احمد صادقی اردستانی، ص10.

 

 

 


نظرات  (۱)

۲۶ مهر ۹۹ ، ۱۴:۴۴ وحید بابازاده

عالی بود.عالی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی